جادوگر سینما جادوگر فوتبال
این اولین جمله فیلم محبوبم مارادونا اثر امیر کاستاریکا ست.
باز هم درباره اش در این بلاگ خواهم نوشت....

نام فیلم:بریم ببینیم چی میشهAway we GO
نام کارگردان: سام مندز
نویسنده: دیو اگرز/وندلا ویدا
بازیگران: جان كراسينسكي، مايا رودلف، كاترين اجيوگو، جف دانيلز
محصول :2009آمریکا
ژانر: کمدی درام رمانس
زمان :96دقیقه
امتیاز سایتIMDB:7.3از10
آثار مشهور کارگردان: زيبايي امريكايي وجادهاي به پرديشن/ راهي به تباهي

معرفی فیلم:
این معرفی امیر پوریا منتقد سینماست درباره این فیلم:
اينكه از فيلم كارگردان مشهوري چون سام مندز، سازنده «زيبايي امريكايي» و «جادهاي به پرديشن/ راهي به تباهي» به عنوان يكي از شاهكارهاي كوچك و قدرناديده سال گذشته ياد كنيم، خود از آن عجايب سينماست كه نشان ميدهد سر و شكل، فرآيند تبليغاتي، تعلق به يكي از كمپانيهاي major هاليوودي و بازيگران محبوب مردم هنوز به شدت بر مطرح شدن و شناخته شدن فيلمها اثر ميگذارد. مندز اين فيلم متمركز و مستقل خود را با بازيگر مرد بسيار مستعدش كراسينسكي ساخت، در حالي كه تنها با انتخاب دو بازيگر آشناتر ميتوانست به كلي سطح تبليغات و تعداد سالنهاي اكران فيلم را به شكلي نجومي ارتقا دهد. فيلم كه همزمان با «قفسه درد» (Hurt locker) در امريكاي شمالي اكران شد، درباره زوجي است كه در شرايط كاري و مالي نهچندان درست و درمان، در آستانه بچهدار شدن قرار ميگيرند؛ در حالي كه حتي محل زندگيشان هم شرايط مناسبي ندارد. اما به شكلي حيرتانگيز و بدون هيچ نمونه مشابه ديگر در تاريخ سينما و ادبيات، به جاي هر راه حل ديگر، جايي ميان يك تصميم خودخواسته يا تن دادن به وضعيت ناخواسته، شروع ميكنند به سفر كردن! از رفتن نزد پدر و مادر مرد كه اميد به كمك مالي آنها بيفايده است تا سر زدن به خواهر زن كه حتي در تربيت دو فرزندش هم رفتاري غريب و سبكسرانه دارد تا سفرهايي كه بابت كمك به ديگران بايد بروند، اين مسير «بريم ببينيم چي ميشه» به تمثيلي ساده و كوچك از جست و جوي دروني آنها براي شرايط آرماني بدل ميشود. چون هدفم بيش از تحليل، معرفي فيلم است، طبعاً پايانش را اينجا لو نميدهم؛ اما همين را بگويم كه نوع پايانبندي اين فيلم، نمونه مثالزدني آن آموزه مهم فيلمنامهنويسي در نگاه ناصر تقوايي است كه گاه فيلمها نه با پايان يافتن «داستان»، بلكه با تكميل و بسته شدن «ساختار»شان به نقطه انتهايي ميرسند. شور، اندوه، خنده، عشق، سرحالي و نگاه خياموار وجدآوري كه در طول تماشاي فيلم تجربه كردم، بعد از شاهكار تلخي چون «جاده روولوشنري/ مسير تحول» كه جدا از اين قالب سينماي مستقل و به عنوان فيلمي اسكاري با توليد سطح بالا و ستارگاني چون ديكاپريو و وينسلت (همسر خود مندز) ساخته شده بود، ديگر مرا به جايگاه و درامشناسي عميق سام مندز مطمئنتر كرد.
بنزین سهمیه ای هر لیتر 400 تومان و بنزین غیرسهمیه ای 700 تومان/ گاز خودرو (سی ان جی) هر متر مكعب 300 تومان/گازوئیل سهمیه ای هرلیتر 150 تومان/سهمیه و قیمت های اعلامی از ساعت 24 روز شنبه مورخ 27 آذر 1389 قابل اجراست/سهمیه بنزین خودروها اعم از شخصی، عمومی و موتورسیكلت بدون تغییر و معادل سهمیه آبان 1389 تعیین می شود.
در پی اعلام دكتر احمدی نژاد، ستاد هدفمندی یارانه ها در دو اطلاعیه پیاپی، از افزایش قیمتهای آب، نان و حاملهای انرژی خبر داد.
ستاد هدفمند كردن یارانه ها در اطلاعیه شماره 2 خود میزان سهمیه و قیمت های جدید حامل های انرژی را اعلام كرد.

