یاد آوری

در این روزهای آخر سال که همه فکر سور و سات عیدشونن

یه کم هم یاد اونایی که الان پیشمون نیستن و نمیتونن سر سقره هفت سین بشینن باشیم:

- زندانیان سیاسی که به دلیل بیان اندیشه هایشان و مخالفت با سیستم موجود با هزار و یک انگ و دلیل الان گوشه زندانهای این شهر مشغول نوشیدن آب خنک هستند

- آنهایی که پارسال پیشمان بودند و امسال به هر دلیل دیگر در دنیا نیستند :

از محمد مختاری بگیر تا تمام دوستان و آشنایان و عزیزانمان که از پیش ما رفتند.

-         اما یه گروه هستند که هنوز در قید حیاتند ولی مریضن و گوشه بیمارستان

و از اونجایی که خودم چند هفته پیش بیمارستان بودم وطعم بیمارستان و جو خاصش چشیدم یه کم بیشتر میفهمم این قسمتو!

مسعود کیمیایی بزرگ در بیمارستان دی بستری شده و حالش خوب نیست

برای مسعود کیمیایی, بزرگ سینمای ایران و تمامی بیمارهای بیمارستانها از ته قلب دعا کنیم.


 

این گفتگو با کیمیایی قبل جشنواره با استاد توسط 40چراغ انجام شده است

            کوتاهه ولی خواندنی:

_هر چیزی که شما را در جهان وادار به دروغ گفتن بکند عنصر کثیفی است، شمارا وارد دیره‌ای بکند که شما با مهرت‌هایت بخواهی فرضا کار دیگری انجام بدهی و آن این است که بخواهی از سانسور در بروی. یک هنرمند وقتی بخواهد از سانسور در برود باید یکسری از مهارت‌ها را پیدا کند. این مهارت‌ها مهارتهای نفی هستند ومهارتهای مثبتی نیستند.

 

-پدر من در جوانی عاشق زنی بود در یک شهر ستانی و بعد آمد تهران زن گرفت که مادر من بود. ولی هر سال که می‌رفت آن شهرستان با خودش خیلی چیزهای سنتی مثل کله قند ونبات می‌برد برای آن زن. آن زن که دیگر تنها بود و درتنهایی داشت پیری خودش را می‌گذراند. پدر من هم پیر شده بود. سال‌ها این ماجرا ادامه داشت. پدر من مریض شد سه سال نرفت. در بستر بیماری بود که مادرم گفت ناراحت نباش آقا من این سه سال دارم می‌روم وبه آن خانه می‌رسم.

 

چطور دیگر مااینهارا پیدا کنیم؟ اصلا می‌شود پیدایش کرد؟

 

-پدرم از لحاظ مالی ثبات نداشت یک بار خیلی پولدار بود ویک بار کمتر بود و چون تمام دوره کاری‌اش در سالهای ۲۰تا ۳۰بود. آن سال‌ها سالهای جنگ بود. پدر من در آن زمان کاسب خوبی بود وپولدار شد در آن دوره جنگ. بعد آرام آرام همه رااز دست داد.

 

-در آن زمان وقتی می‌خواستم بروم سینما، پول حمام وسلمانی را می‌گرفتم ولی با آن پول می‌رفتم سینما. زیر شیر آب خودم را می‌شستم و سلمانی هم نمی‌رفتم. این شد پول سینمای من. دیگر از این زیبا‌تر نمی‌شود.


-با نویسندگان مطرح آنهایی که به من نزدیک بودند احمد رضا احمدی، نصرت رحمانی و احمد شاملو بودند. با شاملو دوستی بیرون از دایره روشنفکرانه داشتیم. اصلا بیرون از دایره ادبیات اصلا قدر وقیمتش دراین بود. اما به هر جهت بعد از اینکه رفت کرج و راهش دور شد. هفته‌ای یک شب قطعا خانه من همدیگررا می‌دیدیم و بعد اخوان ثالث بود. اصلا یکبار من اخوان وشاملو را با هم آشتی دادم. این‌ها را گذاشتم تنها دریک اتاق و در راهم بستم. گفتم بگذار این‌ها هر کاری می‌خواهند بکنند. صبح با هم آشتی کردند.

 

زمانی که می‌خواستم بیگانه بیا را بسازم امیر نادری پیشم آمد و به من گفت که عکاس است از ۱۹-۲۰سالش بود می‌گفت من دوربین ندارم آن زمان حقوقم ماهی ۹۰۰تومان بود در مولن روژ. ما کتاب سینمایی مولن روژ را با پرویز دوایی در می‌آوردیم و به امیر نادری از حقوقم یک پولی دادم و گفتم برو یک دوربین بخر. رفت دوربین خرید با‌‌ همان دوربین شروع کرد به عکاسی کردن. امیر خیلی فوق العاده است به نظرم اشتباه کرد که رفت.

- من عباس کیارستمی وامیر نادری را خیلی دوست دارم. من سینمای عباس کیارستمی را می‌فهمم دوست دارم نگاه کنم ولی دوست ندارم بسازم ویا نمی‌توانم بسازم. اما از آن عاشقانه‌ای که در فیلمش است آن زیبایی که در فیلمش است و آن غیر متعارف بودن به معنای کاملش در فیلم‌هایش خوشم آمد.

 

-زمان فیلم سربازهای جمعه لطف کرد وتیتراژاین فیلم را ساخت. به هر حال عباس فیلمساز جهانی است. وقتی این کاررا می‌کند یعنی دارد دوستی خودش را حفظ می‌کند. اصلا رفاقت فهمیدن کار سختی است. خیلی تاوان دارد همین جوری نیست که می‌گویند. می‌روند در کافه می‌نشینند وبا هم قهوه می‌خورند و می‌گویند ما با هم رفیق هستیم. نه بابا! رفاقت این‌ها نیست. رفاقت خیلی گردن کلفت‌تر از این هاست. رفاقت تاوان سختی دارد.

به سوی بی نهایت و فرا تر از آن

پی نوشت :

عنوان مطلب یک دیالوگ بسیار مهم  فیلم Toy Story 3 است

که پر فروشترین فیلم سال 2010 هم شد.

عکس بالا از یکی از محبوبترین فیلمهای عمرمdancer in the dark که با نام رقصنده در تاریکی مشهور است و ساخته کارگردان پر سر وصدا و هنری بنام فون توریه است.

به شدت فیلم پیشنهاد میشود چرا که فیلمی هنری و کاملا انسانی و احساسی است.

قصه دختری فقیر ولی خوش قلب با نگاهی جذاب و نو آورانه به زندگی...

نام "رقصنده در تاریکی" را از یاد نبرید

هرگز!

لینک فیلم رقصنده در تاریکی:

http://www.imdb.com/title/tt0168629/

زنده باد این عاشقانه

اگه عاشقت نبودم                     پا نمیداد این ترانه

بیخیال بد بیاری                     زنده باد این عاشقانه

 

من با زندگی و شعرم یا با تو شوخی نداشتم

واسه تو شوخی بودیم ما خیلی تلخه سرنوشتم


حالا هی غلط بگیر از دیکته های نانوشتم

                                یا که اوراق بهادار بده جای سرنوشتم....

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

پی نوشت:

این قطعه ای از موسیقی فیلم طهران تهران که شامل دو اپیزود از داریوش مهرجویی و مهدی کرمپور است.

این قطعه که با صدای رضا یزدانی و اجرای برزو ارجمند رعنا آزادی ور و طناز طباطبایی است بسیار زیبا و تاثیر گذار است

حتما گوش کنید

موسیقی طهران تهران  با صدای رضا یزدانی سرچ کنید خودتون ضرر نمیکنید...

گفتگوی خواندنی با برترین چهره تلویزیون در سال 89

عادل فردوسی پور پس از نزدیک به دو دهه کار حرفه ای در تلویزیون حالا به جایی رسیده است که شاید رویای هر مجری یا گزارشگری باشد. او به اتفاق برنامه نود همچنان بزرگترین اتفاق دستگاه عریض و طویل صدا و سیما به حساب می‌آیند و از این بابت او ستاره‌ای بی رقیب در عرصه ورزشی است. چهره‌ای که حالا مرزها را چنان درنوردیده که روزهای قبل از شهرت این چنین به خاطر ما نمی‌آید. او در یکی از معدود گفت وگوهای رسانه‌ای این چند سال با نشریه سروش نوروزی مصاحبه کرده و در زمینه کار خودش جملاتی را به زبان آورده است.

خواندن  این مصاحبه در شرایطی که وی مشغول ادامه چالش با دیگرانی است که مشی او را نمی‌پسندند، جذاب خواهد بود.

پیش از اینکه در مورد برترین‌های صدا و سیما حرف بزنیم، بگویید چرا مدت زیادی است که از گفت و گو و مصاحبه و حضور در رسانه‌ها گریزان هستید؟

من در این سال‌ها بنا به دلایل متعددی خیلی دوست ندارم با رسانه‌ای مصاحبه کنم و سعی‌ام بر این است تا حد امکان دیدگاه ها و نظراتم را در خلال برنامه «نود» در اختیار طرفدارانم قرار دهم. همانطوری هم که شما مستحضر هستید من حتی با رسانه‌های مکتوب سازمان یعنی هفته نامه «سروش» و روزنامه «جام جم » هم مدت‌هاست مصاحبه نکرده‌ام، اصلا بحث این نیست که ممکن است مصاحبه‌ای بکنم و تنظیم آن مصاحبه دچار اشکال باشد. نه، گفت و گو نکرده‌ام برای اینکه صلاح نمی‌دانم که حرف‌هایم این طرف و آن طرف پخش بشود. فکر می‌کنم اگر صحبت‌هایم را کنترل و مدیریت کنم به نفع خودم خواهد بود.

بارها راجع به برنامه «نود» و حواشی آن صحبت‌ها، نقدها و یادداشت‌هایی نوشته شده و فکر می‌کنم با گذشت سال‌ها از برنامه «نود»، دیگر خیلی برای مخاطب و خواننده شما هم جذابیت نداشته باشد که بخواهید در مورد مسائل برنامه «نود» گفت و گویی چالشی انجام دهید در ضمن در گذشته بارها این اتفاق افتاده که من دیدگاهم را به رسانه‌ای گفته‌ام اما یا همان خبرنگار و یا سایرین هزاران برداشت سوء از حرف هایم کرده اند که در واقع هیچ سنخیتی با اصل دیدگاهم نداشته است. از این رو فکر می‌کنم در بسیاری از مواقع پرهیز از مسائل حاشیه‌ای هم بهتر است، هم باعث سلب آرامشم نمی‌شود.

در نظرسنجی برترین‌های صدا و سیما در سال 89 که هفته نامه «سروش» انجام داده، شما به عنوان برترین گزارشگر ورزشی سیما از سوی هنرمندان و منتقد ان انتخاب شده اید ، علاوه بر آن در همین نظرسنجی عنوان ستاره سال 89 را هم از آن خود کرده اید. برای عادل فردوسی که تاکنون کم مود تمجید و ستایش قرارنگرفته این برگزید شدن هنوز می‌تواند جذاب باشد؟ واقعا حس شما چیست؟

انتخاب من به عنوان بهترین گزارشگر ورزشی سیما در سال 89 از سوی هنرمندان و منتقدان باعث مباهات و خوشحالی بسیار زیاد است. وقتی مردم لطف می‌کنند و من را به عنوان گزارشگر خوب خود مورد لطف قرار می‌دهند ارزشمند است، حالا گذشته از لطف مردم، برخی افراد هنرمند، منتقد و در واقع نخبگان به من این رای را می‌دهند، خب بسیار ارزشمندتر است و این انتخاب واقعا باعث دلگرمی و تشویق بسیاری برایم می‌شود.


با وجود این شهرتی که دارید بازهم برای بهتر شدن تلاش می‌کنید؟

ببینید این یک حس طبیعی است، من وقتی که می‌بینم از سوی برخی افراد خاص جامعه عنوان برتر را گرفته‌ام از این به بعد با انگیزه و اشتیاق بیشتری به کارم ادامه می‌دهم، نه تنها از کارم خسته نمی‌شوم بلکه با افتخار و خوشحالی مضاعف آن را پی می‌گیرم. چرا که به قول شما، ما که سال‌هاست به شهرت رسیده‌ایم دیگر برایمان خیلی چیزها شاید تازگی نداشته باشد اما انتخاب‌ها و قرار گرفتن در فهرست بهترین‌ها از سوی افراد جامعه، هنرمندان، روزنامه‌نگاران، من را سرافراز و خرسند می‌کند چرا که شغل ما درآمد چندان زیادی ندارد و همین تشویق‌ها و انتخاب هاست که ما را به کارمان علاقمندتر و انگیزه ما را بیشتر می‌کند.

اما بسیاری از مخاطبان بر این باور هستند که شما چون تهیه کننده و مجری برنامه «نود» هستید، به طور حتم حقوق و مزایای بالایی دریافت می کنید.

نه اصلا، ما واقعا به اندازه کار و زحمتی که داریم حقوق و مزایا دریافت نمی‌کنیم و دستمزد ما خیلی خنده‌دار است؛ نه تنها من سایر همکارانم هم همین طور. به همین خاطر عرض کردم که این اظهار لطف‌ها می‌تواند باعث دلگرمی و انگیزه ما در ادامه کارمان و ارتقای سطح کیفی برنامه «نود» و گزارشگری‌ام شود.

ما در همین وی‍‌‍ژه نامه نوروزی با دوست و همکار چند ساله شما، مزدک میرزایی هم گفت و گو کردیم. از او پرسیدیم چرا همواره در نظرسنجی ها و به خصوص همین نظرسنجی «سروش» بعد از عادل فردوسی پور در مقام دوم قرار می گیرد، البته او در پاسخ به سوال ما جوابی داشت ، جواب شما چیست؟

خب در ابتدا حرف شما را تایید کنم که من و مزدک سال هاست که با هم دوست صمیمی و نزدیک هستیم. در عین حال ما هر دو گزارشگریم، بنابراین به نوعی رقیب کاری یکدیگر هم هستیم. البته بایستی بگویم که مزدک میرازیی گزارشگری بسیار کاربلد و حرفه‌ای است که من هم کارش را دوست دارم و هم نوع گزارشش را تایید می‌کنم. البته معتقدم این رقابت دوستانه و سالم هم به من و هم به مزدک کمک می کند که ما همواره به فکر ارتقا و رشد در کارمان باشیم؛ چه بسا اگر من و یا مزدک احساس کنیم که از یکدیگر فاصله زیادی داریم مطمئن باشید به سرعت عقبگرد می کنیم و در مورد عملکردمان تجدید نظر خواهیم کرد. من در این سال ها مزدک را به عنوان یک دوست و در کنارم داشته ام هم او را یک رقیب حرفه ای و بسیار جدی در کنارم حس کرده ام و اگر شما و سایر همکارانتان معتقدید که عادل فردوسی پور برترین گزارشگر سال 89 سیماست، بدون شک این رقابت سالم بین من و مزدک بی تاثیر نبوده است.


با وجود اینکه این دوست شما همیشه از شما و برنامه تان تعریف می کند فکر نمی کنید اگر در سال های آغازین برنامه «نود» از مردک میرزایی و صدایش سه دقیقه بهره می بردید، حالا شاید برایش افت داشته باشد که در یک برنامه سه ساعته سه دقیقه از خودش هم نه. از صدایش استفاده شود؟ به هر حال او هم حالا یک گزارشگر بزرگ است.

والله من همیشه به خود مزدک هم گفته ام و الان به شما هم می گویم که در بزرگ بودن مزدک میرزایی هم به لحاظ شخصیتی و هم کاری شکی نیست، اما او همواره به من لطف داشته و بدون تعارف عرض می کنم که حضور مزدک در برنامه «نود» و صرف کردن وقتش برای گزارش ها در برنامه واقعا باعث افتخار من است؛ ضمن اینکه او همکاری اش را در این سال ها بدون کوچک ترین چشم داشتی حفظ کرده و کمک های شایانی به من کرده است و به قول امیرقلعه نوعی، سرمربی تیم سپاهان اصفهان «ممنون دارش» هستم! همیشه از او تشکر کرده و می کنم و تلاش می کنم تا قدر این دوست و همکار گرامی را بدانم.

این دوستی در کار گزارشگری چقدر پرسود بوده ؟ مثل دو رفیق اشکالات و بهتر است بگویم گاف های یکدیگر را به هم گوشزد می کنید؟

بله ما حتما با هم صحبت می کنیم، حتی اگر همدیگر را نبینیم از طریق پیام کوتاه در مورد اشتباه و یا گافی که داده ایم به هم تذکر می دهیم. به هر حال ممکن است گاهی اوقات من اشتباه کنم و گاهی اوقات هم او، اما تذکرهایمان به همدیگر هیچ کد اممان را ناراحت یا دلخور نمی کند؛ چون هر دوی ما همدیگر را به خوبی می شناسیم و می دانیم که نقد مغرضانه نیست. و خیلی هم به کارمان کمک می کند.

در پایان سال 89هستیم و برنامه «نود» وارد سال دوازدهم می شود. امسال اگر بخواهید از یک بخش از برنامه تعریف کنید و بگویید این بخش را بیش از بقیه بخش ها دوست دارم کدام بخش را نام می برید؟

خیلی نمی توانم بگویم که این بخش یا آن بخش. چون این برنامه از خودم تهیه می کنم همه بخش هایش را بنا به دلایلی دوست دارم. اما اگر بخواهیم یک بخش را به طور خاص دوست داشته باشم بخش «نود درجه» است که خب فکر می کنم علاوه بر من مخاطبان بسیاری هم دارد.

گویا متن های بخش «نود درجه» را خودتان می نویسید.

بله، خودم و دو، سه نفر دیگر از عوامل گروه برای نوشتن این بخش با هم چند ساعتی همفکری می کنیم و بعد آن را می نویسیم.

عادل فردوسی پور طی سال هایی که در تلویزیون کار کرده، حالا از اجرا و کارشناسی گرفته تا گزارشگری آیا از عملکردش راضی هست؟ آیا می تواند با قاطعیت از خودش دفاع کند؟

من خودم کاملا از عملکردم راضی نیستم در عین حال خیلی هم ناراضی نیستم.

شما با این همه طرفدار و مخاطب کاملا راضی نیستید، پس بقیه چه بگویند؟

چون همیشه جا برای بهتر شدن و پیشرفت کردن هست و معتقدم هر گاه فردی فکر کند که در جایگاه بهترین فرد در هر رشته و صنفی قرار گرفته آن نقطه، نقطه نابودی اش خواهد بود. من هم الان فقط می توانم هشتاد درصد از کارم دفاع کنم و امیدوارم بتوانم با تلاش بیشتر این درصد را بالاتر ببرم.


منبع: سروش

آفرینش

دنیا داره به چه سمتی میره؟

این حوادث و نا آرامی ها ناشی از چیه؟

 ونتیجه اش چیه و تا کی ادامه دارد؟

نقش انسان ها در بروز و ظهور چنین اتفاقاتی چیست؟

چرا ژاپن؟

آیا فقط اقیانوس آرام این طور نا آرام میشود یا ...

دلیل اینهمه نا آرامی و جوش و خروش چیست؟

دیگه قراره چه اتفاقاتی در جهان بیفتد:

ابتدا انقلاب و نارضایتی جهان عرب

حالا زلزله مهیب و سونامی وحشتناک ژاپن....

.

.

.
















قیام در كشورهای عربی اسلامی است یا سكولار؟

با گذشت دو ماه از آغاز قیام در تونس و سپس سرایت آن به مصر، لیبی، الجزایر، بحرین، یمن و اردن  تحلیلگران سیاسی عمدتا دو رویكرد را درباره این اعتراضات اتخاذ كرده اند.


رویكرد نخست كه عمدتا توسط مسولان و رسانه های رسمی كشور بیان شده است، انقلاب در كشورهای عربی را متاثر از انقلاب اسلامی می داند.

این رویكرد با استناد به اینكه حكومتهای فعلی این كشورها نظامهایی عمدتا سكولار بوده و اكثرا مورد حمایت دولتهای غربی هستند، اعتراضات مردمی به این نظامها  را اعتراضاتی ضد سكولاریستی و ضدغربی ارزیابی كرده و با توجه به آن كه اسلامگرایان در این جوامع از قدرتمندترین گروههای سیاسی معترض محسوب می شدند، معتقد است جریان اسلامگرایی را می توان محور این اعتراضات جدید برشمرد.

در این رویكرد الگوبرداری معترضان از انقلاب اسلامی سال 1357 ایران و رفتار مشابه دیكتاتورهای عرب با شاه مخلوع ایران، از دیگر شواهد اسلامی بودن حركتهای اخیر در جهان عرب عنوان می شود.


در مقابل رویكرد دیگری وجود دارد كه عمدتا توسط اپوزیسیون خارج از كشور و رسانه های فارسی زبان وابسته به دولتهای غربی  ترویج می شود. این رویكرد جریانهای اعتراضی در دنیای عرب را یك حركت دموكراتیك به سوی سكولاریسم توصیف كرده و هرگونه گرایش مذهبی یا حركت به سوی انقلابی اسلامی را در آنها نفی می كند.

معتقدان به این رویكرد فقدان رهبری مذهبی كه عنصر اساسی و محوری حركتهای دینی به شمار می آید را در كنار نبود شعارها، تصاویر و نمادهای مذهبی در جریانات اعتراضی و عدم اشاره به الگوی اسلامی یا هدف تاسیس نظام دینی از سوی نخبگان جریان معترض را از جمله دلایل اسلامی نبودن این اعتراضات برمی شمارند و نتیجه می گیرند كه این اعتراضات به دنبال شكل دهی نظامی سكولار شبیه دموكراسی های غربی در جوامع عربی است.

واقعیت آن است كه این دو نوع رویكرد بیش از آنچه كه به واقعیات و حقایق در حال روی دادن در كشورهای عربی بنگرد، عمده توجه و تمركز خود را بر الگوی مطلوب و مورد توجهش برای اداره جامعه معطوف كرده و قصد دارد آن را تحقق بخشد.

برای عبور از یك تصویر خودساخته لازم است ابتدا به وضعیت كشورهای عربی و جوامع آن با دقت بنگریم.

واقعیت آن است كه تركیب دینی جهان عرب امروز تركیبی عمدتا متاثر از جریانات سلفی و تندرو مذهبی است كه ریشه خود را در تفكرات وهابیت می دانند.

اگرچه این گروه در جهان اسلام در اكثریت نیستند، اما بویژه در كشورهای عربی میدانداری می كنند و به جهت حمایت ویژه مالی و پشتیبانی از سوی شاهزادگان عرب حاشیه خلیج فارس، عملا فضای دینی جهان عرب را تحت تاثیر خود قرار داده اند.

دیگر توده های جهان عرب به دلیل رنج بردن از فقر مالی و فرهنگی  كمتر در حركتهای دینی مشاركت می كنند، براین اساس تجربه القاعده، طالبان و گروههای سلفی در جوامع عربی موجب شده است نوعی زدگی و هراس از حكومت اسلامی در توده های این جوامع پدید بیاید و بر این اساس مواضع راشد الغنوشی و اخوان المسلمین مبنی براینكه داعیه ای برای تشكیل حكومت اسلامی ندارند را می توان مورد توجه قرار داد.


ذكر این نكته كه این اعتراضات نتیجه انقلاب اسلامی سال 1357 است، باید با این توضیح همراه شود كه چرا تاخیری 32 ساله در تحقق آن روی داده و زمانی كه بحث صدور انقلاب و فعالیت در كشورهای عربی از راهبردهای اصلی سیاست خارجی ما به شمار می آمد، این اتفاقات رخ نداد.

توجیه برخی از مسوولان نیز كه این تاخیر را ناشی از انحراف دولتهای بعد از رحلت امام خمینی (ره) می دانند و ظهور فعلی آن را ناشی از بازگشت دولت احمدی نژاد به شعارهای انقلاب ارزیابی می كنند، با دو سوال مواجه است كه چرا در دهه اول انقلاب كه امام خمینی آرمانها و شعارهای خود را برای جهانیان به بهترین وجه ارائه می دادند، این تحولات رخ نداد و تاكید بر نقش دولتهای نهم و دهم علاوه بر آنكه تعریضی به 16 سال رهبری آیت الله خامنه‌ای در ام القرای جهان اسلام است، این نكته را توضیح نمی دهد كه چرا 4 یا 5 سال قبل كه شعارهای دكتر احمدی نژاد مبنی بر محو اسرائیل در اوج خود بود، ملتهای اسلامی متحول نشدند و اكنون كه جناب احمدی نژاد و مشایی در حال تغییر گفتمان و تمركز بر مكتب ایرانی و تعامل با غرب و مذاكره هستند، این اثرگذاری بر كشورهای عربی رخ داده است و برفرض صحت این اثرگذاری، اگر شعارهای دكتر احمدی نژاد عامل انقلاب در كشورهای عربی است، چرا حتی یك تصویر از ایشان و یا اشاره به مواضع وی در میان میلیونها معترض جهان عرب دیده نمی شود؟

از سوی دیگر تجربه تلخ نیم قرن گذشته اعراب در برابر اسرائیل كه با چشیدن طعم مكرر شكست در جنگهای رسمی و كشتارهای بیرحمانه فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی و حمایت مداوم ایلات متحده از تل آویو در مجامع جهانی رقم خورده است، مانع بزرگی برای شكل گیری تصویری مثبت نسبت به غرب در این جوامع است، اضافه بر این حمایت غرب از دیكتاتورهای عرب در سه دهه اخیر نیز قابل چشم پوشی برای افكار عمومی این ملتها نبوده و اگرچه عملكرد نسبتا مثبت غرب بویژه دولت اوباما در حوادث اخیر در جلوگیری از توسل به زور علیه معترضین توسط ارتش مصر و تونس و تهدید دولتهای بحرین و سایر كشورهای عرب موجب شده است بخشی از نارضایتی تاریخی موجود از آمریكا در كشورهای عربی كمرنگ  شود، اما این نارضایتی از غرب ریشه دار تر از آن است كه بتوان از آن چشم پوشید و قطعا تمایلات منفی علیه غرب، یكی از مولفه های قوی موجود در جوامع عربی است.

اكنون زمان آن فرارسیده است كه این به این پرسش پاسخ گوییم ریشه اصلی اعتراضات كنونی در جوامع عربی چیست؟

به نظر می رسد شكل گیری یك هویت جدید در این جوامع عامل اصلی ظهور جریانات نیرومند اعتراضی است.

بافت فرهنگی جهان عرب كه به رغم وجود آزادیهای فرهنگی عمدتا یكسویه و از بالا به پایین بوده است، در سه سال اخیر و با ظهور شبكه های اجتماعی و تكنولوژی نوین ارتباطی به شدت متحول شده است.

به بیانی دیگر جوانان و نخبگان جهان عرب كه تا كنون تنها شنونده بودند، فرصت یافتند كه از خود سخن بگویند و این تعامل در فضای مجازی موجب شكل گیری ارتباط و ایجاد هویتی واحد شده است؛ هویتی كه در آن موانعی نظیر تحصیلات، طبقه اجتماعی، منطقه جغرافیایی و حتی گرایش مذهبی مانع ارتباطات نیست و این تعامل و گفتگو موجب رسیدن افراد و اقشار متفاوت به یك دیدگاه نزدیك درباره مشكلات اجتماعی خود می باشد.


بنابراین ارتباطات نوین این فرصت را به جوامع عربی داده است كه نوعی فرآیند بازگشت به خویشتن در آنها شكل گیرد و در بستر این فرآیند اعتراضات اجتماعی متحول شده است. بنابراین می توان گفت كه این اعتراضات هم عربی است، هم اسلامی است و هم مدرن است. اما به تنهایی هیچ یك از اینها نیست، چرا كه جوامع عربی را نمی توان تك بعدی و یا حتی با یك رویه غالب دانست.

در میان محور اصلی جریانات اعتراضی در كشورهای عربی بویژه در تونس، مصر و بحرین می توان افرادی را با گرایشهای گوناگون فكری و پایبندی های متفاوت به شریعت یافت. بنابراین در شرایط فعلی با اطمینان می توان گفت كه حكومتهای آینده این جوامع نه به معنای متعارف اسلامی خواهد بود و نه مشابه حكومتهای سكولار در غرب و حتی تركیه، بلكه كشورهای عربی نوعی مدل بومی متكثر از دموكراسی را به دنیا ارائه خواهند كرد كه قضاوت دقیق تر درباره ماهیت آن نیازمند زمان است.

استقامت امید و...

گلرخ كمالي:

با زخم بايد ساخت. طول ميكشه، ولي خوب ميشه



Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

[ سگ كشي - بهرام بيضايي ]

دلتنگی....

روز اول آشناییمون.....

... برف میبارید

و پدیدار شد در مقابل چشمان ما بهشت

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

به همین سادگی-رضا میرکریمی


ادامه واکنشها به فیلم آخر و سیاسی حاتمی کیا

نگاه اول:نگاه منفی

وب سایت رجا نیوز

حاتمی کیا دیگر حق ندارد فیلم دفاع مقدس بسازد:

سایت رجانیوز در یادداشتی شدیداللحن که ظاهراً نقد فیلم تازه ی ابراهیم حاتمی کیا است، به شیوه ای کم سابقه به این کارگردان خوش فکرو ارزشی ساز کشور تاخته است.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری انتخاب؛ این سایت در بخشی از یادداشت خود، با اشاره تلویحی به اینکه نقش اول این فیلم به نوعی "شباهت سازی به میرحسین موسوی و همسرش" اختصاص دارد می نویسد: بانوی فیلم حاتمی کیا، مجسمه ساز است، به طور خاصی چادر سر می کند، شوهرش مهندس است و اتفاقا 20 سال است که همسرش را تنها گذاشته، مادر جوانان وطن! است و بانوی شهر حاتمی کیا.


این سایت همچنین نام یکی از کاراکترهای این فیلم که "احمدرضا حسین پور" است را تلویحاً با "احمدرضا رادان" جانشین فرمانده ناجا مقایسه می کند.

نویسنده ی رجانیوز، در پایان یادداشت خود، و به استناد مواردی که برخی از آن در بالا ذکر شد، خطاب به حاتمی کیا نوشته که "دیگر حق ساخت فیلم دفاع مقدس نداری" و در کنایه ای نه چندان جالب، می نویسد: او همان بهتر که بر سیاق این چند سال، از حاملگی ناخواسته، اجاره رحم و بانوی شهر خود بگوید.

درست است که نوشتن درباره آخرین  کار حاتمی کیا سخت است، اما ننوشتن درباره آن کاری بسیار دشوارتر است. ابراهیم حاتمی کیا کارگردانی که با آژانس شیشه ای و از کرخه تا راین او را می شناسیم، در جشنواره فجر فیلمی را به روی پرده بود، که نامش "گزارش یک جشن" بود.

ساخته جدید حاتمی کیا گزارشی است از تضادهای درونی کارگردان و جامعه شناسی وجود او، تضادهایی که حاتمی‎کیا اصرار دارد بر جامعه امروز ایران تحمیل کند. داستان فیلم از اینجا شروع می شود که زنی به اسم "شهربانو شکیب" (همان بانوی شهر ما)، یک موسسه ازدواج دایر کرده و در آن دختر و پسرهای مجرد را با هم آشنا کرده،  آموزش‌های پیش از ازدواج به آنها می دهد و در نهایت اگر به درد هم خوردند، با خانواده هایشان صحبت می کند و آن ها را به خانه بخت می فرستد. در این بین، نیروی انتظامی در پی شکایات مردمی و گزارش‌های رسیده، به این نتیجه می رسد که موسسه باید پلمپ بشود و ماجراها آغاز می شود.

بانوی فیلم حاتمی کیا، مجسمه ساز است، به طور خاصی چادر سر می کند، شوهرش مهندس است و اتفاقا 20 سال است که همسرش را تنها گذاشته، مادر جوانان وطن! است و بانوی شهر حاتمی کیا. سرگرد اداره اماکن هم که رضا کیانیان (همان سلحشور آژانس) است، میان سال مردی است مجرد، بدخلق و بی تسلط روی اعصاب به طوری که در صحنه ای از فیلم روی جوانان اسلحه می کشد! و البته سرگرد هم مثل مامور امنیتی فیلم قبلی حاتمی کیا (به رنگ ارغوان) در برابر سوژه اش کم می اورد و دلبسته او می شود به نحوی که عتاب مافوقش را برمی‌تابد.

در سکانسی از فیلم، بانو شروع می کند به نماز اول وقت ظهر، و جالب اینکه در موسسه شکیب هیچ یک از جوانان نماز نمی خوانند ولی برای ناهار، سفره نذری پهن می کنند.

از قضا دستور پلمپ موسسه را سرهنگ احمدرضا حسین پور(که اسم کوچک خاصش مشابه یکی از فرماندهان نیروی انتظامی است!) صادر کرده و جالب اینکه دختر آقای حسین پور مراجعه کننده همین موسسه است و می خواهد با دوست پسرش بعد از تکمیل آشنایی ازدواج کند.

بعد از پلمپ موسسه، جشن در حیاط موسسه در حال برگزاری است و سرهنگ سر می رسد و با نیروی های ویژه حیاط را خالی می کند که حتی روحانی حاضر در مجلس (عاقد) هم به برخورد نیروی انتظامی اعتراض می کند!

نشستن و منصرف نشدن از تماشای حرف های شعاری و بیانیه گونه حاتمی کیا هرچند سخت است، اما دقایق پایانی را هم می بینم: باقی ماجرا مانند فیلم روزهای سبز حنا مخملباف است که در مورد حوادث بعد از انتخابات 88 برای بی‌بی‌سی فارسی ساخته بود. تصاویر با لرزش دست و کیفیت موبایل! خشم جوانان وطن! توسط نیروی انتظامی برانگیخته شده است، جوانان به شهر ریخته و نظم عمومی را بر هم می زنند، با یکی دو مامور موتوری ریش‌دار گلاویز می شوند و رسما به توحش و نزاع دعوت می کنند و برخلاف گفته بانو که می خواهد جوانان را مطابق خواسته ماموران به سفره خانه سنتی ببرد، به بوستان پایداری! می روند و اعلام می کنند حتی اگر بانو تن به حقارت قانونگرایی بدهد، بانوی آنها نیست.

فیلم آخر حاتمی کیا گزارش خوددرگیری دستگاه های نظام  است. بنیاد فارابی، سازمان ملی جوانان از بودجه دولتی و بیت المال از بیانیه سیاسی آقای کارگردان حمایت می کنند که علاوه بر اسم سازمان‌شان، اسم خودشان هم در تیتراژ بیاید و احتمالا دو سه خط دیالوگ هم به بستگان‌شان به عنوان سیاهی لشگر در فیلم نقش داده شود. باز از نظام مهندسی فرهنگی و این ها برای ما جوانان  بگویند.

گزارش یک جشن، گزارش یک خون دل است، گزارش یک بغض. بغض فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی برای ابراهیم حاتمی کیا. حاتمی کیا دیگر حق ندارد از دفاع مقدس بگوید او همان بهتر که بر سیاق این چند سال، از حاملگی ناخواسته، اجاره رحم و بانوی شهر خود بگوید. گزارش یک جشن است گزارشی است از تضادهای درونی یک کارگردان که قرار است با تصویرپردازی او، به پای جامعه ایرانی نوشته شود.

 

نگاه دوم :نگاه مثبت

نشریه 9 دی در  به قلم وحید یامین پور

بايد حاتمي‌كيا را به عنوان كارگرداني بدانيم كه مسئولانه برخي مسائل اجتماعي(دقيقا به معناي جامعه شناختي‌اش) را متذكر مي‌شود.

....صرف‌نظر از رسوايي فيلم به‌هم ريخته «فرزند صبح» كه اهالي سينما را شوكه كرد، شايد خبرسازترين اتفاق جشنواره بيست و نهم، فيلم متفاوت ابراهيم حاتمي‌كيا باشد. «گزارش يك جشن» قصه پيچيده‌اي ندارد ولي جرات پرداختن به چنين مقوله‌اي آن هم از جانب كارگرداني چون ابراهيم حاتمي‌كيا، براي خبرنگاران يك اتفاق خبري حساب مي‌آيد. اين نوشتار كوتاه درصدد تفسير همه جانبه اين اثر نبوده و همچنين بيان انتقادات نويسنده به مضمون آن هم نخواهد بود. آنچه باعث شد اين كلمات كنار هم قرار گيرد، مصادره غرض‌ورزانه اين فيلم توسط جريان روشنفكري بيگانه با تعهد انقلابي است.

طبعا اگر كسي حق داشته باشد از سازوكارهاي حكومتي و دولتي نظام مقدس جمهوري اسلامي انتقاد كند قبل از همه نوبت كساني چون حاتمي‌كياست كه بارها عمق اعتقاد و وفاداريش را به ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي اثبات كرده است. اين‌بارهم - تاكيد مي‌كنم صرف‌نظر از انتقادي كه شايد من هم به نگاه او در در اين فيلم داشته باشم- حاتمي‌كيا تصويري نقادانه از نهادهاي انتظامي و امنيتي در برخورد با رخدادهاي اجتماعي و فرهنگي ارائه كرده است. موضوعي كه به نوعي محور فيلم جنجالي«به‌رنگ‌ ارغوان» در جشنواره بيست‌و هشتم هم به حساب مي‌آيد. اما جريان روشنفكر غربگرا اين لحن انتقادي را به‌رغم و ظن خود به گرايش‌هاي ليبراليستي تقليل داده و با توسعه توهم هميشگي اين جريان، او را اين‌بار در كنار مردم دانسته و نه در كنار نظام جمهوري اسلامي.

مقاله‌اي كه دو روز پيش در روزنامه تهران‌امروز منتشر شد، فيلم حاتمي‌كيا را نشانگر جدايي او از نظام دانسته‌ است! نويسنده يادداشت «پيشرفت حاتمي‌كيا... مسئله اين است: يا با مردمي يا در برابرشان» در جمله پاياني تحليل خود آورده‌ است: «اين بار او (حاتمي‌كيا) گذشته از حاج كاظم، در كنار مسافران آژانس ايستاده است و درجه‌اش را از مردم گرفته است»! اين شايد اشاره‌اي است به درخواستي استعاري كه چندي پيش ابراهيم حاتمي‌كيا از رهبر معظم انقلاب داشتند. نويسنده يادداشت مذكور گزارش جشنواره را توبه حاتمي‌كيا و قرار گرفتن او در كنار مردم مي‌داند.

نويسنده مدعي است حاتمي‌كيا به درك درستي از جامعه‌اش رسيده است و اين درك درست در اين مدعا به معناي انتقاد از كنترل دولتي رفتار مردم است. مفهوم اين تقدير، بيانگر دغدغه هميشگي جريان غربگراي داخلي است. ليبراليست‌ها همواره جمهوري اسلامي را به دخالت حداكثري در امور شهروندان و محدود كردن آزادي‌هاي فردي متهم كرده‌اند و اين‌بار انتقاد از سليقه چند مامور نيروي انتظامي در مواجهه با جواني كردن غير متعارف را به توبه‌اي سياسي و ايدئولوژيك احاله مي‌دهند.

اتفاقا شباهت معنادار صحنه‌هاي اعتراض جوان‌هاي ناكام (!) اين فيلم با اغتشاشات بعد از انتخابات تفسيري جالب را به‌دست مي‌دهد. به زعم حاتمي‌كيا به خيابان ريختن جوان‌ها و جنبش اعتراضي آن‌ها نه يك رفتار سياسي يا معارضه انقلابي، كه حاصل نوعي ناكامي از ارضاي خواسته‌هاي ابتدايي و جوانانه‌شان است. حادثه‌اي كه توامان به نقص در ساز و كار ارضاي نيازهاي طبيعي جوانان و بدسليقگي در مديريت و كنترل كژتابي‌هاي آن‌ها توسط ماموران انتظامي اشاره دارد، نه آنچنان كه روشنفكران غربگرا، توبه از «آژانس شيشه‌اي» و بريدن از جمهوري اسلامي تفسيرش كرده‌اند.

حاتمي‌كيا در چند فيلم اخيرش مصر است كه درآستانه نقد اجتماعي و توأمان نقد نهادي حاكميت گام بردارد. پس از «به رنگ ارغوان» و «گزارش يك جشن» بايد حاتمي‌كيا را به عنوان كارگرداني بدانيم كه مسئولانه برخي مسائل اجتماعي(دقيقا به معناي جامعه شناختي‌اش) را متذكر مي‌شود.

از آنجا كه حاتمي‌كيا جزئي از بدنه انقلاب و نظام اسلامي است، طبعا بايد منتظر باشيم كه نيش فيلم او گزنده‌تر و شجاعانه‌تر از فيلم‌هاي پر از تزوير ديگران، بر تن برخي ناكارآمدي‌ها بنشيند. اتفاقي كه اتفاقا خاطر برخي خودي‌ها و رفقاي پيشين او را مكدر مي‌كند.