به گزارش خبرنگار آینده، در متن كامل این اطلاعیه آمده است:
میزان سهمیه و قیمت های جدید بنزین و گازوئیل وگاز خودرو (سی ان جی) در
حوزه حمل و نقل كه بر اساس قانون هدفمندكردن یارانه تعیین شده است برای
وسایل نقلیه بنزین سوز، گاز سوز و گازوئیل به شرح ذیل اعلام می شود:
1ـ سهمیه بنزین خودروها اعم از شخصی، عمومی و موتورسیكلت بدون تغییر و معادل سهمیه آبان 1389 تعیین می شود.
2ـ بنزین معمولی سهمیه ای به قیمت هر لیتر4 هزار ریال و بنزین معمولی
غیرسهمیه ای به قیمت هر لیتر 7 هزار ریال و گاز خودرو (سی ان جی) هر متر
مكعب به قیمت 3 هزار ریال تعیین می شود.
3ـ بنزین سهمیه ماه های گذشته خودروهای شخصی كه در كارت سوخت افراد
باقیمانده است به صورت ذخیره برای آنان حفظ و با قیمت هر لیتر بنزین
معمولی 1000 ریال و بنزین سوپر 1500 ریال قابل استفاده است.
4ـ سوخت كلیه خودروهای گازوئیل سوز با توجه به نوع و كاربری سهمیه بندی
شده و گازوئیل سهمیه ای خودروهای گازوئیل سوز به قیمت هر لیتر 1500 ریال و
گازوئیل غیرسهمیه ای به قیمت هر لیتر 3500 ریال تعیین و از طریق كارت
هوشمند سوخت قابل استفاده خواهد بود.
5-به منظور حمایت از بخش كشاورزی، ضمن تعیین سهمیه سوخت مراكز و ماشین
آلات این بخش قیمت هر لیتر گازوئیل سهمیه ای 1500 ریال و قیمت غیر سهمیه
ای 3500 ریال تعیین می گردد.
6 - جهت رفاه و نیز امكان مدیریت فعال بخش حمل و نقل كه از گازوئیل
استفاده می كنند سهمیه این بخش به صورت دو ماهه با قیمت 1500 ریال تعیین و
از طریق كارت هوشمند سوخت خودرو قابل استفاده است.
سهمیه و قیمت های اعلامی از ساعت 24 روز شنبه مورخ 27 آذر 1389 قابل اجراست.
ضمناً علاوه بر سهمیه عادی مندرج در بند1 ، سهمیه علی الحساب و حمایتی
خودروهای عمومی و شخصی بنزین سوز به قیمت هر لیتر 1000 ریال تعیین می شود
كه از دی ماه 1389 از طریق كارت سوخت خودرو قابل استفاده است.
همچنین وسایل نقلیه دیزلی (گازوئیل سوز) نیز از سهمیه حمایتی علی الحساب
حداكثر میزان مصرف10روز برای یك مرحله با قیمت 165 ریال بهره مند می
گردند.
در پایان اعلام می دارد دولت خدمتگزار ضمن تأكید بر اجرای كامل قانون
انتظار دارد رانندگان و صاحبان وسایل نقلیه و فعالان حوزه حمل و نقل با
تشریك مساعی منافع ملی و رعایت حقوق مصرف كنندگان همچون گذشته ملت بزرگ و
خادمین خود دردولت را یاری نمایند.
اطلاعیه شماره 1: لیست موارد افزایش قیمت یافته
ستاد هدفمندكردن یارانهها در اطلاعیهای فهرست حاملهای انرژی مشمول اصلاح قیمتها را اعلام كرد.
متن این اطلاعیه بدین شرح است:
« بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیك الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
ملت شریف تمدنساز ایران به اطلاع میرساند كه پس از دریافت فرم اطلاعات اقتصادی خانوار و دریافت شماره حساب سرپرستان خانوار و واریز مبالغ یارانه در سال جاری، مرحله نهایی اجرای قانون هدفمندكردن یارانهها مبنی بر اصلاح قیمتهای حاملهای انرژی آرد و نان و آب شرب روستا و شهر و پرداخت یارانههای نقدی خانوارها از ساعت 24 شنبه 27 آذر در سراسر كشور آغاز میشود. حاملهای انرژیهای مشمول اصلاح قیمت عبارتند از:
1 ـ بنزین موتور
2 ـ نفت گاز (گازوییل)
3 ـ نفت كوره
4 ـ گاز مایع
5 ـ گاز خودرو
6 ـ نفت سفید
7 ـ گازطبیعی
8 ـ برق
جدول قیمت همه حاملهای انرژی نامبرده متعاقبا در اطلاعیه شماره 2 ستاد هدفمندكردن یارانهها به استحضار ملت شریف ایران خواهد رسید.
تمامی خانوارهایی كه مبالغ یارانه به حساب آنها واریز شده است میتوانند با شروع كار اداری بانكها در روز یكشنبه 28 آذر در سراسر كشور به تدریج جهت دریافت یارانه 2ماهه واریز شده اقدام كنند.