God ...

Life has to go on ,jack

With or without god.

باید زندگی کرد جک

حالا با خدا یا بدون خدا!

پیشنهاد فیلم: زندگی دیگران2006

Das Leben der Anderen نام فیلم:

نام دیگر فیلم: The Lives of Others

نام کارگردان: Florian Henckel von Donnersmarck

نویسنده: Florian Henckel von Donnersmarck

بازیگران: Ulrich Mühe
Martina Gedeck
Sebastian Koch
Ulrich Tukur

محصول:آلمان

زمان فیلم: 137 دقیقه

سال اکران:2006

ژانر فیلم: درام هیجان آور

امتیاز IMDB: 8.5 از 10

جوایز: برنده بهترین فیلم خارجی زبان2007

برنده بهترین فیلم خارجی زیان گلدن گلاب2007

برنده بهترین فیلم سزار/رتردام/ منتقدان استرالیا/لندن و...

 

رتبه بندی در top ten  های نشریات و مجلات سینمایی:

 

جمله کلیدی فیلم:

Before the Fall of the Berlin Wall, East Germany's Secret Police Listened to Your Secrets

 

درباره فیلم:

فیلم" زندگی دیگران" همانطور که دربالا گفته شد برنده اسکار خارجی 2007 و گلدن گلاب همانسال است. واقعا به نظرم فیلم کم نقصی است

ومستحق دریافت این جایزه.

فیلم یک درام عاشقانه و در عین حال بسیار هیجان آور است. فیلم 137 دقیقه است و در طول حدودا 100دقیقه نخست فیلم بسیار آرام شخصیتهای مهم داستان و روابط آنها را به ما نشان میدهد و کم کم مارا در گیر داستان فیلم میکند. 30 الی 40 دقیقه پایانی فیلم بسیار هیجان انگیز میشود و قفل ها کم کم باز میشود و چهره واقعی شخصیتها که به خوبی پرداخت شده اند نشان داده میشوند.

فیلم 4 شخصیت اصلی تر دارد:

1.مرد نمایشنامه نویس

2.همسر بازیگر او

3. مردی که برای شنود مکالمات و کنترل روابط این زوج برای دولت کار میکند

4. وزیر فرهنگ

حالا پیدا کنید سن پرتقال فروش را؟!

فکر میکنید این 4تا شخصیت اصلی چه ربطی به هم دارند؟ عجله نکنید میگم:

داستان فیلم قصه یک زوج هنرمند است که شوهر نمایشنامه نویس است و دستی هم در کارهای سیاسی دارد و طبق اعتقاداتش پیرو یکی از احزاب آلمان آن زمان است. همسر او بازیگر زیبارویی است که طرفداران زیادی دربین تماشاگران تئاتر دارد از جمله مهمترین طرفداران او آقای وزیر است! وزیر فرهنگ؟!

وزیر شوهر زن را که کار سیاسی میکند تحت فشار مالی و شغلی  قرار داده است و از همسرش خواهان رابطه با او برای کم کردن فشارها بر شوهرش و آزادی برای ادامه کار شوهرش را دارد.

زن با توجیه اینکه جسمش را برای فرهنگ و هنر فدا میکند  و اینکه شوهرش بتواند آزادانه کار کند ابتدا به این رابطه غیر انسانی و اجباری با وزیر تن میدهد ولی در ادامه...

مهمترین شخصیت فیلم همان مامور امنیتی است که وظیفه شنود مکالمات خصوصی و عمومی این زوج را دارد .

نقش او در این قصه و اعترافگیری همسر نمایشنامه نویس و رابطه زن بازیگر با وزیر فرهنگ بسیار دیدنی و جالب است.

اینها رو گفتم که بروید و این فیلم که در دسترس هم هست تهیه کنید وببینید وحالشو ببرید.

در ضمن در این متن اصلا قصه اصلی فیلم و پایان فیلم لو نداده ام خیالتون راحت...

شمارش معکوس تا انتخابات خبرگان 3 ...2 ...

اپیزود اول:

تغییر رییس خبرگان، خواست مشترك اپوزیسیون و حامیان افراطی دولت

در حالی كه كمتر از چهار روز تا انتخاب رییس مجلس خبرگان رهبری برای دو سال آینده باقی مانده است، رسانه‌های اپوزیسیون و چهره های افراطی حامی دولت با تمام توان قصد دارند زمینه را برای تغییر رییس مجلس خبرگان و حذف آیت الله هاشمی از كرسی ریاست این مجلس فراهم كنند.

به گزارش خبرنگار «آینده»، رسانه های اپوزیسیون نظیر جرس از ماه ها قبل با فضاسازیهای گسترده و عنوان كردن اینكه نظر رهبر انقلاب بر تغییر رییس مجلس خبرگان است، كوشیدند با انتشار اتهامات گسترده، حتی سفرهای مكرر رهبر انقلاب به قم را به عنوان رایزنی برای این موضوع جلوه دهند و نهادهای انقلابی نظیر سپاه و... را متهم به فشار و فضاسازی برای تغییر رییس مجلس خبرگان كرده و نوشت: "حمله شریعتمداری به هاشمی رفسنجانی را بدون پرده پوشی می توان موضع صریح رهبری علیه رئیس مجلس خبرگان دانست. این حملات در روزهای آینده تا اواخر اسفند ماه افزایش خواهد یافت، چرا كه اراده رهبری به تسخیر آخرین كرسی مستقل نظام تعلق گرفته است. وی سفرش به قم را یك روز دیگر تمدید كرد تا برای دومین بار با جامعه مدرسین درباره دغدغه اصلیش سخن بگوید."

از نگاه مسوولان این رسانه ها، تغییر رییس مجلس خبرگان و حذف آیت الله هاشمی، آخرین پل برای حل مسالمت آمیز چالش حوادث پس از انتخابات را از بین می برد و از این رو برای تضعیف نظام و رهبری كارساز خواهد بود.

حتی برخی اصلاح طلبان تندرو نیز در تحلیلهایی ضمن زیر سوال بردن جایگاه فعلی مجلس خبرگان، با اشاره به اینكه ریاست هاشمی بر مجلس خبرگان در سه سال اخیر منفعتی برای آنان نداشته و تنها بر اعتبار این مجلس افزوده، تغییر در ریاست خبرگان را تلویحا به سود اصلاح طلبان دانسته و با طرح احتمال استعفای هاشمی از عضویت در مجلس خبرگان پس از تغییر ریاست این مجلس، آن را به سود خود دانسته اند.

در نگاه اصلاح طلبان تندرو و اپوزیسیون، حضور هاشمی كه تنها عضو باقیمانده شورای نخست انقلاب در ساختار رسمی جمهوری اسلامی است، راه مخالفت صریح با اصل ولایت فقیه و تجدیدنظرطلبی را دشوار می كند و از این رو جدا كردن آیت الله هاشمی از ساختار نظام، مقدمه ریزش بسیاری از نیروهای میانه رو از همراهی با نظام و افزایش فاصله علما و مراجع شاخصی نظیر آیت الله جوادی آملی، آیت الله مجتبی تهرانی، آیت الله مكارم شیرازی، آیت الله صافی گلپایگانی و ... با نظام می باشد.

از سوی دیگر، روزنامه های افراطی حامی دولت و سایتهای وابسته به این طیف نیز همزمان خط تخریب هاشمی را دنبال كرده و برخلاف نظر صریح رهبر انقلاب مبنی بر پرهیز از سیاسی و جناحی كردن موضوع و فشارهای بیرونی در مسایل مجلس خبرگان رهبری، این جریانات كه اكثرا با بودجه بیت المال اداره می شوند، به جعل خبر، فضاسازی و ارعاب در جهت تغییر رییس مجلس خبرگان می پردازند.

از نگاه این گروه حذف آیت الله هاشمی از ریاست مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام مقدمه برای كامل كردن پاكسازیهای پس از انتخابات است و پس از آن می توان به راحتی چهره هایی نظیر علی لاریجانی را از ریاست مجلس و محمدباقر قالیباف را از شهرداری تهران حذف و عملا رقبای بالقوه انتخابات ریاست جمهوری آینده طیف حامیان افراطی دولت را به حاشیه راند.

همكاری سازمان یافته این جریانات كه نهایتا به ادعای نامه 50 نفره یا به روایت دیگر 60 نفره عضو مجلس خبرگان به آیت الله مهدوی كنی انجامید، شبیه اقدام طرح نظارت بر نمایندگان است كه با گرفتن 150 امضا از نمایندگان اعلام وصول شد، اما تنها نیمی از نمایندگان امضا كننده به آن رای دادند و نیم دیگر در زمان رای گیری به دلیل مخفی بودن رای، بدون تاثیرپذیری از ارعاب و فضاسازی جریانات افراطی رای واقعی خود را دادند و باعث ناكامی این طرح در مجلس شد.

در همین راستا برخی به دنبال تغییر آیین نامه خبرگان و تغییر نحوه رای گیری از مخفی به علنی بودند تا نمایندگان خبرگان را به دلیل مشخص شدن رایشان تحت فشار بگذارند، اما با توجه به این كه با پایان مدت دو ساله هیات رئیسه فعلی خبرگان، اولین دستور جلسه روز سه شنبه آینده تعیین هیئت رئیسه جدید است، در این اقدام موفق نشدند.

در این میان نكته جالب توجه، سكوت معنادار محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی، دو چهره مخالف سرسخت آیت الله هاشمی در این روزهاست كه گویا منتظر به نتیجه رسیدن پروژه مذكور برای بهره برذاری از حاصل آن هستند.


اپیزود دوم :

آیت الله هاشمی و آیت الله مهدوی كنی با هم رقابت نخواهند كرد

یك منبع آگاه در گفتگو با «آینده» اظهار كرد: آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله مهدوی كنی با یكدیگر برای ریاست خبرگان رقابت نخواهند كرد.

 

به گزارش خبرنگار «آینده» این منبع آگاه افزود: در جلسه سه شنبه صبح خبرگان یكی از این دو شخصیت  برای پذیرش مسولیت خبرگان كاندیدا خواهند شد.

وی ادامه داد: آیت الله امامی كاشانی دو ماه قبل با آیت الله مهدوی ملاقات داشته اند كه در آن دیدار، آیت الله امامی كاشانی با تاكید بر شخصیت و وجوه مثبت آیت الله مهدوی كنی به ایشان اظهاراتی با این مضمون  داشته اند كه شما از نظر فردی  مورد قبول هستید، اما جریان افراطی می خواهد از شما برای رسیدن به اهداف خود استفاده كند.

آیت الله امامی كاشانی افزوده است :آیت الله هاشمی نیز اگر شما برای ریاست خبرگان كاندیدا شوید، كاندیدا نخواهد شد.

آیت الله مهدوی كنی در پاسخ اظهار كرده اند: رقابت من با آیت الله هاشمی مناسب نیست و هر نتیجه ای در این رقابت رقم بخورد، به ضرر انقلاب است و با وجود فشارهای زیادی كه به من وارد شده است، تسلیم نشده ام.

آیت الله مهدوی كنی كه در این ملاقات بر روی ویلچر قرار داشته، درباره كاندیداتوری خود برای ریاست خبرگان نیز به وضعیت جسمی خود نیز اشاره كرده و افزوده است كه برای تصمیم گیری در این مورد نیاز به بهبود وضعیت جسمی وجود دارد و نظر نهایی خود را اظهار نكرده است.

این منبع افزود: اعلام آیت الله هاشمی درباره كاندیداتوری خود حدود یك ماه ونیم پس از عدم اعلام نظر آیت الله مهدوی و به دنبال اقدامات ارعاب آمیز و تخریب های افسارگسیخته نسبت به ایشان برای كناره گیری از ریاست خبرگان بوده است.

وی درباره اخبار منتشرشده درباره كاندیداتوری آیت الله مهدوی كنی افزود: آیت الله مهدوی كنی تا كنون در كلیه ملاقاتهایی كه از ایشان برای ریاست خبرگان انجام شده است، ضمن تشكیك در برخی ادعاها در زمینه درخواست تعدادی از اعضای خبرگان برای كاندیداتوری اظهار كرده است كه این موضوع بعید است اعتبار داشته باشد. چون همه اعضای خبرگان رای خود را اظهار نمی كنند و همچنین پذیرش كاندیداتوری را منوط به عدم كاندیداتوری آیت الله هاشمی كرده است.

این منبع در باره سرنوشت ریاست مجلس خبرگان افزود: با توجه به تحولات رخ داده، رقابت آیت الله هاشمی و آیت الله مهدوی كنی برای ریاست خبرگان منتفی است. اما این كه كدام یك از این شخصیت ها كاندیدای ریاست خبرگان می شود، بستگی به توافق میان آنها  خواهد داشت.

وی در خاتمه با اشاره به بی اخلاقی صورت گرفته در برخی رسانه ها گفت: انتساب مطالب كذب و جعلی به رهبر انقلاب درباره انتخابات ریاست خبرگان و عبور از مرزهای اخلاقی و شرعی برای جریان سازی سیاسی، آثار ناگواری برای جامعه ونظام خواهد داشت.


اپیزود پایانی:

آخرین فصل سیاست برای آیت الله متفاوت

آینده، سرویس سیاسی؛ آیت الله مهدوی كنی در حالی كه با ویلچر به جلسه هفتگی شورای مركزی جامعه روحانیت مبارز تهران آورده شد، كاندیداتوری مشروط خود را برای ریاست مجلس خبرگان به اعضای این جامعه اعلام كرد تا شاید تصمیم گیری آیت الله محمدرضا مهدوی كنی كه در مرز هشتاد سالگی قرار دارد، برای كاندیداتوری ریاست خبرگان رهبری، آخرین فصل مهم از زندگی سیاسی وی به شمار آید.

آیت الله مهدوی كنی در مرحله افزایش اعضا از سوی حضرت امام (ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد و پس از پیروزی نیز عهده‌دار مسؤولیت‌‌های حساس و گوناگونی نظیر سرپرست كمیته انقلاب اسلامی، عضویت شورای نگهبان، وزارت كشور، نخست وزیری پس از شهادت رجایی و باهنر، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسئول ستاد رسیدگی به مناطق جنگ زده، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت بود.

اما مسئولیت‌های كنونی آیت الله مهدوی كنی دبیری جامعه روحانیت مبارز تهران، ریاست دانشگاه امام صادق (ع)، عضو مجلس خبرگان رهبری و تولیت مدرسه علمیه مروی تهران؛ از سوی حضرت امام خمینی(ره) است.

محمدرضا مهدوی كنی كه در دوران انقلاب جزء روشنفكرترین روحانیون انقلابی به شمار می آمد و حتی بنا بر برخی روایت ها از حامیان دكتر علی شریعتی مقابل برخی منتقدین محسوب می شد، اولین صف بندی خود را با نیروهای انقلابی موسوم به خط امام در جریان تسخیر لانه جاسوسی به نمایش درآورد و با انتقاد از تسخیر لانه جاسوسی، از حضور و نمازخواندن در این مكان خودداری كرد و آنجا را غصبی دانست.

در انتخابات ریاست جمهوری دوره نخست نیز كه حزب جمهوری اسلامی با محوریت آیات بهشتی، هاشمی و خامنه ای از مخالفین سرسخت ابوالحسن بنی صدر محسوب می شد،برخی معتقدند آیت الله مهدوی كنی با به میدان آوردن جامعه روحانیت مبارز در حمایت از بنی صدر، یكی از مهمترین حامیان وی در میان روحانیون انقلابی محسوب می گردید.

در عین حال خود ایشان در كتاب خاطراتش می گوید:" آن زمان تعدادی از اعضای جامعه روحانیت در انتخابات از بنی‌صدر طرفدار ی كردند و گروهی هم طرفداری نكردند. از جمله كسانی كه مخالفت كرد، بنده بودم. دوستان نزدیك ما می‌دانند كه بنده در آن موقع با بنی‌صدر علنی مخالفت نمی‌كردم و آن، دو علت داشت؛ یكی اینكه اولا بنی‌صدر ماهیتش به آن صورت كشف نشده بود، دوم اینكه امام ایشان را تأیید می‌كردند. بنده هم وقتی تأیید امام را می‌دیدم، لذا تأیید می‌كردم. ما همیشه طبق موضع‌گیری‌هایی كه رهبری داشتند رفتار می‌كردم و با آن مخالفت نمی‌كردیم. ممكن بود حتی گاهی در دل چیزهایی را نمی‌پسندیدیم ولی در مقام عمل، ‌تبعیت را لازم می‌دانستیم."

به هر حال پس از پیروزی بنی صدر و نخست وزیری شهید رجایی، ایشان وزیر كشور دولت شد.

با جداشدن طیف بنی صدر و نیروهای ملی مذهبی از صف انقلابیون، وی به میان یاران سابق خود بازگشت و پس از شهادت شهید رجایی و شهید باهنر، با حكم آقایان هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی (روسای وقت قوای مقننه و قضائیه) به عنوان شورای ریاست جمهوری، نخست وزیر موقت دوران انتقال گردید.

نام آیت الله مهدوی كنی بار دیگر در آغاز دوران دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای مطرح شد، تعدادی از نمایندگان حامی مهدوی كنی، وی را به عنوان گزینه ای برای جایگزینی میرحسین موسوی در نخست وزیری مطرح كردند اما این گزینه با حمایت رییس جمهور وقت همراه نشد و با دخالت محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه و درخواست وی از امام خمینی برای ابقای موسوی در نخست وزیری به دلیل مصالح جنگ، زمینه ای برای پیگیری هم نیافت.

اگرچه گویا ایشان یك بار دیگر نیز زمینه و تمایل معرفی به عنوان نخست وزیر آیت الله خامنه ای را داشت، اما به جای ایشان میر حسین موسوی، عضو شورای مركزی حزب جمهوری اسلامی معرفی شد.

مهدوی كنی كه حامی جدی حضور ناطق نوری در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم محسوب می شد، یك روز پس از آنكه رهبر انقلاب در 31 اردیبهشت 1376 با انتقاد صریح از پروژه كارناوال عاشورا به صورت تلویحی مقابل تخریب سید محمدخاتمی موضع گرفتند، مهدوی كنی در مصاحبه با روزنامه ابرار گفت حدس می زنیم نظر رهبری بر ناطق نوری است و این جمله تنها یك روز قبل از انتخابات و در زمان ممنوعیت تبلیغات انتخاباتی تیتر یك ابرار شد و این اقدام ابرار، هزینه های تحمیلی به رهبری را پس از دوم خرداد افزایش داد.

آیت الله مهدوی كنی كه در جریان پرونده نشریه موج نیز مواضع صریحی را علیه دولت اصلاحات اتخاذ كرده بود، بعد از حمایت رهبرانقلاب از رییس جمهور وقت در این موضوع و نفی اقدامات خاص دلگیر شد. با این همه نقش آفرینی سیاسی آیت الله مهدوی كنی در انتخابات ریاست جمهوری 1388 بار دیگر خبرساز شد.

با نظر مخالف بسیاری از چهره های شاخص جامعه روحانیت مبارز نظیر آیت الله امامی كاشانی، ناطق نوری و... با حمایت از كاندیداتوری محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان كاندیدای محوری، این جامعه امكان اعلام موضع رسمی در این انتخابات را نیافت، اما آیت الله مهدوی كنی ابتدا رئیس دولت نهم را اقل الشرین خواند و مدتی بعد حمایت رسمی خود كه دبیركلی جامعه روحانیت مبارز را برعهده داشت، از احمدی نژاد بعنوان خیرالموجودین اعلام كرد. اما بلافاصله بعد از مناظره جنجالی 13 خرداد در مراسم 14 خرداد از سخنان احمدی نژاد در مناظره علیه هاشمی و ناطق نوری گلایه كرد كه با واكنش عجیب احمدی نژاد به خود مواجه شد.

با این همه مواضع آیت الله مهدوی كنی پس از حوادث و ناآرامی های بعد از انتخابات نیز قابل توجه بود. ایشان در شهریور 1388 و پس از اوجگیری اعتراضات، بدون اشاره به نام موسوی، وی را به تبعیت از شیوه امام حسن(ع) فراخواند و او را به عقب نشینی از موضع خود توصیه كرد.

آیت الله مهدوی كنی در اسفند سال 1388 در برابر جریان متمایل به حذف آیت الله هاشمی رفسنجانی با صراحت موضع گرفت و در حالی كه وی در پاسخ به كسانی كه كاندیداتوری وی در انتخابات میاندوره ای  خبرگان را مقدمه ای برای رقابت وی با آیت الله هاشمی برای ریاست خبرگان می دانستند،  اظهار كرده بود با آیت الله هاشمی رفسنجانی رقابت نخواهد كرد. 