در پایان به استحضار میرساند كه دولت با برنامهریزی دقیق و كارشناسی شده و بهكارگیری تمامی ظرفیت خود از آمادگی كامل برای اجرای قانون برخوردار است.
خواهشمند است بدون توجه به شایعات و گمانهزنیهای بیاساس اخبار اجرای قانون را از طریق مراجع رسمی اطلاعرسانی دولت و اطلاعیههای ستاد هدفمند كردن یارانهها پیگیری كنند.
ستاد هدفمند كردن یارانهها با پایش دقیق و مستمر كلیه ابعاد اجرای قانون این اطمینان را به مردم انقلابی ایران میدهد كه نهایت مراقبت را اعمال كرده و در اجرای طرح همراه مردم حركت میكند و انشاءالله با همبستگی آحاد مردم و دولت مسیر تعالی در دوره پیشرفت و عدالت را طی خواهد كرد.»
منبع : آینده
فصل تغییرات گسترده ورزشی در شرایطی نزدیك میشود و به نظر میرسد در هفته های آتی عینیت یابد كه گمانه زنی ها از احتمال وقوع تغییرات در 13 فدراسیون و دو معاونت سازمان تربیت بدنی حكایت دارد. اما در این میان باز هم مدیرانی هستند كه مشمول تغییرات نمی شوند و علی رغم عملكرد ضعیفشان و یا افت مدال آوری شان همچنان سرجایشان خواهند نشست و هیچ كسی جرات دست زدن به آنها را ندارد و برای این تغییر تبعاتش را به جان نمی خرند كه شاخص ترین آنها ناطق نوری و تابش روسای فدراسیون های بوكس و اسبدوانی و البته نمایندگان مجلس هستند!
به گزارش سرویس ورزشی آینده؛ پس از آنكه درگیری بر سر تقسیم قهرمانی میان
برخی مدیران ورزشی تمام شد و در شرایطی كه امكان دارد احمدی نژاد به هر
استدلالی كه تشخیص دهد، رئیس ورزش را نیز همچون رئیس دستگاه دیپلماسی و یا
هر عضو دیگر كابینه كنار بگذارد، دستگاه ورزش بدون توجه به این مسئله مهم
و تاثیرگذار در معادلات ورزشی، خود را آماده تغییراتی كرده كه پس از
عزاداریهای دهه محرم قرار است شكل اجرایی بگیرد اما از هم اكنون بسیاری از
فدراسیونها خود را آماده عزل یا استعفای رئیسشان كرده اند.
در این میان "آینده"، به دور از هیاهو به بررسی عملكرد كاروان ایران در سه
دوره بازیهای آسیایی در طول 12 سال اخیر و به ویژه بازیهای آسیایی 2010
گوانگ ژو پرداخت تا موضع گیری كارشناسی تر نسبت به عملكرد فدراسیون ها در
حوزه قهرمان پروری و مدال آوری كه حجم وحشتناكی از بودجه ورزشی صرفش میشود
را بتوان داشت و بتوان راحت تر در خصوص مدیران قوی كه شایسته تثبیت و حتی
ارتقاء هستند و مدیران ضعیف كه لایق تغییرات هستند، قضاوت كرد و متهم به
برخورد بدون بررسی نشد كه این گذری بر نتایج، حاصل مناسبی داشت.
بر این اساس، نتایج سه دوره بازیهای آسیایی بوسان 2002،
دوحه 2006 و گوانگ ژو 2012 تا آنجا كه در آرشیو كمیته ملی المپیك درج شده
بود، مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به سیستم بازیهای آسیایی برای سنجش
ارزش مدال ها بر مبنای كمی، به مدال طلا 100 امتیاز، مدال نقره 70 امتیاز
و مدال برنز 40 امتیاز داده شده و برای عملكرد هر رشته در هر دوره،
امتیازی در نظر گرفته شد. برای مثال دوومیدانی در بازیهای آسیایی چین 2010
با كسب 2 نشان طلا، 2 مدال نقره و یك گردن آویز برنز، مجموعاً 380 امتیاز
به دست آورده است كه با دو دوره گذشته همچون سایر رشته ها ورزشی مقایسه
شده است.
بر این اساس در رشته های كشتی، تكواندو، ووشو نتایج ارزشمند بوده و در
رشته های كاراته، قایقرانی، دوومیدانی و وزنه برداری شرایط امیدوار كننده
است و در رشته هایی نظیر بوكس، دوچرخه سواری، شمشیربازی، شطرنج،
ژیمناستیك، تیروكمان، اسكیت و پینگ پنگ شرایط نامیده كننده و حتی در شرایط
بحران است كه بخشی از این تغییرات نیز منبعث از شرایط بحرانی برخی از همین
فدراسیون های ورزشی است كه ادامه رویه كنونی شان به نفع ورزش كشور نیست.