در حال حاضر نیز ظاهرا نظر آیت الله تغییر نكرده است و دو روز پس از اعلام حضور رسمی هاشمی به عنوان كاندیدای ریاست خبرگان كه در جلسه مجمع تشخیص مصلحت ابراز شد، حجت الاسلام میرلوحی، داماد آیت الله از كاندیداتوری او در این انتخابات خبر داد با این تفاوت كه شرط اصلی ایشان برای حضور كه عدم رقابت با ایت الله هاشمی بوده است بیان نگردیده است.

اكنون آیت الله مهدوی كنی به فصل پایانی زندگی سیاسی خود نزدیك می شود. در صورتی كه وی در انتخابات هیات رییسه خبرگان موفق به نشستن بر صندلی ریاست خبرگان گردد و زمینه طبیعی برای خارج شدن آیت الله هاشمی از مسوولیتهای رسمی فراهم شود، نام ایشان به عنوان شخصی كه موجب آغاز این شكاف گردیده، ثبت خواهد شد. موضوعی كه گفته می شود بزرگانی از علما و مراجع در مذاكرات خصوصی به آیت الله مهدوی متذكر شده اند.

اهالی فرهنگ وقت مرگ پیشكسوتان هنر هفتم كجا هستند؟!

از روی سن جشنواره ها تا نمایشگاه مد

در دو هفته اخیر، در حالی دو تن از اهالی سینما، جان به جان آفرین تسلیم كردند و به جمع رفتگان به دیار باقی از جامعه هنر در سال 1389 پیوستند كه نه تنها در روزهای پایانی عمرشان خبری از خیل كثیر و مدعی هنرمندان سینمای ایران نبود، بلكه در تشییع جنازه و مراسم های بعدی این درگذشتگان نیز رد كمرنگی از حضور ایشان مشاهده می شد و به جز برخی بازیگران كه معمولاً حضور ثابتی در این مراسم ها دارند و نشان می دهند زندگیشان نیز بازیگری نیست، سایرین ترجیح دادند به اموری بپردازند كه بیشتر در چشم باشد تا حضور در این مراسم های دردآور!

به گزارش سرویس فرهنگی - هنری «آینده»؛ اسماعیل امیری و مهری ودادیان هفتم و دهم اسفندماه 1389 نیز، رخت بربستند و اهالی سینما را سیاه پوش كردند، البته نه همه اهالی سینما را و تنها برخی كه برایشان مرگ یك هنرمند پیشكسوت مسئله بود. یكی بر اثر تصادف در جاده شمال درگذشت و دیگری همچون بسیاری از هنرمندان در بستر جان داد و تنها برخی از اهالی هنر همچون مریلا زارعی و علی دهكردی به دیدارش رفتند و در آخر نیز همین ها بودند كه در مراسمش شركت كردند و خبری از برخی ستاره های مطرح سینمای ایران نبود، چه رسد به مسئولان سینمایی وزارت ارشاد كه حداقل در تصاویر قابل مشاهده نبودند!

بسیاری بازیگران پیشكسوت كه دیگر نقشی برایشان در سینمای ایران نیست، به چنین حال و روزی دچارند و روزهای آخر حیاتشان را سپری می كنند و خبری از آنها نیست تا شاید نخستین خبر بعدی از ایشان، خبر فوتشان باشد. برخی سینماگران كه به خوبی ظاهر را حفظ كرده اند، زمانی كه مهرنیا در بستر جان داد و تابوتش روی دست آمد، همچون مراسم بسیاری از بازیگران دیگر، غایب بودند تا این واقعیت ثابت شود كه تنها مكان هایی برای اینها ارزش دارد كه بتوانند همچون مقابل دوربین برای مردم بازی كنند و چه بسا اگر حضور در مراسم ختم نیز كلاس داشت، برای حضور در مراسم مهرنیا و امثال او، چون سوگواره خسرو شكیبایی دست و پا می شكستند.

این روزها گویا برخی بازیگران همچون مسئولان ارشاد ترجیح می دهند یا به سمت سن جشنواره فجر خیز بردارند، یا همچون گروهی از ایشان در نمایشگاه های مد شركت كنند و فخر بفروشند كه الگوی خوش تیپی در ایران هستند و استایل زندگی ایرانی را باید از آنها برداشت كرد اما آنچه این روزها نمی توان از برخی از اینها فراگرفت، درس نوع دوستی است.

این رفتارها نشان می دهد وقتی رخشان بنی اعتماد و امین تارخ پس از پخش تصاویر فریماه فرجامی یا پورعرب، عصبانی شدند كه چرا اینها با این وضعیت نشان داده شدند، نگران تخریب چهره اینها نبودند؛ نگران خودشان بودند كه مردم چهره قالب گرفته شده شان را از نمایی دیگر می دیدند. راستی این عزیزان در زمان تشییع جنازه این دو سینماگر سر صحنه كدام فیلم یا كدام برنامه دیگر بودند و قبل از مرگ برای ودادیان چه كردند؟ از شمقدری و سجادپور هم حرفی نزنیم بهتر است، چون ان دو در بسیاری از برنامه ها كه بسیاری از اهالی سینما هستند، غایبند، چه رسد به این برنامه كه خود اهالی سینما هم یادشان رفته، باید حضور داشته باشند!

پشت پرده مزایده خودروی آقای دكتر

اگر وزیری بركنار نشود، هیچ نامه ای نگاشته نشود، مدیریت جهانی به حال خود رها شود، هیچ كس مورد عتاب و خطاب قرار نگیرد، عناصر حامی مواضع جنجالی نگیرند، ركورد تاخیر در ارائه بودجه شكسته نشود و حتی اگر افرادی مثل مشایی و رحیمی دم بر نیاورند و از كار ویژه خبرسازی فاصله بگیرند، این تصور كه دیگر در حوزه دولت محمود احمدی نژاد هیچ خبر و جنجال رسانه ای ساخته نمی شود، اشتباه محض به نظر می رسد.


به گزارش خبرنگار «آینده»، دولتی ها برای خبرسازی و ایجاد امواج رسانه ای همیشه راهكارهای قابل توجهی در چنته دارند، از تمام موارد برشمرده شده هم بگذریم، هر از چندگاهی برگ برنده ای رو می كنند و افكار عمومی «كن فیكون» می شود. اساساً طیف دولت را جریانی «خبرزا» و «خبرزی» می دانند، جریانی كه اصلی ترین راهكار تحت الشعاع قرار دادن و دیده نشدن بسیاری از اقدامات خود را خبرسازی تعریف كرده و شاید بدون این رویكرد استراتژیك قادر به ادامه حیات سیاسی خود نباشد. با از نظر گذراندن سالهای صدارت دكتر احمدی نژاد و جنجال های رسانه ای ایجاد شده در طی این مدت، شاید بتوان نتیجه گرفت كه این گمانه چندان بیراه هم نمی تواند باشد.

انتشار خبر حراج اتومبیل 34 ساله محمود احمدی نژاد را می توان یكی از همان برگ برنده های خبری دولت دانست. اولین بار در حاشیه یك مراسم بود كه یكی از مسئولان دولتی خبر از حراج اتومبیل احمدی نژاد برای كمك به ساخت مسكن مهر برای معلولین داد. مسئول دولتی فوق الذكر كه از مظاهر بارز یكی اصلی ترین شعارهای دولت احمدی نژاد یعنی مبارزه با اشرافیگری محسوب می شود، كسی نبود جز صادق محصولی وزیر رفاه و تامین اجتماعی.

صادق محصولی در اوایل آذر ماه سال جاری در همایش مدیران ستادی و استانی وزارت رفاه وتامین اجتماعی از حراج خودروی رئیس جمهور خبرداد و گفت كه رئیس جمهور برای كمك به ساخت مسكن مهر روز گذشته خودروی خود را در یك اقدام خیرخواهانه برای فروش واگذاركردكه اكنون این خودرو در مزایده بین المللی قرار دارد و مبلغ آن  به زودی اعلام میشود. زمان گذشت و از اعلام خبری كه قرار بود بود به زودی اعلام شود، خبری نشد، پس از حدود یك ماه برخی رسانه ها شروع به گمانه زنی كردند و بدبینانه برخی حدسیات را در فضای رسانه ای مطرح نمودند.

در اوایل دی ماه و پس از طرح برخی تحلیل ها مبنی بر اینكه احتمالاً ماشین مورد نظر مشتری نداشته، سایت رسمی حراج اتومبیل احمدی نژاد با حضور علی اسفندیاری رئیس سازمان بهزیستی رونمایی شد و نامبرده در این مراسم اعلام كرد با پرداخت مبلغی در حدود 50 هزارتومان یا 50 یورو برای خارجی ها می توان در این حراج شركت كرد و پس از زمان یك ماه، حراج واقعی بین بالاترین قیمت های ارائه شده انجام خواهد شد. تا همان زمان رونمایی سایت نیز مرتبا از جانب دولتی ها خبر از پیشنهادهای میلیاردی برای ماشین دكتر داده می شد و به نظر می رسید، با اتمام زمان یكماهه اعلام شده توسط اسفندیاری پژو 504 محمود احمدی نژاد به سرعت و البته به قیمت نجومی فروخته شود.

این در حالی بود كه اگر یازدهم دی ماه را را نقطه آغاز یك ماه مذكور بدانیم، این یك ماه نیز در یازدهم بهمن تمام شد و خبری از حراج واقعی ماشین رئیس جمهور نشد. امروز روز هفتم اسفند است و یك ماه اعلام شده تا دو ماه شدن تنها چهار روز فاصله دارد، اما هنوز هم حراج انجام نشده و اتومبیل واگذار نشده است. هر چقدر هم كه حراج انجام نشده و عملاً به برخی ابهامات در این رابطه دامن زده شده، در عوض دوستان رسانه ای دولت هر روز اخبار جدیدی از مشتاقان سینه چاك اتومبیل دكتر از چندین و چند كشور خبر داده اند و حتی اخیراً از ارائه پیشنهاد 2.4 میلیاردی توسط یك فرد قطری سخن به میان آمده است.

اگر چه این روزها اعلام شده كه به زودی حراج انجام خواهد شد، اما در این بین ابهاماتی به وجود آمده كه رفع آنها ضروری به نظر می رسد. بعضی می گویند اینكه خبر آغاز حراج یك اتومبیل آن هم به صورت بین المللی اعلام شود و سایت اینترنتی آن هم به راه بیفتد، اما پس از اتمام مدت حراج، اتومبیل واگذار نشود، با قوانین حراج و مزایده كمی تناقض دارد. تا آنجایی كه ما می دانیم در حراج ها، پس از اتمام زمان معین چیزی كه به حراج گذاشته شده، به بهترین پیشنهاد ارائه شده واگذار می شود و تطویل زمان برای گرفتن پیشنهاد بالاتر پس از اتمام زمان تعیین شده معنا ندارد. در مورد خاص ماشین آقای احمدی نژاد روال طبیعی این بود كه پس از پایان زمان یك ماه، حراج واقعی بین آن دسته از دوستداران دكتر كه حاضر شده بودند برای خرید ماشینش دست به جیب شوند، برگزار می شد و ماشین واگذار می شد.

تطویل فرایند واگذاری ماشین آقای دكتر، گذشته از اینكه با قوانین حراج سنخیت ندارد، برخی عواقب منفی دیگر نیز دارد. ممكن است برخی از رسانه های بدبین با خود فكر كنند شاید در طول مدت تعیین شده آن طور كه ادعا می شود مشتری دست به نقدی پیدا نشده و این خبرسازی ها در باب قیمت های میلیاردی لابد راست نبوده كه ماشین تا كنون فروخته نشده است. به نظر می رسد برای مهار سیاه نمایی ها و سوءظن پراكنی های این دست رسانه ها هم كه شده باید ماشین در زمان تعیین شده واگذار می شد.

نكته دوم این است كه علی رغم دریافت رقم های نجومی برای خرید ماشین دكتر، هرگز تاكنون هیچ نامی از كسانی كه متقاضی خرید هستند اعلام نشده است، رسانه های حامی دولت كه ید طولایی در افشای نام ها دارند در این مورد خاص سكوت كرده اند و این كمی بر ابهامات می افزاید. بر مسئولان و رسانه های دولتی است كه این ابهام را برطرف كنند و هر چه سریعتر لیستی از مشتریان دست به نقد و رنگارنگ اتومبیل دكتر را معرفی كرده و بدخواهان را ساكت كنند.

در این میان بعضی گستاخی را به حداعلای خود رسانده و پا را فراتر نهاده و گمانه زنی دیگری را نیز مطرح كرده اند؛ آنها ادعا كرده اند با توجه به اینكه تا حالا مشتری پیدا نشده، ممكن است یكی از مسئولان ساده زیست، مبلغی را در اختیار فردی قرار دهد و آن فرد بیاید اتومبیل به حراج گذاشته شده را خریداری كند. این شائبه اگر چه بیراه به نظر می رسد و مورد قبول خیلی ها از جمله ما نیست، اما نتیجه قطعی «این دست، آن دست» كردن مسئولان دولتی در به سرانجام رساندن حراج اتومبیل است، به همین دلیل است كه به نظر می رسد برای جلوگیری از ادامه این فضاسازی ها، واگذاری پژوی معروف آقای دكتر ضروری باشد.


همین الان اضافه شد:

پس لرزه های فروش خودرو و كاپشن دكتر به یك شركت گمنام

عدم اطلاع رسانی صحیح در مورد مزایده دشمن شكن خودروی آقای دكتر احمدی نژاد و اعلام نكردن نام شخص، اشخاص و یا شركتی كه توفیق خرید این میراث بزرگ تاریخی ملت ایران را به دست آورده، گزك به دست بدخواهان داده و سبب شده عده‌ای در صحت و سقم این اقدام بشردوستانه تشكیك كنند.

به گزارش سرویس اجتماعی «آینده»؛ پس از آنكه در هفته های گذشته، زمان برگزاری مزایده بر خلاف آن چه اعلام شده بود، مكرراً به تاخیر می افتاد، «آینده» نسبت به عواقب محتوم این تاخیرها هشدار داد و یادآور شد كه ممكن است اینگونه تاخیرها كه به هیچ وجه با قوانین حراج و مزایده سنخیت ندارد، سبب شود عده‌ای در رسانه‌های خود مدعی شوند احتمالا اتومبیل ارزشمند آقای دكتر مشتری ندارد كه فروشندگان اینقدر برای فروش آن امروز و فردا می كنند، علاوه بر این مسئله تاكید شد در صورت تطویل بیشتر فرایند مزایده و عدم اطلاع رسانی شفاف در مورد خریدار، حتی ممكن است این ادعا مطرح شود كه در نبود مشتری شاید خود نزدیكان آقای دكتر برای جلوگیری از آبروریزی مبلغ ناچیزی را در اختیار یكی از هواداران دولت قرار دهند و از وی بخواهند اتومبیل را بخرد.

خوشبختانه پس از این هشدار به سرعت خودروی آقای دكتر پس از یك هفته به نمایش گذاشتن در یك نمایشگاه در خوزستان، به فروش رسید و سوئیچ پژوی 34 ساله دكتر احمدی نژاد به شخصی به نام ایثاری كه اعلام شد وكیل شركت ایرانی خریدار خودرو است، تحویل شد.

با این حال آنچه سبب تعجب رسانه ها شده و البته بر ابهامات دامن زده، عدم اعلام نام شركت خریدار خودرو از جانب فروشندگان و حتی وكیل شركت مذكور است، ایثاری در حاشیه مراسم تحویل خودرو گفته بود: "موكلش بنا ندارد با این اقدام خود را مطرح كند."

این اظهار نظر در حالی صورت گرفت كه رسانه ها از روزها پیش در تب و تاب این بودند كه دریابند چه كسی حاضر شده 25 میلیارد ریال برای خرید یك خودروی تقریبا اسقاطی بپردازد و این گونه اظهارنظرها از جانب دست اندركاران فروش و وكیل خریدار بر ابهامات افزود و سبب شد گمانه زنی های پیشین با قوت بیشتری مجددا تكرار شده و حتی مسائل جدیدتری نیز مطرح شود.

اگر چه عدم اعلام نام خریدار به دلیل اجر اخروی بالای خرید خودروی آقای دكتر، از منظر جلوگیری از ریا و منت می تواند كار نیك و پسندیده ای محسوب شود، اما از یك سو این اقدام نمادین می توانست الهام بخش و الگوساز برای دیگر شركت ها و باعث ترغیب آنان به نیكوكاری شود و از سوی دیگر، اگر دست اندركاران امر عواقب این گونه ابهام سازی ها را كه حداقل آن اتهام زدن به دولت ارزشی و اصولگرای آقای دكتر است، در نظر می گرفتند، حتما به این نتیجه می رسیدند كه مزایده فروش خودرو را در شرایطی كاملا شفاف و عاری از ابهام برگزار كنند.

در طول روزهای گذشته عده ای مدعی شده اند خودروی آقای دكتر خریدار نداشته و خود حاج صادق محصولی در حالت خوشبینانه از اندك ثروت شخصی خود و در حالت بدبینانه از بیت المال هزینه خرید این اتومبیل را تامین كرده و به یكی از نزدیكان سپرده تا در یك نمایش این اتومبیل را بخرد. این در حالی است كه هر كس هم نداند، ما خود نیك می دانیم كه دامن دولت آقای دكتر از این دست اقدامات بری است و فقط ضعف در اطلاع رسانی مجموعه های تبلیغاتی دولت است كه سبب بروز چنین شائبه هایی می شود.

علاوه بر این، عده دیگری نیز در اتهامی دیگر كه باز هم از این دولت به دور است، مدعی شده اند فرد خریدار احتمالاً در ازای رانت های میلیاردی مثلاً یك قرارداد بزرگ نفتی حاضر شده به این شكل ولخرجی كرده و برای خرید این میراث ملی دست به جیب شود. این عده عدم اعلام نام خریدار را نیز به این دلیل ارزیابی می كنند كه بعدها در هنگام بسته شدن قراردادها، یك وقت خدای نكرده حساسیت ایجاد نشده و به اصطلاح كار «تابلو» نشود.

سوال این است كه چرا این ابتكار بزرگ و نوعدوستانه دولت دهم با اطلاع رسانی ضعیف باید به نقطه ضعف تبدیل شده و سبب شود عده ای با چنگ زدن بر آن، دولت را متهم كنند.

این اولین بار نیست كه دولت در باب كارهای بزرگ و پیشرفت های قابل توجه خود به خوبی اطلاع رسانی نمی كند، در موارد دیگری نیز بعضاً همین مسئله سبب شده دولت مورد حمله منتقدان قرار بگیرد.

البته در مسئله مزایده خودرو، باید توجه داشت كه هنوز هم برای حل مشكل دیر نشده و به قول قدما جلوی ضرر هرجا گرفته شود، منفعت است، به طوری كه همین الان هم مسئولان محترم می توانند تمام ابهامات و شائبه های حول محور فروش خودروی آقای دكتر را برطرف كنند، اگر مراجع نظارتی اسامی هیئت مدیره و مسوولان شركت خریدار خودرو را اعلام كرده و پیرامون آنها تحقیق كرده و به مردم اطمینان دهند كه این افراد هیچ كدامشان چه در قالب شخصیت حقیقی خود و چه در قالب شخصیت حقوقی یا شركت های متعلق به خود، هیچ قراردادی با دولت های نهم و دهم نداشته اند و از هیچ رانتی استفاده نكرده اند و انشاءالله نخواهند كرد، این ابهامات برطرف و دهان بدخواهان بسته خواهدشد.

ابهامات حوله مسئله مزایده اتومبیل آقای دكتر احمدی نژاد در حالی در برخی رسانه ها مورد اشاره قرار می گیرد، كه طی روزهای گذشته یكی از رسانه های حامی دولت با درج تحلیلی جالب، تاكید كرد كه مزایده فروش اتومبیل احمدی نژاد از آن جهت كه در آن میراث تاریخی و ملی كشور ایران به فروش رفته باید باطل شده و ماشین آقای دكتر، در كنار كالسكه ناصرالدین شاه و سایر اتومبیلهای تاریخی و گران قیمت در موزه اتومبیل ایران به نمایش عموم گذاشته شود.