در رشته های تیمی اما با توجه به آنكه تنها یك مدال وجود دارد و شانس مدال آوری به مراتب كاهش می یابد، عملكرد فدراسیون فوتبال كه مربوط به تیم امید میشود فاجعه بوده و از بازیهای آسیایی بوسان كه ایران قهرمان شد، موفقیت ها روند نزولی داشته و در دوحه بهتر سومی نصیب كشورمان نشده و این دوره نیز تیم با هدایت غلام پیروانی كلاً حذف شد! در والیبال و بسكتبال شرایط امیدواركننده است اما انتظار میرود شاهد رشد مدال آوری دو رشته باشیم و در كبدی و هندبال نیز حداقل در بازیهای آسیایی فوق العاده و خارج از تصورات، تیم های ملی ایران درخشید.
آینده به بررسی سهم هر رشته ورزشی در مجموعه مدال آوری ایران در بازیهای آسیایی پرداخت كه نتایج حاصله حكایت از تحصیل 47 درصد كل مدال های كاروان ایران توسط تنها سه رشته كشتی، تكواندو و ووشو دارد كه این سه رشته را با توجه به رشد مدال آوری شان می توان در صدر فدراسیون های موفق نیز نام برد.
كشتی در مجموع فرنگی و آزاد با كسب 21 درصد كل مدال های
كاروان ایران پرمدال ترین رشته ورزشی در گوانگ ژو بوده و محمدرضا یزدانی
خرم كه این ایام همچنان با كسالت روبرو است نشان داد مدیریت دارد و
فدراسیونش رشد مدال آوری نیز داشت اما نه به اندازه فدراسیون تكواندو كه
با هدایت سید محمد پولادگر سه طلای باورنكردنی را به دست آورد و به نظر می
رسد تكواندو رقیب كشتی در انتخاب مدیر برتر ورزش باشد، به خصوص آنكه
تكواندو دومین رشته پرمدال كاروان ایران بوده است.
با این حال احمد دنیامالی رئیس فدراسیون قایقرانی با حدود 200 درصد رشد
مدال آوری و مهدی هاشمی نیز با همین حدود رشد مدال آوری در تیراندازی می
توانند مدعی باشند. اما این دو رئیس فدراسیون پول وحشتناكی برای كسب چند
مدال هزینه كردند و نمی توان همه چیز را به نام مدیریت شان نوشت، به خصوص
آنكه كل مدال های كسب شده توسط ایشان نیز محدود است و از این حیث باید
سراغ گزینه ای رفت كه هم به لحاظ مدال آوری موفق بوده و هم رشته اش تكان
خورده و آن رشته ای نیست جز ووشو با 400 درصد رشد مدال آوری در بخش
بانوان و آقایان و كسب جایگاه سومین رشته پرمدال.
مدیركل پیشین تربیت بدنی وزارت نفت كه عملكرد قابل ملاحظه ای در این بخش داشت و پس از خروجش اوضاع به هم ریخت و علاوه بر ناكامی های دو تیم نفت، بحث نقل و انتقالشان مطرح شد، این روزها توسط رسانه ها، كاندیدای معاون ورزشی سازمان تربیت بدنی شده و گفته می شود احتمال دارد جای حمید سجادی را بگیرد، هرچند سجادی با رحیمی سلام و علیك دارد و شاید ماندنی شود، به خصوص آنكه یكی از مسئولان موقت سازمان ورزش كه هنوز تكلیف خودش مشخص نیست، تغییر سجادی را به كلی رد كرده بود و گفته بود او به كارش ادامه می دهد! البته این شایعات در خصوص قاسمی معاون فرهنگی و ارتباطات سعیدلو نیز وجود دارد كه ما منتظریم زمان همه چیز را مشخص كند.
كفاشیان از آخر اول شد!
همانگونه كه برخی تلاش كردند در لیست روسای فدراسیون های موفق قرار گیرند،
گروهی نیز رایرنی كردند تا به عنوان روسای فدراسیو های شاخص ناموفق معرفی
نشوند اما مگر می شود وقتی فدراسیونی همچون جودو بیش از 100 درصد افت مدال
آوری داشته و حاشیه هایش از صغر سنی گرفته تا پناهندگی ورزشكارانش و
اعتراض مربیان و پیشكسوتانش به اوضاع پایانی ندارد، از مدیریت این مجموعه
به عنوان مدیری موفق یاد كرد؟!
یا وقتی احمد ناطق نوری قهرمانانش همان نتایج دوره قبل
را هم تكرار نمی كنند و با این اعتبارات، ناكامی را به گردن عدم پخش زنده
تلویزیونی و وضعیت قهرمانانش می اندازد، می توان به این رئیس 20 ساله
فدراسیون بوكس لقب مدیر ضعیف ورزشی نداد و البته از محمدرضا تابش نام نبرد
كه فدراسیونش محروم شده و خبری از مدال آوری در رویدادهای بین المللی هم
سال به سال از آن مخابره نمی شود، چه رسد به قهرمانی آسیا و جهان؟!