از این مسئله گذشته كاپشن معروف آقای دكتر نیز از گزند خبرسازی ها در امان نماند و عده ای مدعی شدند این كاپشن به قیمت 54 میلیون تومان خریداری شده است. باشگاه خبرنگاران پس از مزایده خودروی دكتر گفتگوی كوتاهی را روی خروجی خود فرستاد كه در آن ادعا شده بود فرد طرف گفتگو شخصی به نام مهدی ابراهیمی است و 54 میلیون تومان برای خرید كاپشن دكتر احمدی نژاد هزینه كرده است. این در حالی است كه با جستجوهای انجام شده توسط خبرنگار آینده  اطلاعات چندانی از این فرد كه ادعا می شود متولد بن آلمان است پیدا نشد واین مسئله اطلاع رسانی و معرفی نامبرده را نیز برای دولتمردان محترم ضروری می نماید.

بالاخره بسیاری از مردم دوست دارند بدانند كسی كه حاضر شده حدود 40 هزار یورو برای خرید یك كاپشن هزینه كند كیست و برخی ها نیز همچون همان مورد اتومبیل بدبینانه با خود می گویند كه نكند این فرد هم از طرف های قرارداد دولت باشد و به خاطر خودشیرینی و به دست آوردن رانت دست به چنین كاری زده كه اگر چنین باشد، با توجه به روحیه ساده زیست و ضد رانت آقای دكتر و اطرافیان نزدیكش، به نظر می رسد عاقبت بدی در انتظار این گونه افراد باشد.

از 25 خرداد 88 تا 25 بهمن 89؛

تبدیل معترضان خاموش به نیروهای افراطی و رادیكال


هرچند رسانه‌های رسمی تعداد معترضان 25 بهمن را از چندصدنفر تا كمتر از ده هزار نفر گزارش كرده اند و رسانه‌های منتسب به معترضان نیز این جمعیت را چند صد هزار نفر اعلام نموده اند، اما به نظر می رسد اختلاف بر سر تعداد معترضان 25 بهمن، مانند دیگر اختلافات دو طرف در آمارها، قابل حل نباشد و اصولا تعداد دقیق شركت كنندگان تاثیر چندانی بر اصل تحلیل نداشته باشد.

به گزارش خبرنگار «آینده»؛ واقعیت آن است كه با گذشت بیش از 20 ماه از آغاز برخورد سخت با ناآرامی های پس از انتخابات، وقوع دوباره ناآرامی ها در مركز كشور و تحت تدابیر امنیتی، نشان می دهد این گونه برخوردها با ناآرامی‌ها كارایی كامل را نداشته است.

نخست آن كه تلاشها و زحمات گسترده مسوولان و ماموران و برخوردهای سخت نظیر دستگیری ها، محاكمه و صدور احكام سنگین قضایی در كنار توقیف رسانه های وابسته به سران معترضین و غیرقانونی اعلام كردن احزاب و تهدید فعالیت سران این جریان، اگرچه توانست در كوتاه مدت یعنی طی یك سال گذشته از اوایل دی ماه سال 1388 (تشییع جنازه آیت الله منتظری) تا 25 بهمن ماه زمینه بروز و ظهور فیزیكی این اعتراضات را از بین ببرد، اما نتوانست توفیق درازمدت بیابد و زمینه‌های درونی اعتراضات حفظ گردید و منجر به ناارامی های 25 بهمن شد به گفته رییس مركز پژوهشهای مجلس فتنه دفع شد اما رفع نشد.

طبیعی است همان گونه كه پیش بینی می شد، اثر برخوردهای مذكور كه با هدف بالابردن هزینه اعتراض و ناارامی انجام شده بود را باید در رادیكالیزه شدن اعتراضات، افزایش مطالبات، به افراط كشیده شدن شعارها و در یك كلام جری شدن معترضان در 25 بهمن دانست.

اگر در 25 خرداد سال گذشته كه بنابر آمار رسمی جمعیت میلیونی حضور داشتند، حتی یك شعار نیز علیه مسوولین عالی رتبه نظام به ویژه رهبر انقلاب سرداده نشد، بعد از برخوردهای 21 ماه اخیر می توان زمینه مناسب برای سوء استفاده اپوزیسیون و اهانتهای انجام شده در 25 بهمن ماه را مشاهده كرد.

آن روی سكه تعلیق ناآرامی های خیابانی كه از 13 آبان سال گذشته به رادیكالیسم و اهانت به شخص اول كشور كشیده شد را می توان در افزایش زمینه رادیكالیسم در معترضان مشاهده كرد كه شمار نیروهای افراطی و جری شده معترضین طی این یك سال چه بسا تا ده برابر شده است.

دوم؛ نتیجه فعالیتهای  سلبی در حوزه رسانه را نیز می توان در افزایش فشار عصبی و تحریك معترضان مشاهده كرد، برخوردهای غیر اقناعی و تحقیر و توهین مداوم به معترضان را نیز می توان در واكنش های متقابل آنان مشاهده كرد.

سوم؛ ابزارهایی نظیر فیلتر اینترنتی و كاهش سرعت اینترنت و.. كه اثراتی كاهش دهنده در تاثیرات اعتراضات سال گذشته داشت، اكنون آثار خود را تا حدی از دست داده و در برخی از موارد آثار عكس برجا می گذارد. به نحوی كه معترضین از پشت میز به سطح خیابان كشیده می شوند و راه های دیگری برای ارسال تصاویر و مطالب خود به خارج از كشور می یابند.

چهارم؛ روش سنتی استفاده از تظاهرات و تجمعات حامیان نظام در برابر حضور خیابانی معترضان كه از نهم دی ماه و 22 بهمن سال گذشته به اوج خود رسید نیز شاید دیگر آثر خود را نداشته باشد.امروز موضوع  نداشتن پایگاه مردمی نظام نیست، چرا كه هم معترضان داخلی و هم كشورهای غربی به این نكته معترفند كه هواداران مردمی جمهوری اسلامی كه حاضر به فداكاری نیز هستند، درحدی هستند كه قادر به اعلام وجود میلیونی در سطح خیابانها می باشند و این دستاورد در راهپیمایی نهم دی ماه و 22 بهمن ماه سال 1388 در تهران و شهرستانها تثبیت شده است.

اكنون صورت مساله اپوزیسیون داخلی و خارجی نظام از عدم دارا بودن پایگاه مردمی نظام به عدم امكان بروز اعتراضات مدنی در داخل كشور تبدیل شده است و برای پاسخ به این پرسش جدید استفاده از راه‌حل پرسش قبلی چندان كارامد نیست.

بنابراین می توان نتیجه گرفت كه برای مقابله با براندازی نرم و حفظ نظام، نیاز به مسیر متفاوت و روشهای فراتر از شیوه های متداول و به كارگرفته شده كنونی وجود دارد و این شیوه‌ها كه مبانی علمی و آزمون شده‌ای دارند،بر برخورد نرم و اقناعی با تمایل به براندازی متمركز است.


crush:تصادف

         

شنبه شب ساعت 730داشتم از خیابان ظفر تقاطع شمس میگذشتم که

یه 206 حامل یه خانوم دکتر و دختر و مادرش زد رو ترمز ولی تو اون هوا لیز خوردو

و

چشمتون روز بد نبینه 4جای بازوم شکست و لگن پام مو برداشت

نقطه عطف ماجرا اینه که نمردم!!!!!!!

هنوز میتونم با شما به حرفم

شمارش معکوس تااسکار 2011

1.  انتخابهای راجر ابرت

راجر ابرت، منتقد محبوب شیکاگو سان‌تایمز با انتخاب شبکه اجتماعی به عنوان بهترین فیلم‌ سالی که گذشت فهرست بهترین‌هایش را در مقاله‌ای نسبتا طولانی در وبلاگش اعلام کرده است.

انتخاب‌های او را این‌جا و دلایلش را به زودی در مقاله‌ای مفصل‌تر خواهید خواند:

1- شبکه اجتماعی

2- سخنرانی شاه

3- قوی سیاه

4- من عشق هستم

5- استخوان زمستان

6- تلقین

7- رازی در چشم‌های‌شان

8- آمریکایی

9- بچه‌ها خوب‌اند

10- نویسنده در سایه

او همچنین جایزه ویژه‌اش را به 127 ساعت دنی بویل داده و 10 فیلم زیر را به عنوان لیست دومش را هم معرفی کرده است:

همه چیزهای خوب

کارلوس

چلو

گرینبرگ

زندگی پس از مرگ

هیولاها

هرگز نگذار بروم

سوراخ خرگوش

دبیرخانه

گوشه‌نشین‌ها

او سال 2010 را سال خوبی برای سینما نمی‌داند اما معتقد است فیلم‌های فوق‌العاده‌ای در این سال به نمایش درآمده‌اند. ابرت در روزهای آینده فیلم‌های برتر هر ژانر از جمله مستند، خارجی، مهیج و انیمیشن اعلام خواهد کرد. به قول خودش با این روش فیلم‌های خوب بیشتری را معرفی خواهد کرد.


2. انتخابهای سایت imdb:

وب سایت اسلش‌فیلم با نزدیک شدن به پایان سال 2010 میلادی برترین‌های سایت IMDB را جمع‌آوری کرده است.

این فیلم‌ها البته با بهترین‌های منتقدان چندان همخوانی ندارد. با این وجود امتیازهایی که طرفداران فیلم‌ها در این سایت به فیلم‌های محبوب‌شان می‌دهند بیشتر اوقات مرجع مناسبی برای تشخیص اقبال تماشاگران به فیلم‌هاست و البته با گذشت زمان از اعتبار بیشتری هم برخوردار خواهد بود. فارغ از آن تعداد امتیازهایی که به فیلم‌ها داده می‌شود بیشتر از تمامی منابع موجود است و می‌تواند جامعه آماری بسیار مناسبی تلقی شود.

لیست بهترین‌های IMDB را در زیر می‌بینید:

1- تلقین 9 از 10

2- قوی سیاه 8.9 از 10

3- داستان اسباب‌بازی 3 8.7 از 10

4- شبکه اجتماعی 8.2 از 10

5- چگونه اژدهای خود را تربیت کنید 8.2 از 10

6- ژولیده 8.1 از 10

7- باحال 8 از 10

8- جزیره شاتر 8 از 10

9- هری پاتر و قدیسین مرگبار قسمت اول 7.9 از 10

10- اسکات پیلیگرام علیه دنیا 7.9 از 10

نکته جالب این‌که کریستوفر نولان سال 2008 هم با شوالیه تاریکی در صدر فهرست برترین‌های آن سال و بهترین‌های دهه را در اختیار داشت. حالا تلقین بهترین دهه است البته با تعداد کمتر امتیازدهندگان. تلقین هم اکنون ششمین فیلم تاریخ سینما در فهرست بهترین‌های مخاطبین این سایت است.

و دیگر این‌که شش فیلم از این فهرست بیشتر از 100 میلیون دلار در سینماهای آمریکای شمالی فروخته‌اند.


نقد های اختصاصی فیلمهای اسکار:

قوی سیاه black swan (دارن آرنوفسکی)

   سياه و سفيد

داستان فيلم در مورد بالرينيست كه قرار است در نمايش درياچه قو(اثري ازچايكوفسكي)دو نقش قوي سفيد و سياه را خودش بازي كند.او براي خلق  قوي سفيد  مشكل چنداني ندارد .

اما بوجود آوردن قوي سياه كه داراي شخصيتي آلوده ناپاك و اغواگر است براي نينا (با بازي ناتالي پورتمن) كه خود او هم مثل قوي سفيد دختري پاك و معصوم است كاري است بسيار دشوار.

كارگردان هنري باله(با بازي وينسنت كسل) بارها به او تذكر ميدهد براي ايفاي نقش قوي سياه بايد خودش را رها كند و از زير بار قواعد و الزامات بيرون بيايد. يعني در حقيقت بايد نقش را با تمام وجود لمس كند و آن را از درون پاك و ساده خود نيز عبور دهد تا بتواند  نمايش را با موفقيت به پايان برساند چرا كه او براي نقش خود رقيبي دارد كه از هر جهت براي قوي سياه بودن مناسبتر است.

مشكل از اينجا آغاز ميشود:نينا ناچار است براي كنار زدن رقيب. نيمه تاريك درونش را زنده كند و به سياهي هاي وجودش اجازه خودنمايي دهد.او كه دختري خجالتي و گوشه گير است و در 28 سالگي هنوز با مادر سختگيرش زندگي ميكند مجبور است براي موفقيت بد باشد.او در اين راه دل مادر را ميشكند به جاهايي ميرود كه تا به حال نرفته و كارهايي ميكند كه تا آنروز انجام نداده.

اما  بد بودن كه با ذات پاك و مقدس نينا (در حقيقت با ذات بشر)در تناقض است براي او مشكلاتي پديد مي آورد و رشته  توهماتي ايجاد ميكند كه روح پاك و آزاد نينا را مي آزارد.

سرانجام از دل اين اغتشاشات روحي قوي سياهي بيرون ميآيد كه حاضر است براي رسيدن به اهدافش رقيب خود را نيز نابود كند.

نينا در انتها و بعد از اجراي نمايش قوي سياه كه به خوبي هم از عهده آن بر آمده قصد دارد جنازه رقيبش را سر به نيست كند كه ناگهان متوجه ميشود رقيبش (لي لي) زنده است.و  كسي كه مرده خود اوست.

 

سكانس انتهايي فيلم و مردن نينا با آن لباس سفيد و غرق در خون    نابودي سرشت پاك و سفيد او را به خوبي نشان ميدهد.

 

دارن آرونسكي در اين فيلم به خوبي تضاد و تعارض خوب و بد. سياه و سفيد.زشت و زيبا را نمايش داده و فيلمي بوجود مي آورد كه داراي چندين لايه است.از منظري ديگر كارگردان مي كوشد تا به مخاطب بگويد خوبي و سفيدي كه از آن همان ابتدا بدون آگاهي و از سر اجبار باشد در نهايت محكوم به نابودي است و سرانجامي جز شكست ندارد.

 

ناتالي پورتمن به شايستگي از پس نقش نينا دختري كه سير نزولي سفيدي به سياهي را طي ميكند بر آمده است.زجرهاي او براي نشان دادن اندوه و غصه روح سفيدي كه از بد شدن امتناع ميكند بسيار واقعي از كار در آمده و احساس همدردي مخاطب را بر مي انگيزد. و نمايش رقصها( كه به گفته خودش بسيار سخت بوده)عالي و بدون نقص است.بي شك او لياقت جايزه گلدن گلاب و در ادامه اسكاررا دارد.  

نقد از : ف .ی

گفتگوی جیرانی و حاتمی‌کیا در برنامه هفت

حاتمی کیا: وقتی روی این موضوع تحقیق می کردم. به بچه ها یعنی عوامل تولیدی این فیلم می گفتم : ما اگر فیلمی می ساختیم درباره یک سفینه فضایی که ایرانی باشد و در کرات دیگر رفته، ذهن مخاطب ما نسبت به این موضوع کلیشه واضح تری داشت.تا کاری که  ما الآن انجام می دهیم. و تجربه ای در ذهن مخاطب وجود ندارد. یعنی فضایی که ما الآن توضیح می دهیم، برای مخاطب ما تازگی دارد. تا حالا این فضا را ندیده . رویش خیلی حرف نزده. زیاد در این مورد نشنیده و فقط چیز های کلی در این مورد شنیده. پس هر آنچه داریم خلق می کنیم، برای اولین بار دارد رخ می دهد.طبعا این احساس که داریم راجع به فضایی حرف می زنیم که تجربه نشده و ذهن تماشاچی باهاش آشنا نبوده برای ما آگاهانه بود.

جیرانی: ما این فضا را کاملا باور می کنیم. در حالی که ماجرا غیر واقعی هست.  و نکته مهمی که توانسته تو را از مسیر فیلمسازی جدا نکند و همچنان قصه بگویی این هست که یک ماجرای واقعی را طوری نوشتی که اول دارد. وسط دارد. ته دارد. و قصه دارد و این خیلی خوب هست. و اصلا مثل اینکه تو از قصه جدا نمی شوی. دوست داری همیشه قصه بگویی.

حاتمی کیا: راستش را بخواهی جور دیگری بلد نیستم. یعنی اگر بخواهم اراده کنم که یک فیلم ضد قصه بسازم از من بر نمی آید. اصلا من غیر از این بگویم مردم را از دست می دهم. جور دیگری بلد نیستم. اما برای اینکه این قصه دربیاید خیلی مصیبت ها به خودم می دهم.

جیرانی: خیلی سخت هست قصه دادن به فیلمنامه ای که در 24 ساعت می گزرد.

حاتمی کیا: عزیزم این کاری است که در سه سال نوشته شده

جیرانی: سه سال !

حاتمی کیا: چهار بار نوشته شده. چهار بار متفاوت. برای اینکه این زبان را پیدا کنم. که پیدا نمی کردم. آخرین بار که خیلی تراژیک تر هست وقتی است که فیلمنامه نوشته شد. خودم هم نوشته بودم. بعد رفتیم لوکیشن را دیدیم. همه کارها را شروع کردیم.   هفتاد–هشتاد میلیون خرج لوکیشن شد. من یک روز شک کردم. گفتم آقای پیرهادی این فیلمنامه هنوز در نیامده. من نمی توانم کار کنم. گفت: چه کار کنیم؟ گفتم: اگر اجازه بدهید من می خواهم خداحافظی کنم و بروم یک گوشه ای خواهش هم می کنم نه تماس بگیر نه با ما هماهنگ کن، هیچی! و هیچ قولی نمی دهم که بعد از این سفر چه اتفاقی بیفتد. ممکن هست بگویم نمی سازم. ممکن هم هست بگویم می سازم. و این بیچاره لوکیشن را همینجوری نگه داشت. حتی عوامل طراحی را متوقف کرد. رفتم 33 روز نشستم یک گوشه ای خارج از تهران و همه راه ها را به خودم  بستم.  من بودم و همسرم که پیشم می آمد. او هم به ما سر می زد. شروع کردم به نوشتن. این آن چیزی بود که دلم می خواست.

جیرانی: این نسخه آخری که بود که درآمد؟

حاتمی کیا: این نسخه ای بود که آمد سر صحنه.

جیرانی: پس این سناریو حاصل سه سال کار هست.

حاتمی کیا: سه سال کار. البته وسط هایش فیلمنامه های دیگر را کار می کردم. چون کار به مرحله اجرا که نمی رسید. اما این فیلمنامه به عنوان فیلمنامه ای که می خواستم بسازم سه سال وقت برد.  تحقیقات مفصل درباره مراکزی که این کارها را می کنند. درباره موسسات ازدواج. گذشت و گذشت و گذشت تا این وقایع جدید و شرایط جدید و این حرفها یکهو دیدم اینها با هم لینک شدند. خیلی خوب دارند با هم ترکیب می شوند. تازه جای خودم را پیدا کردم.

جیرانی: خیلی فیلمنامه سختی هست. یعنی فیلمنامه ای هست که  ظرفیت این را دارد که قصه نداشته باشد. یعنی تو می در 24 ساعت فقط لحظه بسازی. اما الآن هم قصه هست هم لحظه. و این نکات ظریفی هست که در کارهای این شکلی خیلی کم دیده می شود. قهرمان اصلی ات مکان هست یا شخصیت جمع داخل مکان.

حاتمی کیا: در واقع آن ماجرایی که دارد پیش می آید. و همه دارند کمک می کنند به آن اتفاق . البته مکان برای من اصل اول هست. اما اوایل فکر می کردم قهرمان من بانو هست. همین هم من را مدام گیج می کرد و هر چه پیش می رفتم ..

جیرانی: قصه در نمی آمد

حاتمی کیا: در نمی آمد و می دیدم بانو مسئله من نیست. وقتی مونتاژ شروع شد، من دیدم که فیلم سمت بانو نمی رود. قهرمان من ماجرایی است که در چنین مکانی دارد رخ می دهد. این بیشتر برای من مسئله است. افراد دارند کمک می کنند. اما خیلی bold  و واضح نیستند. یک جایی دیگر تصمیم گرفتیم اسم فیلم را عوض کنیم.

جیرانی: اصلا گزارش یک جشن بهتر از بانوی شهر ما هست. چون الآن فیلم، فیلم بانو نیست.

حاتمی کیا: نه فیلم بانو نیست

جیرانی: یک مکان و یک جشن هست دیگر

حاتمی کیا: احسنت!

جیرانی: بانو یک خورده کلی حرف می زند. گاهی حرف هایش شعاری هست. از دادن جوابهای صریح و روشن طفره می رود.،  در مقابل حرکت تند لادن موضع می گیرد. و در وسط داستان پلمپ می شود و در آن اتاق زندانی می شود.  و فاصله می افتد. وقتی هم به جمع می پیوندد یک خورده جمع باهاش رابطه ندارد. قصد  انتقاد از یک حرکت های جمعی و آدم هایی که در راس این حرکت ها ی جمعی قرار می گیرند داری؟ در جهان سوم.