البته لیست ناموفق ها تا دلتان بخواهد وسیع است اما هیچ كس جای علی
كفاشیان را نمی گیرد كه همه تیم های ملی اش تا پیش از جام ملت ها طبق پیش
بینی محقق شده آینده، ناكام شده اند، سرمربی تیمش بدون اینكه از فدراسیون
مجوز بگیرد با تیم ژاپنی قرارداد بسته و هر روز مجموعه اش یك حاشیه تازه
دارد. كفاشیان نشان داده برای از آخر اول شدن، هیچ مرزی نیست كه نتواند از
آن عبور كند و در كمال ناباوری میان 50 رئیس فدراسیون ورزشی موجود، ناموفق
ترین مدیر ورزشی و رئیس فدراسیون فوتبال است و این انتخاب اصلاً
نیازی به نمودار و آمار ندارد و كارشناسان با هم اتفاق نظر دارند!
كسانی كه باید بروند و می روند
برخی تغییرات اما با نتایج و عملكرد مدیران تطابق دارد و یا افكارعمومی با
توجه به شرایط آن رشته ورزشی، مشكلی با تغییرات ندارد. از این حیث میتوان
به احتمال تغییر زارع پور سرپرست فدراسیون پینگ پنگ، كیكاووس سعیدی سرپرست
فدراسیون گلف و صادق عابدین رئیس فدراسیون بیسبال اشاره كرد. در فدراسیون
های رزمی نیز در صورت عدم انتقال رئیس فدراسیون ووشو به طبقه مقابل آخر
سازمان ورزش، علیرضا امینی رئیس ناموفق فدراسیون جودو، محمد نوحی رئیس
فدراسیون ورزشهای رزمی و علی منتظری رئیس فدراسیون كونگ فو ممكن است تغییر
كنند.
به این لیست محتشمی رئیس ناكام فدراسیون ژیمناستیك كه انتقادات فراوانی
نسبت به وی میشود، كریم صفایی رئیس فدراسیون تیروكمان كه استعفای نانوشته
اش پذیرفته نشده(!) را اضافه كنید و از همه مهمتر اگر شنیدید احمد قلعه
بانی چهره مورد وثوق منتفذترین مرد دولت از فدراسیون اتومبیلرانی و
موتورسواری كنار رفت و مدیری تك شغله كه فرصت حضور تمام وقت در فدراسیون
را داشت، جایش را گرفت، به هیچ وجه تعجب نكنید. اتومبیلرانی همواره با
نقدهای فراوانی روبرو بوده كه در بسیاری اوقات، پاسخ در قبال این نقدها
سكوت بوده است.

آنهایی كه نباید بروند و احتمالاً می روند!
در بحث تغییرات فدراسیون های ورزشی اما اینگونه نیست كه تصور كنید هركس
ناكام بوده تغییر می كند و هركس قدرتمند بوده سرجایش می ماند و پاداش می
گیرد و حتی ارتقاء پیدا می كند. به عنوان نمونه در گمانه زنی ها، احتمال
تغییر روسای فدراسیون های والیبال، دوومیدانی، هندبال و كشتی می رود كه
یزدانی خرم طبق بررسی های فوق الاشاره جزو برترین مدیران ورزش بوده و
مدیران سه فدراسیون دیگر نیز شرایط قابل قبول و امیدوار كننده ای در رشته
شان حاكم است اما مسائلی همچون عدم تعامل مناسب با سازمان تربیت بدنی، عدم
امكان ادامه مدیریت به دلیل فقدان مدرك و یا نقش موثرتر نایب رئیس
فدراسیون دوومیدانی، می تواند باعث این تغییرات شود، هرچند تا وقوع
تغییرات، هیچ چیز قطعی نیست.
![]()
كسانی كه باید بروند و نمی روند
گروهی هم هستند كه انتظار می رود با توجه به نتایج ضعیف شان برود اما
همانگونه كه تغییر روئسای فدراسیون های كشتی و والیبال می تواند سوال
برانگیز باشد، ابقاء این روسای فدراسیون ها نیز جای سوال خواهد داشت. در
این میان برخی به اجبار حفظ شده اند و برخی به دلیل ملاحظاتی دیگر كه ذكرش
بار قانونی می تواند داشته باشد، سر جایشان مانده اند!
به زعم برخی تغییر عیسی ساوه شمشكی از ریاست فدراسیون اسكی اوضاع این رشته
را به هم خواهد ریخت و شاید به همین دلیل باشد این این رئیس فدراسیون
تابع، بدون مدال آوری قابل توجه در رویدادهای بزرگ جهانی و وقوع تحولی
اساسی در این رشته، سال ها است رئیس فدراسیون باقی مانده و سال های دیگر
نیز باقی خواهد ماند. اما برخی تثبیت ناصرپورعلیفرد رئیس فدراسیون پرورش
اندام را كه فدراسیونش از سوی فدراسیون جهانی محروم است و ایران برای خودش
با چند كشور فدراسیون جهانی و آسیایی زده را به دلیل مسائلی متفاوت با
اسكی می دانند و این حضورش در اداره كل تربیت بدنی اردبیل می دانند كه
منشا آثار خیری بوده(!) تا وی با وجود انتقادات جدی به مجموعه اش ابقاء
شود.