حاتمی کیا(با خنده) : چرا که نه!

جیرانی: در آمده و خیلی خوب هم درآمده. یعنی این نگاهت بوده واقعاا؟

حاتمی کیا: ببینید! من شخصیتی را دوست ندارم خلق کنم که خودم بعدا ویرانش کنم. اصلا به این سمت نمی روم. ولی وقتی ما به ازاهای این به ذهنم می زد، و آدمی مثل بانو داشت شکل می گرفت، می دیدم که انگار یک نغمه ناسوری هست در این فضا. یک کار دیگر دارد می کند. و من گزاشتم کارش را خوب انجام بدهد. با تمام قوا سعی می کردم خوب نشانش بدهم. خوب دیده بشود. ولی معلوم بود در این فضا یکجوری همخوانی ندارد با وضع موجود و انگار بقیه هم دیگر نمی توانند زبانش را بفهمند. وقت بازنشستگی اش هست.

جیرانی: و این درآمده و جوانها ازش جلو می افتند

حاتمی کیا: چه خوب!

جیرانی: هر چند به جمع می پیوندد اما آمدنش دیگر کافی نست و این جمع هست که جلو می رود. این لادن هست که جلو می رود (حاتمی کیا صحبت های جیرانی را تایید می کند) و بهروز شعیبی که اسمش را در داستان نمی دانم چی هست.

حاتمی کیا: کاوه

جیرانی: بله آن دو تا هستند که جلو می روند. یک شخصیت بسیار دلپذیر و دوست داشتنی افسر یک نیروی انتظامی هست  که می آید آنجا. مامور تنزل مقام کرده ی آژانس شیشه ای. خیلی خوب و ملموس درآمده.فقط یک سوال پیش می آورد. این همدلی و همراهی این مامور با جوان ها و بعد نقطه تمردش. در لحظات هست. یکخورده باید بگردیم. کجا باید این نقطه تمرد و همدلی و همراهیش را با جوان ها باید پیدا کنیم؟ از چه لحظه ای باید این را پیدا می کنیم؟

حاتمی کیا: تصورخودم این بود که یک ماموری هست. این مامور فی نفسه  عیبهایش عیب های یک آدم معمولی هست.  و مختصاتی که حالا یکجور گذشته هم می تواند داشته باشد.

جیرانی: خیلی گذشته خوبی هست. پیوند خوبی خورده با آژانس شیشه ای

حاتمی کیا: سعی می کنم این ها را بگویم. بدون اینکه بخواهم صریحش کنم

جیرانی: و چه پلان خوبی هست آن جوراب ها.

حاتمی کیا: بله. در واقع شرایط موجود ما است. یعنی اگر بخواهیم یک جوری ارجاع به خارج از متن بدهیم. این را به ما می دهد. و این آدم ، در آژانس آدم منفی من نبود. آدمی بود دلسوز

جیرانی: ولی صلابت  و اقتدار داشت. اینجا صلابت و اقتدار را ندارد.

حاتمی کیا: و من کاملا این کنتراست را دوست داشتم.

جیرانی: و یک کم سر ما خورده است و..

حاتمی کیا: در آستانه  این هست که اصلا از کار اخراج بشود. و در این وضعیت هست. اینها چیزهایی است که من دوست داشتم. روز اول که با آقای کیانیان صحبت می کردیم، با همین مختصات بود که ما این را می خواهیم. اما حقیر به مفهوم ذاتی و شخصیت حقیر شده نمی خواستیم. شرایط دارد این آدم را به سمتی می کشد که دیگر نمی تواند بال بزند و حرکت کند. حتی اصغر رحمتی که آقای نقی زاده بازی می کرد.

جیرانی: او هم دیگر قهرمان تند آژانس نیست. و همراه و همدل هست

حاتمی کیا: همراهی می کند ولی آخرش می گوید من روز بازنشستگی ام هست. کاری نکنید که ما گرفتار بشویم. بگزار زندگی مان را بکنیم تمام بشود برود پی کارش. خیلی دیگر جدال ندارد. آن گرمای فیلم آژانس  که خودش را با کله می اندازد داخل ماجرا،

(با خنده) حالا اصلا این فیلم آژانس نیست. من اصلا نمی خواهم با آژانس مقایسه بشود.

جیرانی: من نمی گویم این آژانس هست. قهرمان های متحول شده و تغییر یافته اند. حاکی از نگاه تغییر یافته یک فیلمساز هست. زمان آدم ها را تغییر می دهد. تو را هم نگاهت را تغییر داده. طبیعی هست

حاتمی کیا: کاملا

جیرانی: زیاد وارد جزییات جوان ها نمی شوی. جوان ها نشانه های کمی را دارند. نمی خواهی واردشان بشوی؟

حاتمی کیا: من همیشه گفتم. درک این جوانها برایم مشکل هست. جز احترام. نمی توانم نزدیک بشوم. می ترسم ازشان. نمی توانم لالوی اینها بایستم. و اگر بایستم نمی فهممشان. وقتی جمع می شوند می فهمم. فرد می شوند نمی فهمم. سعی می کنم با احترم با آنها برخورد کنم. البته همینجوری امتیاز ندهم. یک جایی که احساس کنم باید حرف علیه هشان بزنم می زنم. ولی اینکه درونشان عمیق بشوم را نمی توانم. ازم بر نمی آید. من 50 ساله نمی توانم.

جیرانی: دور می ایستی

حاتمی کیا: بله، من با اینها بودم. این بچه هایی که در فیلم بودند. پشت صحنه خیلی عجیبی داشت. من خیلی با آنها همدلی می کردم. سعی می کردم با آنها وقت بگزارم، صحبت کنم و.. می دیدم ارتباطاشان و احساسشان این هست که من را دوست دارند. کارهایم را دوست دارند. سعی می کنند در این کار سهمی داشته باشند. منتها انگار یک لایه ای بین من و آنها هست. که هیچ کاریش نمی توانم بکنم.

جیرانی: دکوپاژت هم در این فیلم ساده تر شده نسبت به فیلم های دیگرت. حرکت های دوربین نداری. زیاد مثل به رنگ اغوان میزانسن های خیلی خاصی نداری. خیلی ساده تر برخورد کردی

حاتمی کیا: نمی دانم.خودم هم حس کردم. یک دلیلش شاید این باشد که از نظر سنی دارم به سمتی می روم که خیلی این جنگولک ها اشباعم نمی کند. بعضی وقت ها می بینم یک سری حرکت ها را من می دهم بعد تاثیر می گزارد روی خستگی بازیگر.. خودت می دانی دیگر. ترجیح می دهم آن بازی خوب در بیاید. منتها یک چیز دیگرهم هست. که بی رودربایستی مشکل الآن سینمای ما است. من وقت نداشتم. من در این مکان شصت و سه جلسه فیلمبرداری داشتم. می شنوم بعضی فیلم ها بیست و سه جلسه فیلمبرداری را تمام می کنند. یک تهیه کننده اگر بخواهد با من کار بکند و با آن. خب آن شکلی خیلی به نظرش موجه تر هست. یک سوم من وقت گزاشته و  فیلم را ساخته و یک فیلم سینمایی تحویل جامعه سینمایی داده. محدودیت ها زیاد شده.

جیرانی: اما این محدودیت ها به چشم نمی خورد. سادگی با ساخت این فیلم عجین شده.

حاتمی کیا: این واقعیتی هست. یعنی این را قبول دارم که خودم یک مقداری آرام شدم. یعنی آدم کارهای کوراساورا را از کارهای اول تا کارهای آخر می بیند. که به شدت ساده شده بود. حس می کنم خیلی اینها من را اشباع نمی کند. جنگولک های دوربینی و بالا برو پایین بیا و کرین های عجیب غریب گزاشتن و.. دیگر حال نمی دهد بهم. یعنی اینجوری شدم.

جیرانی: اینطوری هم هست یعنی در این فیلم هم جا افتاده، ارتباط هم برقرار می کند. مثل زندگی شده

حاتمی کیا: چقدر خوب


کافه سینما

ترکش های جشنواره فیلم فجر 29

یک :نقد منفی از بهترین فیلم جشنواره امسال: جرم(مسعود کیمیایی)


«جرم» تماشاگران كیمیایی

جرم تماشاگران فیلم‌های كیمیایی این است كه او در خیابان آنها را محاكمه می‌كند و بعد حكم می‌دهد؛ لابد بسیاری از دوستداران او، وی را رئیس سینما هم می‌دانند. تكرار تا یك جایش خوب است؛ موزون سخن گفتن هم تا وقتی به ابتذال نیفتد گوش را نوازش می‌دهد و هیجان را بالا می‌برد و به قول معروف حال می‌دهد، گویی موسیقی است. حالا این دیالوگ‌ها را با بیل بریزید توی فیلم. می‌شود حكم، جرم، محاكمه در خیابان. می‌شود خیلی از فیلم‌های كیمیایی. قیصر اما نمی‌شود.

جشنواره 29 یك نكته جالب داشت، اینكه همه فیلم‌هایش به نوعی تنه می‌زدند به سیاست. خیلی خب، اما بعضی فیلم‌هایش بس كه تلو‌تلو می‌خوردند، به نوعی به خودشان و همه تماشاگران تنه می‌زد، تنه می‌كوبید مثل دیالوگ‌های جرم. فیلم برای همه آشنا بود، مثل داستانی كه یك قصه می‌گوید، اما حرف‌های آدم‌هایش متفاوت است. از رفاقت شروع و به رفاقت ختم می‌شود. با كلمات بازی می‌شود و بازیگران باید مسخ شده كلمات نویسنده و كارگردان باشند و خود نباشند و بازی خود را نكنند.

خنده‌هایش هم باید جفت باشد، مثل قرینه‌سازی كلماتی كه كارگردان در دهان بازیگر می‌گذارد. انگار مثلا قسمت چندم سریال كیمیایی را می‌دیدید كه هر سال با‌عنوانی ساخته می‌شود. آدم‌هایی كه می‌توانی در همه كارهایش ببینی. این شاید اصلا بد نباشد. به هر حال او كارگردان صاحب‌سبكی است. اما نقاشی كیمیایی آن قدر ملال‌آور شده كه مثل همین كار آخر مثلا خواسته قیصر باشد و رنگ‌اش را باخته است.

می‌توان ضعف‌های فیلم را با سیاه و سپید كردنش جبران كرد. آن قدر او بی‌حوصله بوده كه مثلا یاد نداشته ماشین پراید و تلفن كارتی در سال 1355 كاربردی نداشته. اصلا آن قدر بی‌حال بوده كه ماشین‌های مدل بالای 2010 را با یك پارچه وسط صحنه ول كرده است. جدا از ضعف‌های تكنیكی فیلم، آنچه آزار‌دهنده است، اینكه كیمیایی فكر كرده با قرینه‌سازی وقایع انقلاب با وقایع بعد از انتخابات به‌نوعی داستان خود را توجیه كند. اما مثل خیلی از ساخته‌های استاد در سال‌های اخیر كاریكاتوری از ذهن خود را روی پرده سینما به نمایش گذاشته است.

حالا استاد بماند كه وقتی برنامه 7 و فریدون جیرانی از فیلم كیمیایی تعریف می‌كند، باید به شبكه 3 دست مریزاد گفت. كاش پشت این تعریف‌ها چیزی پنهان نباشد، كه بی‌مایگی جرم به محاكمه‌ای است كه حكم‌اش می‌دهند. انگار هم این تعریف‌ها بی‌مایه است و هم فیلم و هم... نثر این یادداشت خیلی شبیه دیالوگ‌های فیلم جرم شد. ببخشید.


دو: سرنوشت اکران فیلم سیاسی و سفارشی پایان نامه


غضنفرهای ضدفتنه بحران سازی می‌كنند

با وقایع اتفاق افتاده در جلسه اكران فیلم پایان نامه، سرنوشت اكران این فیلم مورد ابهام قرار گرفته است.

به گزارش سروس فرهنگی «آینده»؛ عملكرد ناشیانه سازندگان فیلم پایان نامه در پرداخت قصه فیلم و برخورد یكجانبه و شعاری با موضاعات سیاسی كه پس از دریافت صدها میلیون تومان بودجه خاص انجام شد، منجر به تولید فیلمی شده است كه ناخودآگاه تماشاگر را به اعتراض واداشته و به بروز واكنشهای عصبی می كشاند.

شدت شعارزدگی و تحریك آمیز بودن این فیلم در راستای تمایلات سیاسی سفارش دهندگان آن به نحوی بود كه در اقدامی بی سابقه در طول برگزاری 30 دوره جشنواره فیلم فجر این فیلم هو شد.

هو شدن فیلم مذكور و اعتراض عمومی تماشاگران به محتوای این فیلم باعث شده است تا تردیدهای جدی درباره امكان اكران آن ایجاد شود. چرا كه فیلم مذكور زمانی كه در اكران ویژه خبرنگاران كه قشر محتاط و با خودسانسوری نسبتا بالا هستند، اكران شده و با این واكنش مواجه شده است، مشخص است نمایش آن در سالنهای عمومی چه پیامدهایی خواهد  داشت.

از همین رو بروز این احتمال كه نمایش فیلم مذكور در هریك از سالنهای سینما كه امكان حضور صدها نفر را دارد به یك اعتراض گروهی تبدیل شود، اكران عمومی پایان نامه را با ابهام مواجه كرده است.

با توجه به پراكندگی سالنهای سینما و تاریكی داخل سالن كه امكان شناسایی افراد معترض را دشوار می كند و اجتماع افراد می تواند اكران این فیلم به یك چالش امنیتی تبدیل شود.

در آستانه اسکار2011:برندگان جشنواره فیلم بفتا و ساندس

جشنواره بفتا

برندگان جایزه معتبر بفتا در کمتر از یک هفته به رقابت بزرگ اسکار اعلام شدند که سخرانی شاه توانست جایزه بهترین فیلم را از آن خودش کند و دیوید فینچر هم جایزه بهترین کارگردانی را گرفت.

با این انتخاب‌ها به نظر می‌رسد رقابت این دو فیلم همچنان تا روز اعطای جوایز اسکار داغ باشد. سخنرانی شاه علاوه بر آن جایزه بهترین فیلم بریتانیایی را هم ربود که انتظارش هم می‌رفت.

در بخش فیلمنامه هم همچنان جوایز بین این دو فیلم فوق‌العاده امسال تقسیم شد و شبکه اجتماعی جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی و سخنرانی شاه جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را گرفت.

در بخش بهترین بازیگران کالین فرث برای سخنرانی شاه و ناتالی پورتمن برای قوی سیاه جوایز نقش‌های اصلی را بردند.

در بخش بازیگران مکمل برنده مطلق سخنرانی شاه بود که هم جئوفری راش و هم هلنا بونهم کارتر برنده جوایز بفتا شدند.

جایزه بهترین فیلمبرداری به شهامت واقعی رسید و شبکه اجتماعی جایزه بهترین تدوین را برد.

تلقین برای طراحی صحنه، جلوه‌های ویژه و صدا برنده سه جایزه بفتا شد.

آلیس در سرزمین عجایب تیم برتون هم برای طراحی لباس و گریم دو جایزه گرفت.

جایزه بفتا برای بهترنی انیمیشن به تازه‌ترین فیلم پیکسار، داستان اسباب‌بازی 3 رسید.

فیلم دانمارکی دختری با خالکوبی اژدها جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را گرفت.

به نظر می‌آید ترکیب جوایز بفتا بی‌شباهت به جوایز اسکار که هفته آینده برگزار می‌شود نخواهد بود. البته گفته می‌شود اسکار تا به حال روی خوشی به فیلم‌های درباری بریتانیایی نشان نداده است. شما چه فکر می‌کنید؟ بد نیست شما هم در بخش نظرات پیش‌بین‌های‌تان را در مورد برندگان احتمالی اسکار بیان کنید.


 

چشنواره ساندس

فیلم‌های «دیوانه‌وار» و «چگونه در اورگون بمیرید» جوایز اصلی بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم ساندنس را دریافت کردند.

مراسم اختتامیه این دوره جشنواره ساندنس یکشنبه صبح به وقت ایران در پارک سیتی ایالت یوتا در آمریکا برگزار شد و فیلم سینمایی «دیوانه‌وار» به کارگردانی دریک دوریماس در بخش داستانی فیلم‌های آمریکایی جایزه بزرگ هیئت داوران را دریافت کرد.

جایزه بزرگ هیئت داوران در بخش مستند فیلم‌های آمریکایی نیز به «چگونه در اورگن بمیرید» اعطاء شد.

«دیوانه‌وار» داستان یک زن آمریکایی و مردی بریتانیایی است که برای اولین بار عاشق می‌شوند، اما از هم جدا می‌شوند تا رابطه خود را امتحان کنند.

دوریماس پس از دریافت جایزه درمورد فیلم خود گفت: «دیوانه‌وار فیلمی با این موضوع است که عشق هیچ‌وقت نمی‌میرد و تا پایان عمر با شماست.»

«دیوانه‌وار» همچنین برای فلیسیتی جونز بازیگر خود یک جایزه ویژه هیئت داوران را به همراه داشت.

«چگونه در اورگن بمیرید» برنده جایزه بزرگ هیئت داوران در بخش مستند فیلم‌های آمریکایی یکی از فیلم‌های بود که در این جشنواره ساندنس بیش از همه درمورد آن صحبت شد. این فیلم مکاشفه‌ای درمورد تسریع در مرگ است و در یکی از صحنه‌های آن زنی رو به مرگ با خوردن کلی دارو عملا مقابل دوربین می‌میرد.

جشنواره ساندنس را رابرت ردفورد بازیگر، کارگردان و تهیه‌کننده آمریکایی سال 1984 راه‌اندازی کرد و اکنون بزرگترین اجتماع برای فیلم‌های مستقل است.

این جشنواره مکانی برای نمایش فیلم‌های کم‌هزینه و آثار ساخته شده خارج از سیستم جریان روز هالیوود است و برندگان آن جایگاهی خاص در میان فیلم‌های هنری پیدا می‌کنند. «استخوان زمستان» و مستند «رسترپو» برندگان دوره قبل جایزه بزرگ هیئت داوران هر دو امسال نامزد اسکار شده‌اند.

سادنس در کنار فیلم‌های آمریکایی در بخش سینمای جهان نیز برندگان خود را انتخاب می‌کند. امسال «شاد، شاد» تواید مشترک دانمارک و نروژ جایزه هیئت داوران سینمای جهان در بخش داستانی را برد و در بخش مستند «Hell and Back Again» به کارگردانی دانفونگ دنیس برنده شد. دانفونگ در بخش فیلمبرداری نیز جایزه دریافت کرد.

جایزه کارگردانی بخش سینمای جهان (مستند) به جیمز مارش کارگردان برنده اسکار برای «پروژه نیم» اعطاء شد. این فیلم درباره یک شامپانزه است که رفتار انسانی را به تماشاگران یاد می‌دهد.

جایزه تماشاگران سینمای جهان در بخش داستانی به «کینیارواندا» با موضوع نسل‌کشی و در بخش مستند به «سنا» درمورد آیرتن سنا راننده فرمول یک رسید.