تكلیف علی كفاشیان هم كه ناموفق ترین رئیس فدراسیون شناخته شد، مشخص است و سازمان ورزش تنها به واسطه احتمال محرومیت ایران از سوی فیفا، فشاری برای تغییرات نمی دهد تا دوره چهار ساله رئیسش تمام شود و این یعنی روزهای تلخ دیگری احتمالا با مدیران فعلی فوتبال در راه خواهد بود. هرچند برخی گمانه زنی ها از تلاش برای تغییر تاج حكایت دارد؛ نایب رئیس كفاشیان كه برخی اشتباهات این فدراسیون به گردنش افتاده و برخی درصدد حذفش برآمده اند.
اما از همه اینها بگذریم، ماندن محمدرضا تابش و احمد ناطق نوری در راس فدراسیون های اسب سواری و مشتزنی یا همان بوكس است؛ دو نماینده مجلس كه یكی خواهرزاده خاتمی است و دیگری برادر ناطق نوری. این دو اگرچه ممكن است متهم شوند نسبتشان باعث شده به این مسئولیت ها انتخاب شوند، كما اینكه تابش با فاصله كم در نخستین حضورش از یاسر هاشمی پیشی گرفت و رئیس شد اما ماندنشان حداقل در این مقطع از زمان كه خاتمی در گوشه ای است و ناطق نوری نیز حرفش ملاك عمل دولت نیست، به خود اینها متكی است.در واقع اگر همین فردا صبح تابش و ناطق نوری از نمایندگی مجلس كنار بروند، ظرف چند ماه، صندلی ریاست فدراسیون از زیرشان كشیده می شود. اما تا زمانی كه این دو رئیس فدراسیون هستند، احدی جرات ندارد به آنها چپ نگاه كند، چه رسد به آنكه در پی تغییرشان باشد و این رویه بیش از تابش برای ناطق نوری صادق است. او 20 سال رئیس فدراسیون بوكس بوده و هنوز بوكس ایران عقبگرد دارد و در بهترین شرایط هم درجا می زند اما كسی این نماینده ادوار مجلس را در لیست تغییرات نگذاشته تا رئیس فدراسیون بوكس در دو دهه گذر از بازگشایی بوكس، جز ناطق نوری، كسی نباشد! آنها می مانند تا یادمان نرود هنوز ورزش ما سیاسی است و عملكرد مدیران حرف آخر را نمیزند.
آینده نیوز
روزعاشورا گذشت و زینب تنها شد
زینب غافله سالار کربلاست. زینب ام المصایب(مادر مصیبتها) است. زینب شکیباترین زن تاریخ است...
من و تو چه میدانیم درد زینب چه اندازه بود و غصه اش چه بی انتها!
زینب همه کسش را یکباره ازدست داد برادر وخویشان نزدیک خودرا.
حسین و زینب هردو کربلا را دیدند ولی حسین رفت و زینب ماند وغصه های بیشمار: بچه های بی پدر زنان بی شوهر وازهمه مهمتر غم برادر .
چگونه میتوان لحظه ای و فقط لحظه ای خودرا درذهنمان جای زینب بگذاریم.
به راستی صبورترین زن تاریخ است زینب کبری.
کربلا قهرمان زیاد داشت: حسین عباس علی اصغر علی اکبر و.....
ولی زینب قهرمان کربلاست.
غروب کربلا امشب خیلی دلگیرو سرد بود من وتو چه میدانیم وسعت اینهمه تنهایی و فراغ و مصیبت و جدایی چیست؟
باوجود همه اینها زینب هیچگاه احساس شکست نکرد چون زینب قهرمان بود
زینب قهرمان ترین انسان تمام طول تاریخ بشریت است و خواهد بود.
ذکر آسمونها وااای زینب وااای زینب وااای زینب واای
ذکر کهکشونها وااای زینب وااای زینب وااای زینب واای

نوشتن و یاد کردن کربلا و تمام قهرمانانش از قلم هرکس باشد زیباست حتی من کوچک ترین
چراکه آنکه این نوشته ها را بزرگ میکند و سوز وگداز در دلمان میاندازد همان است که یاد کربلا را با ارزش میکند.
کربلا یک داستان مذهبی نیست یه واقعیت انسانی است که همه انسانها دین دار یا بی دین با اعتقاد یا بی اعتقاد میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و برای آن اشک بریزند ولی آیا همه چیز کربلا همین گریه و زاری ها وابراز احساسات است و حسین برای دلسوزی ما قیام کرد؟
سرور همه آزادگان و آزادی خواهان خون خود و عزیزترین کسانش را فدا کرد که به همه نشان دهد که زیر بار ظلم نمیرود.
پیام حسین آزادی و آزادگی بود.
بازهم دراین شبها و روزهای نادر وسرشار از معجزه همدیگر را فراموش نکنیم
کل یوم عاشورا کل عرض کربلا وکل شهر محرم

قسمت هشتم:
شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابی
طالب (علیهم السلام)
جناب قاسم (ع) به عزم جهاد بسوی معرکه نهاد. چون حضرت سیدالشهدا نظرش
بر فرزند برادرش افتاد که جان گرامی را بر کف دست نهاده و آهنگ میدان کرده، دست به
گردن قاسم آورد و او را در بر کشید و هر دو تن بگریستند. پس قاسم اجازه مبارزه
طلبید و حضرت قبول نکرد. پس قاسم بگریست و دست و پای عمویش را بوسید. پس حضرت
اجازه داد. جناب قاسم به میدان رفت و کارزار سختی نمود و با وجود سن کم، سی و پنج
تن را به درک فرستاد. پس ملغونی شمشیری بر فرق مبارکش زد و سرش را شکافت. قاسم به
صورت روی زیمن افتاد و فریاد داشت که ای عمو! چون صدای قاسم به حضرت رسید سریعا
خودش را به جناب قاسم رساند و بالای سرش نشست. در حالی که آن جوان در حال جان دادن
بود و پای به زمین می سایید. حضرت فرمودند که دور باشد از رحمت خداوند جماعتی که
تو را کشتند...
قسمت نهم:
شهادت جناب علی اکبر (ع)
چون آن جوان عازم میدان شد حضرت حسین (ع) نگاه مایوسانه ای به او
انداخت و بگریست و سرش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت:
ای پروردگار گواه باش بر این قوم هنگامی که به مبارزه ایشان می رود
جوانی که شبیه ترین مردم در خلقت و خلق و گفتار به پیامبرت است. و ما هر وقت مشتاق
به دیدار پیامبر می شدیم به صورت این جوان نگاه می کردیم.
در حین مبارزه و پس از هلاک کردن تعداد زیادی از دشمنان، حرارت آفتاب
و شدت عطش و کثرت جراحت و سنگینی اسلحه او را به سختی انداخت. پس از میدان به سمت
پدر شتافت و عرض کرد که ای پدر کشت مرا تشنگی! ممکن است که به شربت ابی مرا سیراب
نمایی تا در مقاتله با دشمنان قوتی بگیرم. حضرت گریست و گفت که ای فرزندم مقاتله
کن. همانا به زودی توسط جدت نبی اکرم (ص) سیراب خواهی شد. پس علی اکبر به سرعت به سمت میدان شتافت. پس همی کشت و تعداد زیادی را
به درک فرستاد. این وقت بود که ملعونی با شمشیر بر فرق همایونش ضربتی زد که فرقش
شکافته شد و از کارزار ایستاد. پس روحش در حال ترک بدنش بود که فرمود:
" ای پدر سلام بر شما.
همانا این جدم نبی اکرم (ص) است که به شما سلام می رسانند و می فرمایند که تعجیل
کن و زودتر به نزد ما بیا". ...
قسمت دهم:
مبارزات و شهادت حضرت امام حسین بن
علی (ع)
زمانی که حضرت تمام اصحابش و یارانش را کشته و شهید دید، عازم جهاد
شد. پس به جهت وداع به نزد اهل بیتش رفت. دخترش عرض کرد که ای پدر! آیا تن به مرگ داده
ای؟ حضرت فرمود که چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یاور و معینی ندارد...
پس به سوی میدان روانه شد و مبارز طلبید. و هر کس که در برابر ایشان
قرار می گرفت را به هلاکت می رساند..
ابن سعد به لشکرش بانگ زد که :"وای بر شما. آیا نمی دانید این
مرد، فرزند علی بن ابیطالب (ع) است. مردی که تمام شجاعان عرب و دلیران روزگار را
به خاک هلاک افکنده است. پس همگی هم دست شوید و از هر جانب بر او حمله برید".
حضرت بر آن قوم فریاد زد که اگر دست از دین برداشته اید و از روز معاد
نمی ترسید، لا اقل آزاد مرد باشید. پس از کثرت تشنگی راه فرات را در پیش گرفتند.
پس از مقاتله با دشمنان به نهر فرات رسیدند. سخت تشنه بودند و اسب ایشان هم تشنگی
از حد فزون بود و سر بر آب گذاشته بود. حضرت فرمود که تو تشنه و من هم تشنه ام. به
خدا قسم آب نمی آشامم تا تو نیاشامی. انگار اسب نیز کلام آن حضرت را فهمید و سر از
آب برداشت. پس حضرت فرمود آب بخور و من هم می آشامم . کفی از آب برداشت. که ناگاه
سواری فریاد زد که ای حسین تو آب می آشامی و لشکر به سراپرده ات می روند و هتک
حرمت تو را می کنند. پس آب از کف بریخت و به سرعت از شریعه تاخت تا به سراپرده ی
خود رسید و دید که کسی متعرض خیام نشده است. . گوینده این خبر، مکری کرده است تا
آن حضرت آب نیاشامد!