 

بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم ساندنس 20 تا 30 ژانویه (30 دی تا 10 بهمن) برگزار شد. فهرست برندگان جشنواره ساندنس 2011 به شرح زیر است:

 

جایزه بزرگ هیئت داوران (داستانی): «دیوانه‌وار»

جایزه بزرگ هیئت داوران (مستند): «چگونه در اورگن بمیرید»

جایزه کارگردانی (داستانی): شان دورکین، «Martha Marcy May Marlene»

جایزه کارگردانی (مستند): جان فوی، «زنده کردن مردگان: معمای لوحه‌‌های توینبی»

جایزه فیلمنامه‌نویسی والدو سالت (داستانی): سام لوینسن، «یک روز شاد دیگر»

جایزه تدوین (مستند): ماتیو هماچک و مارشال کیوری، «اگر یک درخت بیفتد: داستانی از جبهه آزادی‌بخش زمین»

جایزه فیلمبرداری (داستانی): «مطرود»

جایزه ویژه هیئت داوران (داستانی): مایک کاهیل و بریت مارلینگ، «زمین دیگر»

جایزه ویژه هیئت داوران (داستانی): فلیسیتی جونز، »دیوانه‌وار»

جایزه ویژه هیئت داوران (مستند): «المو بودن: سفر یک عروسک‌گردان»

جایزه تماشاگران (داستانی): «شرایط»

جایزه تماشاگران (مستند): «باک»

جایزه تماشاگران بخش سینمای جهان (داستانی): «کینیارواندا»

جایزه تماشاگران بخش سینمای جهان (مستند): «سنا»

جایزه هیئت داوران بخش سینمای جهان (داستانی): «شاد، شاد»

جایزه کارگردانی بخش سینمای جهان (داستانی): پدی کانسیدین، «تیرانوسور»

جایزه فیلمنامه‌نویسی بخش سینمای جهان: ارز کاو-ال، «بازگشت»

جایزه فیلمبرداری بخش سینمای جهان (داستانی): «همه مردگان شما»

جایزه هیئت داوران بخش سینمای جهان (داستانی): «تیرانوسور»

جایزه هیئت داوران بخش سینمای جهان (مستند): دانفونگ دنیس، «Hell and Back Again»

جایزه کارگردانی بخش سینمای جهان (مستند): «پروژه نیم»

جایزه تدوین بخش سینمای جهان (مستند): «The Black Power Mixtape 1967-1975»

جایزه فیلمبرداری بخش سینمای جهان (مستند): «Hell and Back Again»

جایزه ویژه هیئت داوران بخش سینمای جهان (مستند): «حالت ستارگان»

جایزه آلفرد پی. اسلون: مایک کاهیل و بریت مارلینگ، «زمین دیگر»

دو اتفاق مهم جمعه شب گذشته در تلویزیون

1. اظهار نظرهای تند و عحیب مسعود فراستی در 7 درباره کیمیایی

برنامه هفت جمعه شب با حذف یكی از محورهایش كه علی رغم برخی اشتباهات، جزو محورهای اصلی این برنامه و جذابیت ها و عوامل افزایش مخاطب این برنامه بود، همراه شد كه به زعم منتقدان و حتی سینمادوستان اتفاق تلخی برای برنامه ای است كه دیشب بیش از هر زمان به كلی گویی و دستوری شدن نزدیك شده بود و صرفاً با تمجید از جشنواره بیست و نهم فیلم فجر، حكم یك تقدیرنامه تصویری از شمقدری، سجادپور و دیگر دوستانشان را داشته باشد. اما این اتفاق به مدد یك تغییر رویه در این برنامه به وقوع پیوست و آن حذف مخالف و منتقدی به نام مسعود فراستی از كادر دوربین «هفت» بود.

به گزارش سرویس فرهنگی - هنری «آینده»؛ جشنواره 29 فیلم فجر برای عموم مردم، نمود عینی بیشتری نسبت به دیگر ادوار این رویداد فرهنگی داشت و این برجستگی نه به واسطه قدرتمندتر بودن این دوره در قیاس با 28 دوره قبل بود، بلكه به واسطه پوشش شبانه هر روز این جشنواره در برنامه ای چند ساعته بود كه در طول آن نقدهای جدی به آثار اكران شده در همان روز یا روز پیشین با شكل كلی و در دایره محدود زمانی این برنامه مطرح می شد كه طبیعتاً بخشی از این نقدها با تندروی هایی همراه بود و بخشی دیگر نیز علی رغم عدم تندروی، حرارت كارگردانان را تا دمای جوش آب، بالا می برد!

البته بخشی از این عصانیت كارگردانان و همین طور تهیه كنندگان به حق بود و واقعیت آن است كه نقدهای كارشناسی این آثار كه هنوز به ابتدای صف اكران نیز نرسیده اند و پس از به صدا درآمدن سوت پایان جشنواره، اكران آنها به مرور آغاز می‏شود، به حق بود، چرا كه به هر حال بخشی از مخاطبان این آثار در اثر نقد آثار ممكن است از تماشای فیلم ها منصرف شوند و در این ایام كه هزینه یك فیلم سینمایی استاندارد و با كیفیت فنی و بازیگری مناسب، كمتر از 400 میلیون تومان نمی‏شود، یك بیننده هم یك بیننده است و طبیعتاً تهیه كننده از نقدهایی كه می‏تواند چند ده هزار تن از بینندگان فیلمش را بكاهد، خوشش نمی آید.

با این حال، باید پذیرفت تكلیف نقد و منتقد در تمامی حوزه ها از جمله سینما مشخص است و منتقد كسی نیست كه از آثار سینمایی تعریف كند و گاه گاه نیز نقدهای كوچكی داشته باشد و اصلاً چنین تعبیری از كلمه منتقد به ذات اشتباه است كه متاسفانه در سایر حوزه ها اعم از سیاست، اقتصاد، ورزش و... نیز تلاش می شود منتقد در این چهارچوب قالب گرفته شود و منتقدینی كه بخواهند به معنای واقعی كلمه منتقد باشند، همواره حذف می شوند و به همین دلیل كمتر منتقدی مشاهده می شود كه حتی در احسن امور یا آثار نیز به شناسایی و بیان نقاط ضعف بپردازد تا آثار یا دستاوردهای بعدی خالق اثر از كیفیت بالاتر و ضعف كمتری برخوردار باشد. در واقع منتقد مصداق همان دوستی است كه باید گریه درآورد.

مسعود فراستی منتقد محوری برنامه «هفت» كه انتقادهایی از حضور ثابتش در برنامه هفت بود با نقد تقریباً تمامی آثار سینمایی از تمامی كارگردانان مطرح یا گمنام نشان داده بود از آن دست منتقدانی نیست كه مدتی پس از حضور در فضای نقد سینمایی، متمول می شوند و خیلی رك باید تاكید كرد كه او برخلاف معدودی از منتقدان، از نقد كیسه ندوخته بود تا هر وقت تهیه كننده ای كیسه اش را پر كند، به تمجید از آثار سینمایی بپردازد و همین مسئله باعث شده بود، چهره ای جذاب برای عموم مردم تلقی شود كه البته نقدهایش به فیلم ها نیز محدود نمی شد و وضعیت سینمای ایران و مدیریت حاكم بر آن را نیز مورد نقد قرار می داد و در تنها برنامه سینمایی رسانه ملی كه فریدون جیرانی به عنوان مجری چندان به دنبال چالش نمی رود، به خوبی فضای چالشی را رقم می زد.

فراستی البته اشتباهاتی نیز در نقدهایش داشت، كما اینكه هركسی ممكن است در نقد آثار و عملكرد اشخاص دچار اشتباه شود و دیگر منتقدین نیز از اشتباه مبری نیستند اما وقتی هفته پیش مسعود فراستی قدری در نقد فیلم «جرم» مسعود كیمیایی تند رفت و پس از بكاربردن واژه پرت و پلا، برای آنكه بگوید این فیلم تنها مسعود كیمیایی را ارضاء می كند و نه اكثریت كه منتظر یك اثر متفاوت و نگاه تازه ای از كیمیایی بودند، از واژه بی ادبانه  «استم...» استفاده كرد، این اشتباه از سوی سه گروه برجسته شد. برخی از آنها منتقدین رقیبی بودند كه از حضور مستمر فراستی در این برنامه ناراحت بودند و به این بهانه به همكارشان حمله هایی كردند كه برای هیتلر انجام نشده بود(!)، عده ای دیگر هم به دعوت برخی تهیه كنندگان كه به خون فراستی تشنه هستند، به له كردن فراستی مشغول شدند و تنها گروه اندكی صرفاً به واسطه ادبیات فراستی نقدش كردند كه جدا از انگیزه ها، نقد همه وارد است.

گفته می شود از فراستی خواسته شده از كیمیایی عذرخواهی كند و فراستی هم با بیان اینكه عقیده شخصی اش را بیان كرده و بابت بیان عقیده اش حاضر به عذرخواهی نیست،  ترجیح داده كنار گذاشته شود تا اینكه چنین كند و به همین دلیل این هفته منتقدی كه نتوانست ده درصد اثرگذاری فراستی را داشته باشد، جایگزینش شد و جیرانی با عذرخواهی چندباره از كیمیایی و مهرجویی و البته مصاحبه با كیمیایی، سعی كرد ماجرا را جمع كند اما آیا حذف فراستی به واسطه این اشتباه كه منجر به توهین به كیمیایی شد، به نفع شبكه سوم سیما و خاصه برنامه «هفت» است یا ظرف آبی در تنور این برنامه برای سردتر شدنش خواهد بود و برنامه همچون آنچه شب گذشته طی شد و در مدح جشنواره 29 بود، سفارشی تر به نظر خواهد رسید؟

این امید وجود دارد كه اصغر پورمحمدی و جیرانی تحت تاثیر فشارها این تصمیم را نگرفته باشند و در آینده نزدیك شاهد بازگشت منتقد محوری و باسواد تنها برنامه سینمایی تلویزیون باشیم؛ برنامه ای كه بخشی از مخاطبان كنونی اش مدیون شلاق هایی است كه بر تن آثار زرد و كم مایه سینمایی ایران می زند و قطعاً حذف این قطعه از برنامه، خلا جبران ناپذیری را به وجود خواهد آورد و طبیعتاً با روحیه خاصی كه جیرانی دارد و تلاش می كند از كوچك ترین درگیری نیز پرهیز كند، این خلاء بیش از آنچه تصور خواهد شد، جلوه می كند و این اتفاقی تلخ برای برنامه ای خواهد بود كه در مسیر اوج گیری برای رسیدن به نقطه مطلوب قرار دارد، نه ثبات در موقعیت مطلوب.


2.حذف 15 دقیقه از بهترین و تاثیر گذارترین لحظات سریال مختارنامه در تلویزیون

سرانجام برخلاف وعده داده شده مبنی بر نمایش صحنه های مبارزه و شهادت حضرت عباس (ع) با نورانی كردن چهره بازیگر آن، این صحنه ها از سریال مختارنامه حذف شد و سازندگان این سریال، شب گذشته از حدود 15 دقیقه تصویر مربوط به ایشان، فقط حدود 40 ثانیه را نشان دادند كه آن هم مربوط به گفت وگوی ابراهیم فرزند مالك اشتر با حضرت عباس(ع) در كنار نهر علقمه در عالم رویا بود.

به گزارش خبرنگار «آینده»، البته در این پلان نیز با ایجاد فضایی مه آلود و نمایش تصویر از دور، تلاش شده بود صورت حضرت عباس(ع) به وضوح نمایش داده نشود .

حذف بیش از ده دقیقه از پلانهای مربوط به قمر بنی هاشم در حالی صورت می گیرد كه به گفته كارگردان و همچنین بازیگران این سریال، جزو یكی از اثرگذارترین صحنه های این سریال محسوب می شد، هرچند هنرمندی میرباقری در نمایش سكانس زیارت شهدای كربلا و روایت پسر مالك اشتر از حضرت ابوالفضل(ع) نیز ارتباط پراحساسی با مخاطبان برقرار كرد.

یك منبع آگاه در گفت و گو با «آینده»، با تاكید بر اینكه در قسمتی كه شب گذشته نمایش داده شد، تمام بخشهای مربوط به گفت وگوی حضرت عباس(ع) با شمر، رفتن حضرت به شط فرات و برداشتن آب، قطع دست مبارك ایشان و نحوه شهادت حضرت حذف می شود، خاطرنشان كرد :‌ تا پایان سریال دیگر هیچ تصویری از حضرت عباس (ع) وجود ندارد.

خبر نمایش چهره حضرت عباس برادر امام حسین (ع) كه در حادثه كربلا رشادت و جانفشانی او در راه امام، چهره‌ای روحانی و مقدس از او در نزد شیعیان ساخته است، بعد از حاشیه سازی برخی افراد و رسانه ها، حساسیتهایی در محافل مذهبی و نیز انتقاد برخی مراجع عظام تقلید را به دنبال داشت.

در پی انعكاس این اعتراضات، رئیس مركز سیما فیلم گفت: صحنه‌های مربوط به چهره نورانی حضرت ابوالفضل(ع) از سریال مختارنامه حذف شده و عدم نمایش چهر‌ه ایشان از مدت‌ها قبل به تیم سازنده اعلام شده است.

شورای نظارت بر صداوسیما نیز بعد از این مسایل با اعلام حمایت از تولید مختارنامه، در عین حال بر لزوم حذف تصاویر مربوط به صحنه جهاد و شهادت قمر بنی هاشم(ع) از این سریال تاكید كرد.

میرباقری در باره این صحنه گفته بود:" شورانگیزترین و موثرترین پلانی كه من در این مجموعه گرفتم لحظه ای است كه حضرت ابوالفضل(ع) می آید سر نهر علقمه. جدا نما و پلان عجیبی بود برای من كه بعد از گرفتن این پلان احساس كردم باید بروم یك گوشه ای تنها باشم و مدت ها به این تابلویی كه شكل گرفته فكر بكنم، ببینم حق مطلب را توانسته ام ادا كنم یا نه؟"

البته تلاش می شد این تصاویر از سریال حذف نشود و در عوض با كمك جلوه های ویژه ، چهره حضرت عباس(ع) ، به شكل نورانی نمایش داده شود اما این امر مورد موافقت میرباقری، كارگردان سریال قرار نمی‌گیرد و در نهایت مقرر می شود كه این تصاویر به طور كامل حذف شود.

گزارش کامل جوایز جشنواره برلین و درخشش اصغر فرهادی و فیلمش

خرس طلای جشنواره برلین به «جدایی نادر از سیمین» رسید

فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» به كارگردانی اصغر فرهادی برنده سه جایزه از شصت و یكمین دوره جشنواره فیلم برلین شد.

به گزارش خبر، مراسم اختتامیه این دوره جشنواره برلین شنبه شب در كاخ جشنواره برگزار شد و هیئت داوران بخش مسابقه بین‌الملل به ریاست ایزابلا روسلینی بازیگر ایتالیایی جایزه خرس طلای بهترین فیلم جشنواره را به فیلم اصغر فرهادی اعطاء كرد.


همچنین جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر زن به گروه بازیگران زن «جدایی نادر از سیمین» شامل لیلا حاتمی، ساره بیات و سارینا فرهادی و جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد نیز به گروه بازیگران مرد فیلم شامل پیمان معادی و شهاب حسینی رسید تا یكی از بزرگترین شگفتی‌های تاریخ جشنواره برلین رقم بخورد.

«جدایی نادر از سیمین» بر مبنای فیلمنامه‌ای از خود او ساخته شده و درباره یك زوج در آستانه جدایی است كه نگه‌داری فرزندشان برای آنها مشكلاتی به وجود می‌آورد. فرهادی سال 2009 با فیلم «درباره الی» برنده خرس نقره‌ای بهترین كارگردان از جشنواره برلین شد.

«جدایی نادر از سیمین» همچنین روز شنبه پیش از مراسم اختتامیه جایزه بهترین فیلم بخش مسابقه به انتخاب هیئت داوران كلیسای جهانی را دریافت كرد.

در دیگر بخش‌ها جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره برلین به «اسب تورین» ساخته بلا تار تولید مشترك مجارستان، فرانسه، آلمان، سوییس و آمریكا اعطاء شد و اولریش كوهلر برای فیلم «بیماری خفته» تولید مشترك آلمان، فرانسه و هلند جایزه خرس نقره‌ای بهترین كارگردان را گرفت.

جایزه خرس نقره‌ای بهترین فیلمنامه نیز به جاشوا مارستن و آندامیون موراتای برای فیلم آمریكایی «گذشت از خون» رسید.

وویسیچ اشتارون فیلمبردار فیلم «جایزه» به كارگردانی پولا ماركوویچ تولید مشترك مكزیك، فرانسه، لهستان و آلمان و باربارا انریكز طراح صحنه همین فیلم جایزه خرس نقره‌ای بهترین دستاورد هنری چشمگیر را دریافت كردند.

جایزه آلفرد بائر به «اگر ما نه، پس چه كسی» ساخته آندرس ویل از آلمان اعطاء شد. این جایزه به اثری با نوآوری خاص اعطاء می‌شود و نام آن از موسس برلیناله گرفته شده است.

در مجموع 22 فیلم در بخش اصلی شصت و یكمین جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمدند كه در میان آنها 16 فیلم در بخش مسابقه بین‌الملل برای دریافت جوایز رقابت كردند. از 22 فیلم انتخاب‌شده 16 فیلم اولین بار در دنیا در برلیناله روی پرده رفتند.

جان چاپمن تهیه‌كننده استرالیایی، نینا هاس بازیگر آلمانی، امیر خان بازیگر هندی، گای مادین فیلمساز كانادایی، سندی پاول طراح صحنه بریتانیایی دیگر داوران بخش مسابقه بین‌الملل برلیناله 2011 بودند.

شصت و یكمین دوره جشنواره فیلم برلین 10 فوریه (21 بهمن) با نمایش وسترن «شهامت» ساخته برادران كوئن آغاز شد و 20 فوریه (اول اسفند) به پایان می‌رسد. پارسال خرس طلای جشنواره فیلم برلین به «عسل» ساخته سمیح كاپلان‌اوغلو فیلمساز ترك اعطاء شد.

فهرست دیگر برندگان این دوره جشنواره برلین به شرح زیر است:

* جایزه بهترین فیلم بلند اول: «روی یخ» اندرو اوكپیا مكلین، آمریكا

* بخش كودكان نسل Kplus
خرس بلورین بهترین فیلم: «Keeper'n til Liverpool» آریلد آندرسن، نروژ
تقدیر: «Mabul» گای ناتیو
خرس بلورین بهترین فیلم كوتاه: «لیلی» كشمیر برجس، استرالیا
تقدیر: «مینی جونیر را دوست دارد» ماتیو مالینز، استرالیا  

* بخش جوان نسل 14plus
خرس بلورین بهترین فیلم بلند: «روی یخ» اندرو اوكپیا مكلین، آمریكا
تقدیر: «She Monkeys» لیسا آشان، سوئد
خرس بلورین بهترین فیلم كوتاه: «مانوروا» سیم پیكاك، نیوزیلند
تقدیر: «واقع‌بین باش!» اورت دی بیر، هلند

جایزه خرس طلایی افتخاری: آرمین مولر ـ اشتال 


پی نوشت 1:

نقد منتقد سرشناس جهان بر فیلم فرهادی

دبورا یانگ منتقد سرشناس در نقدی درباره فیلم تازه فرهادی نوشته است: اصغر فرهادی نویسنده فیلمنامه و كارگردان "جدایی نادر از سیمین" نشان می‌دهد كه می‌توان قصه‌ای اخلاقی و پیچیده را با توجه به ضعف‌ها و قوت‌های شخصیت‌های اصلی داستان روایت كرد.

به گزارش مهر، پس از نمایش فیلم "جدایی نادر از سیمین" در جشنواره برلین دبورا یانگ منتقد مجله هالیوود ریپورتر نقدی كوتاه بر این فیلم نوشته كه ترجمه آن را در زیر می‌خوانید.

فیلم "جدایی نادر از سیمین" در عین سادگی و سرراستی روایت به لحاظ اخلاقی، روانشناسی و اجتماعی به شدت فیلم پیچیده‌ای است. فرهادی در "جدایی نادر از سیمین" هم به مانند فیلم‌های قبلی‌اش "درباره الی" ( كه دو سال پیش جایزه خرس نقره‌ای بهترین كارگردانی جشنواره برلین را برایش به ارمغان آورد) روی معضلات پنهان اجتماعی تمركز می‌كند. به نظر می‌رسد "جدایی نادر از سیمین" هم به مانند فیلم قبلی فرهادی قابلیت برقراری ارتباط با تماشاگران غربی را داشته باشد.

پیمان معادی در نمایی از "جدایی نادر از سیمین"

در این فیلم هیچ اثری از مسائل سیاسی دیده نمی‌شود. جوهر اصلی داستان، ماجرای جدایی زوجی از طبقه متوسط جامعه را روایت می‌كند. سیمین می‌خواهد به خارج از كشور مهاجرت كند تا آینده بهتری را برای دختر 11 ساله‌اش ترمه رقم بزند. اما مشخص است كه این دلیل واقعی جدایی میان زن و شوهر نیست.

نادر آدمی معقول اما یكدنده است كه نسبت به همسرش بی‌توجه به نظر می‌رسد. او مغرورتر از آن است كه از همسرش بخواهد خانه را ترك نكند و با او بماند. نادر می‌گذارد تا سیمین به خانه مادرش برود و او و دخترشان ترمه را با پدری سالخورده و مبتلا به آلزایمر تنها بگذارد.

نادر ناامیدانه زنی فقیر به نام راضیه را استخدام می‌كند تا به نظافت خانه و مراقبت از پدر پیرش مشغول شود. زن به نادر نمی‌گوید كه باردار است ( آیا واقعا هست؟). چند روز بعد نادر راضیه را اخراج كرده و در خروجی را به او نشان می‌دهد. زن در راه پله به زمین می‌خورد (احتمالا) و نوزادش سقط می‌شود. از اینجا به بعد تمام داستان به رویارویی همسر بی‌منطق و عصبی راضیه ( حجت) با نادر و شكایت از او به اتهام قتل فرزندش منحصر می‌شود.

هر سكانس كه از فیلم می‌گذرد جزئیات بیشتری از واقعیت ماجرا روشن می‌شود كه دیدگاه اخلاقی فیلم و به تبع آن تماشاگر را دستخوش تغییر می‌كند. فیلمنامه اصغر فرهادی با هیچ یك از شخصیت‌های خود همدلی نمی‌كند و جانب آنها را نمی‌گیرد. در مقابل همه شخصیت‌های اصلی به یك اندازه محق یا محكومند. همه آنها در چنبره‌ای از غرور، خودخواهی، اخلاق گرایی، مذهب ، مال اندوزی و شرافت اسیر شده‌اند.

اصغر فرهادی در سومین فیلم سینمایی‌اش "چهارشنبه سوری" از نگاه یك زن نظافتچی زندگی زوجی از طبقه متوسط را به نظاره می‌نشیند. فرهادی در فیلم‌هایش روی بزرگ‌ترین طبقه اجتماعی ایران یعنی طبقه متوسط دست می‌گذارد و هوشمندانه تفاوت میان اشرافیت و افراد عادی اجتماع را به تصویر می‌كشد. سیمین، نادر و ترمه به طبقه متوسط اجتماع تعلق دارند. خانه‌شان ، خودرویشان، شغل‌هایشان، مدرسه ای كه می‌روند و دنیایشان كاملا متعلق به این قشر است.

آنها حتی وقتی با یكدیگر به مشاجره می‌پردازند فریاد نمی‌كشند و به راحتی می‌توانند قاضی دادگاه را تحت تاثیر قرار دهند. از سوی دیگر راضیه و حجت فقیرند، جنوب شهر زندگی می‌كنند و بیكاری و بی‌پولی آزارشان می‌دهد. راضیه آدمی به شدت مذهبی است. جایی از فیلم او به یك مركز اطلاع رسانی مذهبی تلفن می‌زند تا بداند می‌تواند پیژامه پیرمردی 80 ساله و بیمار را عوض كند یا نه. او به شدت به اعتقادات دینی‌اش پایبند است.

دیگر شخصیت به شدت اخلاقگرای فیلم ترمه است. او دختری كاملا جدی است كه می‌آموزد چگونه در جامعه روی پای خود بایستد و حقش را طلب كند. او در لحظه‌ای كه حقیقت را می‌یابد واكنشی متفاوت از راضیه نشان می‌دهد. مانند كارهای قبلی كارگردان، گروه بازیگران بازی‌های خوب و به شدت واقع‌گرایی ارائه می‌دهند.

آنها به عمق وجود شخصیت‌هایی كه بازی می‌كنند نفوذ كرده‌اند. فیلمبرداری خوب محمود كلاری بازی هر پنج شخصیت اصلی فیلم را جلوه‌ای تازه و خاص می‌بخشد. تدوین متناسب هایده صفی‌یاری در یكدست شدن ریتم در تمام دو ساعت طول فیلم تاثیرگذار بوده است.


پی نوشت 2:

تمجید دو نشریه بین المللی دیگر از «جدایی نادر از سیمین»: قیاس فرهادی با هیچكاك!

نشریه سینمای «اسكرین دیلی» با تمجید از «جدایی نادر از سیمین» نوشت:«اصغر فرهادی با این فیلم به جمع كارگردانان معاصر جهان پیوست.» و البته نشریه سینمایی «ورایتی» نیز آخرین اثر فرهادی را قوی ترین ساخته اش دانست و به تحسین این فیلم تاثیرگذار، همچون برخی دیگر از منتقدان مطرح بین المللی پرداخت.

به گزارش ایسنا، فیلم «جدای نادر از سیمین» كه جدید‌ترین ساخته‌ی اصغر فرهادی است، با نمایش در بخش رقابتی شصت‌ویكمین جشنواره‌ی فیلم برلین یكی از نامزد‌های اصلی دریافت جایزه‌ی خرس طلا است كه امروز (شنبه 30 بهمن ماه) اعطا خواهد شد.

«لی‌ماشال» منتقد نشریه‌ی اسكرین دیلی، در نقد فیلم «جدایی نادر از سیمین» نوشت:«این درام اجتماعی و اخلاقی تحسین‌برانگیز كه جامعه‌ی امروز ایران را به تصویر كشیده است، دنباله‌ی فیلم «درباره‌ی الی» است كه اصغر فرهادی را به ردیف فیلمسازان سرشناس معاصر دنیا رسانده است. تمام آنهایی كه می‌خواهند بدانند سینمای امروز ایران در چه شرایطی قرار دارد، باید این فیلم را ببینند.»

این نشریه در ادامه آورده است:«فرهادی در فیلم جدید خود بر روی داستانی دست گذاشته است كه نه تنها درباره‌ی مردان و زنان، كودكان و والدین، عدالت و مذهب است، بلكه پرسش‌های جهانی و موضوعات حساسی چون مسوولیت‌پذیری، لزوم بیان حقیقت را مطرح می‌كند و این نكته را پررنگ ساخته است كه خط میان انعطاف‌پذیری، خودخواهی و زورگویی تا چقدر می‌تواند باریك باشد. سرعت پیشرفت داستان فیلم ما را به یاد فیلم‌های كلاسیك آلفرد هیچكاك می‌اندازد. نقطه‌ی چشم‌گیر این فیلم نحوه‌ی كنترل سرعت طرح داستان است.»

اسكرین دیلی در مقایسه‌ی ساخت جدید فرهادی با «درباره‌ الی» پیش‌بینی كرد:« «جدایی نادر از سیمین»

نسبت به «درباره‌ی الی» در سطح جهانی به موفقیت تجاری زیادتری برسد.

نقش‌آفرینی‌های باور‌پذیر از تیم بازیگران قوی از جمله دو كودك بازیگر و فیلمبرداری عالی به نقاط مثبت این فیلم افزوده است.»


«آلیسا سیمون»، منتقد نشریه سینمایی ورایتی نیز در نقدی كه برای «جدایی نادر از سیمین» نوشته است؛ این فیلم را قوی‌ترین كار اصغر فرهادی تاكنون توصیف كرده است.

در ابتدای گزارش ورایتی آمده است: «فیلم تاثیرگذار «جدایی نادر از سیمین» اثری عمیق، به لحاظ داستانی پیچیده و پرتنش است و قوی‌ترین فیلمی است كه فرهادی تاكنون ساخته است.»

ورایتی نوشت: «این فیلم كه داستان ناراحت‌كننده آن به مباحثی چون طبقه اجتماعی، عدالت و آبرو پرداخته است، همزمان با برلین در جشنواره فجر در تهران حضور داشت و برگزیده شد، باید خود را برای نمایش در كشورهای متعدد و موفقیت‌های بیشتر آماده كند.»

در ادامه این نقد آمده است: «این فیلم نیز مانند «درباره الی» كه جایزه خرس نقره‌ای بهترین كارگردانی برلیناله را دو سال پیش برای فرهادی به‌همراه آورد، از داستانی عمیق برخوردار است كه نشان می‌دهد، مدت‌های طولانی بر روی آن كار شده است.»

ورایتی در بخش پایانی نقد فیلم «جدایی نادر از سیمین»، صداگذاری و نقش تاثیرگذاری بصری این فیلم را بسیار قوی توصیف كرد و كار "محمود كلاری" در فیلم‌برداری را مورد ستایش قرار داد.»

شصت‌ویكمین جشنواره فیلم برلین به عنوان سومین رویداد سینمایی معتبر دنیا برنده خرس طلا را درحالی اعلام خواهد كرد كه «جدایی نادر از سیمین» به‌همراه دو فیلم «اگر ما نه پس كی؟» از آلمان و «اسب تورین» از مجارستان شانس‌های اصلی دریافت این جایزه معتبر هستند.


پی نوشت 3:

یه مطلب بسیار مهم که در میان این خبرخوب و غرور آفرین احتمالا گم میشه اینه که

امروز این وبلاگ یکساله میشه!

تولد یک سالگیش مبارک!!!!!!! جمعه حبرهای خوب تو این روز عید جمع شد

خداراشکر.


كم لطفی هیات داوران جشنواره 29 فیلم فجر در حق:

خیابان های آرام، گزارش یك جشن، یك حبه قند و...

جشنواره بیست و نهم فیلم فجر در حالی به انتها رسید كه علی رغم آنكه تحت تاثیر فشار افكارعمومی، به انتخاب برخی شایسته ها برای برخی بخش ها پرداخت، اما در برخی بخش ها،در حق برخی چهره های تاثیرگذار در روند این دوره از جشنواره حق ناشناسی شد و اصلی ترین این موارد متوجه «گزارش یك جشن» ابراهیم حاتمی كیا، «یك حبه قند» رضا میركریمی و «خیابان های آرام» كمال تبریزی بود كه به دلایل متفاوت دیده نشدند تا منتقدین از انتخاب های جانبدارانه هیات داوران در برخی بخش ها و عدم انتخاب با موضع برخی آثار دیگر اظهار تاسف كنند.

به گزارش سرویس فرهنگی - هنری «آینده»؛ از افتتاحیه بیست و نهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر تا اختتامیه این جشنواره ده روزه كه از 16 تا 26 بهمن ماه، فضای كشور و به ویژه پایتخت را بیش از هر زمانی درگیر سینما كرد، یك فرصت مناسب برای ارائه و تبلیغ فیلم های ارزشمند سینمای ایران بود كه در 365 روز پس از این رویداد فرهنگی، مردم به برخی آثار فاخر بیشتر توجه نمایند. در واقع جشنواره یك وزن كشی فرهنگی و محتوایی برای آثار سینمایی محسوب می شود و از این حیث انتخاب های نهایی هر جشنواره و به طور خاص جشنواره فجر یك اتفاق ارزشمند و فرصت تبلیغاتی ارزشمند است و البته یك امكان مناسب برای ارزیابی عمق و كیفیت آثار سینمایی است.

از همان ابتدا كه به بخش مسابقه اصلی جشنواره فجر 29، حجم وسیعی از آثاری كه در این سطح نبود، وارد شد و در اقدامی بی سابقه 33 فیلم به عنوان كاندیداهای سیمرغ بهترین فیلم در بخش سودای سیمرغ توسط هیات داوران قرار داده شد، نقدهای جدی در خصوص این رویه طرح شد و وقتی به شكل شفاف تر تركیب هیات داوران جشنواره مشخص شد و حضور برخی چهره ها كه حتی یك روز سابقه سینماگرایی نداشتند همچون حسن عباسی و یا حضور برخی چهره هایی كه سوابق ساخت آثار ... در كارنامه داشتند، همچون اسی نیك نژاد رسمیت یافت و «آینده» به سوابق این داوران اشاره كرد، این نقدها به اوج رسید و حتی برخی سینماگران همچون میركریمی عنوان كردند ترجیح می دهند از این داوران جایزه نگیرد كه چوب اظهارات به حقشان را خوردند.

این حجم فیلم در این زمان كوتاه توسط هیات داوران جشنواره به سختی قابل نقد و بررسی بود، چرا كه این داوران كه البته برخی از ایشان نیز انصراف دادند تا حیثیت جشنواره تا حدودی حفظ شود، علاوه بر برخورداری از زمان محدود برای تماشای فیلم ها و قضاوت در خصوص تك تك آنها، مواضعی نیز نسبت به برخی آثار یا كارگردانان داشتند كه در جهت گیری هایشان تاثیرگذار بود و من باب مثال شایع شده بود برای «اخراجی ها 3» مسعود ده نمكی و «پایان نامه» حامد كلاهداری، جوایزی كنار گذاشته شده و حتی برخی منتقدان نیز به جد نسبت به وقوع چنین مسئله ای هشدار دادند تا اگرچه اثر كلاهداری به واسطه ضعف مفرط فاقد یك دیپلم افتخار هم شود، اما حسن عباسی تاكید كند كه اگر اخراجی ها به جشنواره می رسید، جوایز متحول می‏شد(!) تا بر ارزیایی كارشناسان صحه بگذارد.

خوشبختانه تحت تاثیر همین فشار مستدل و مدلل افكار عمومی و منتقدان سینمایی، بسیاری از جوایز اصلی بخش اصلی به حق توزیع شد تا حسن عباسی حتی روی سن اختتامیه برای اهداء جوایز حاضر نشود كه انتخاب اصغر فرهادی برای «جدایی نادر از سیمین» به عنوان بهترین كارگردان و فیلمنامه نویس، انتخاب كارن همایونفر برای موسیقی «جرم» به عنوان بهترین موسیقی، انتخاب سعید ملكان به عنوان بهترین چهره‌پرداز برای «فرزند صبح» را می توان از جمله انتخاب های كارشناسی تلقی كرد. اما در مقابل نیز همچنان موضع گیری در خصوص آثار برخی اشخاص به ویژه كمال تبریزی و ابراهیم حاتمی كیا، رضا میركریمی و حتی اصغر فرهادی ملموس بود و به نظر می‏رسید هیات داوران می بایست معتدل تر و بی طرف تر عمل نماید و به تمامی شائبه ها به خصوص در رابطه با میركریمی كه به واسطه انتقاد از تركیب هیات داوران اوت شد، پایان دهند اما متاسفانه چنین نشد.

«جرم» ساخته مسعود كیمیایی كه به زعم بسیاری از منتقدان اتفاق تازه ای در سبك كاری كیمیایی نبود، بیش از انتظار مورد توجه هیات داوران قرار گرفت و در عوض «جدایی نادر از سیمین» در صورتی كه به عنوان فیلم برتر جشنواره نیز انتخاب می شد، احساس ظلمی كه با انتخاب «جرم» در حق آثار قوی تر از جرم همچون «خیابان‌های آرام»، «آسمان محبوب» و «یك حبه قند» آمد، دیگر وجود نداشت و با تمام احترامی كه به واسطه پیش كسوتی كیمیایی وجود دارد، واقعیت آن است كه این جایزه حق «جرم» نبود كه البته نباید فراموش كرد عدم دریافت این سیمرغ نیز چیزی از اعتبار اثر او نمی‏كاست.

«خیابان‌های آرام» كمال تبریزی یا «یك حبه قند» رضا میركریمی و یا حتی «آسمان محبوب» مهرجویی می توانستند حداقل دیپلم افتخار بهترین كارگردانی را پس از «جدایی نادر از سیمین» اضغر فرهادی كه حقیقتاً شایسته بهترین كارگردانی بود، به دست آورند اما هیات داوران در این ترافیك آثار ارزشمند با كم سلیقگی از در نظر گرفتن یك دیپلم افتخار برای جشنواره ای كه مملو از سیمرغ و دیپلم افتخار است، صرف نظر كرد؛ اتفاقی كه در خصوص بهترین فیلمنامه نیز افتاد و «خیابان های آرام» می توانست یك دیپلم افتخار نیز در این بخش دریافت كند كه البته انگار یا هیات داوران از لفظ دپیلم افتخار چندان خوشش نمی آمده و یا بودجه جشنواره به اهداء جوایز بیشتر نمی رسیده است!

همچنین انتخاب مهناز افشار به عنوان برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مكمل زن «سعادت آباد» نیز كم لطفی در حق ساره بیات بازیگر توانمند «جدایی نادر از سیمین» بود كه به زعم منتقدان بازی به مراتب قوی تری از افشار ارائه داده بود و حقش بیش از دیپلم افتخار بازیگر مكمل زن بود و البته شاید باید حداقل دیپلم افتخار نیز به لعیا زنگنه برای بازی در  «خیابان های آرام» داده می شد و مهناز افشار همچنان در انتظار سیمرغ می ماند. اما به هر حال برخی اوقات اتفاق هایی می افتد كه بهتر است درباره اش حرفی نزد! اگر جای شهاب حسینی بازیگر توانمند مكمل «جدایی نادر از سیمین» با حامد بهداد بازیگر مكمل مرد «جرم» تغییر می كرد و سیمرغ به شهاب می رسید و دپیلم افتخار به حامد بهداد نیز اتفاق خاصی نمی افتاد و شاید حق مطلب بهتر ادا شده بود و نظر هیات داوران با نظر بسیاری از منتقدان یكسان می شد.


جلوه های ویژه «خیابان‌های آرام» كه محصول عباس شوقی بود نیز می توانست به جای 33 روز، انتخاب شود اما به هر حال مگر می شود فیلم جمال شورجه را دست خالی گذاشت و جایزه ای نصیبش نكرد؟! پروین صفری برای «راه آبی ابریشم» یا محسن شاه‌ابراهیمی  برای «یه حبه قند» می توانستند سیمرغ بلورین بهترین طراحی لباس را به جای «جرم» ببرند اما این اتفاق هم نیفتاد. در كنار همه اینها البته باید مجدداٌ تاكید كرد كه هیات داوران تا حدود زیادی اعتدال را رعایت كرده و همین كه فرهادی همچون تبریزی، میركریمی و حاتمی كیا بایكوت نشد، آن هم با این تركیب هیأت داوران ارزشمند و قابل تقدیر است، اما ای كاش این سه تن نیز دیده می شدند.


پی نوشت اختصاصی جشنواره فیلم فجر:

اسب حیوان نجیبی است( عبدالرضا کاهانی):


قبل از جشنواره همه مشتاق تماشای فیلم جدید کارگردان فیلم تحسین برانگیز و دوست داشتنی"هیچ " بودیم و حواشی قبل اکران این فیلم در جشنواره و جدال کاهانی و سجادپور اشتیاقمون برای تماشای فیلم بیشتر کرد بخصوص از دور و نزدیک شنیده میشد که فیلم توقیفیه و بعد از جشنواره اکران نمیشود....

اینها همه دلایلم برای تماشای فیلم بود که هیچ کدام درست از آب در نیمد و بدترین فیلم جشنواره رو از میان 10تا12فیلمی که امسال دیدم رقم زد! هرچند که برخی فیلم دوست داشتند وازش تعریف کردند!

ولی اصلا به امید یک "هیچ"دیگر به تماشای فیلم نروید که خسرانی بس بزرگ است!

ایده فیلم خوبه ولی درنیمده ونتونسته خوب پرداخت واجرا بشه

بازیها خوب هستند بخصوص رضا عطاران در یک نقش متفاوت ولی کمکی به نجات فیلم نمیکنند!


کل جنجال سر اکران نشدن فیلم هم سر دوتا چیزه:

1.     حبیب رضایی درنقش یک آدم مست که قبلا در سینمای ایران به این شکل نداشتیم.

2.     شوخی با یکی از ارگانهای دولتی و امنیتی(نیروی انتظامی)

تکرار میکنم شوخی نه بیشتر!

فیلم قراره با ساخت و پرداخت شخصیتهای مختلف و بیان حال و روزشان به بحرانها و آسیبهای شهرمان بپردازد واز بدبختی مردم سخن بگوید ماند فیلم هیچ! ولی اصلا موفق نبوده و نتوانسته یک فیلم خوب دربیاورد .

مهمترین موضوع مهم فیلم آخر فیلم است که یک رو دست اساسی به تماشاگر میزند که نمیخوام لو بدم که دوستداران فیلم بتوانند فیلم ببینند.


تم اصلی این فیلم مانند فیلم قبلی کاهانی فقر و بی پولی است که کاهانی نشون داده علاقه زیادی به این موضوع دارد ونمیخواد ازش دست بردارد البته ایده اولیه فیلم خیلی دوست دارم ولی فیلمنامه و اجرا خیلی خوب نبود و اصلا انتظارمو بر آورده نکرد.


همین الان اضافه شد:

به گزارش کافه سینما فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی بهترین فیلم جشنواره برلین شد. همچنین خرس نقره‌ای بهترین بازیگر زن به مجموعه بازیگران فیلم (لیلا حاتمی، ساره بیات و سارینا فرهادی) رسید. خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد هم به بابک کریمی، شهاب حسینی و پیمان معادی تعلق گرفت. این در حالی است که پیش از این هم خبرگزاری‌های مختلف فیلم اصغر فرهادی را شانس نخست خرس طلا معرفی کرده بودند. کافه‌سینما این موفقیت را به اصغر فرهادی، عوامل فیلم جدایی نادر از سیمین و همه سینما دوستان ایرانی تبریک می‌گوید.