پس دوباره با حرمش وداع کرد و به میدان رفت. از شدت جراحت و تشنگی
توقف فرمودند تا اندکی استراحت کنند. که ناگاه ملعونی سنگی انداخت و پیشانی ایشان
شکافت و خون از آن جاری شد. خواست تا خون از چهره اش پاک کند که ناگهان تیری به
سینه ی مبارکش نشست. حضرت رو به آسمان کرد و فرمود که ای خداوند تو می دانی که این
جماعت می کشند مردی را که در روی زمین پسر پیامبری جز او نیست. پس دست برد و ان
تیر را از پشت خارج کرد. این وقت ضعف بر ایشان غلبه کرد و از کارزار باز ایستاد.
ملعونی به جانب آن حضرت آمد و ناسزا گفت و با شمشیر ضربتی بر سر مبارک ان حضرت زد
وخون از آن موضع جاری شد. حضرت در حق او نفرین کرد و گفت با این دست نخوری و
نیاشامی و خداوند تو را با ظالمان محشور گرداند.
ملعون دیگری نیزه ای بر پهلوی مبارکش زد. چنانکه از اسب در افتاد و به
روی زمین افتاد. پس لشکریان به ایشان حمله کرد. یکی تیری به دهان مبارکش زد. دیگری
تیری بر حلقوم شریفش زد. و دیگری دست چپش را از مچ قطع کرد. دیگری نیزه ای بر گلوی
ایشان فرو برد و در اورد و همان نیزه را بر سینه ی مبارکش وارد کرد.
در این هنگام عمر سعد به لشکریانش گفت که بروید و راحتش کنید. که شمر
ملعون این کار را کرد...
از امام صادق نقل است که پس از شهادت حضرت، مردی را دیدند که فریاد و
ناله می کند. گفتند ای مرد این همه ناله از چیست؟ گفت چگونه ناله نکنم! حال انکه حضرت
رسول اکرم (ص) را می بینم که ایستاده و گاهی بر میدان جنگ نگاه می کند و گاهی
آسمان را می نگرد. می ترسم از خدا بخواهد و نفرین کند و تمام اهل زمین هلاک شوند.
از امام صادق پرسیدند که آن مرد که بوده است؟ حضرت گفتند به جز جبرئیل
کسی نمی توانسته باشد
با تشکر از دوست خوبم قادر پلاک

قسمت پنجم:
حر، پس از شنیدن سخنان امام به نزد عمر سعد رفت و پرسید که ای عمر!
آیا با این مرد مقاتلت خواهی کرد؟ گفت بلی. قتالی کنم که حداقل اش جداکردن سرها از
بدن و قلم کردن دستها باشد. حر آزرده خاطر شد و بازگشت. و آرام آرام راه خیام حضرت
حسین (ع) را در پیش گرفت. یکی از لشکریان به او گفت چه اراده داری؟ می خواهی حمله
کنی؟ حر او را پاسخ نگفت. آن مرد گفت که اگر از من می پرسیدند که شجاع ترین اهل
کوفه کیست از تو نام می بردم. حر گفت به خدا قسم که من خویش را در میان بهشت و
دوزخ می بینم. و سوگند به خداوند که اختیار نخواهم کرد بر بهشت چیز دیگری را! حتی
اگر پاره پاره شوم و به آتش سوخته گردم. پس اسبش را دوانید و به امام حسین (ع)
ملحق شد.
زمانی که حر با امام دیدار کرد به ایشان گفت: فدای شما شوم ای پسر
رسول خدا (ص). من کسی هستم که راه بر شما بستم و شما را از راه و بیراه برگردانیدم
تا بدین سرزمین بلا انگیز رسیدید. قسم به خداوند اگر می دانستم که این قوم با شما
چنین می کنند، هرگز این کار را نمی کردم. اکنون از آنچه کرده ام پشیمانم و بسوی
خدا توبه کرده ام. آیا توبه ام را در مرتبه ی قبول می بینید؟ حضرت فرمودند بلی.
خداوند تو را می پذیرد و تو را عفو میکند.
وقتی حر به میدان رفت یک ساعتی را نبرد کرد و رجز خواند. تا اینکه
جماعتی از لشکر عمر سعد بر او حمله برده و شهیدش نمودند. امام حسین (ع) به نزدش
آمد در حالی که هنوز خون از او جستن داشت. پس فرمود: به به ای حر. تو حری همانگونه
که نام گذاشته شدی به آن. حری در دنیا و آخرت ...
با تشکر از دوست خوبم قادر پلاک
در شبی
که حضرت سیدالشهدا (ع) عازم بود که صباح آن از مکه بیرون رود، محمد بن حنفیه به
خدمت ایشان آمد و عرض کرد:"ای برادر! همانا اهل کوفه کسانی هستند که دانسته
چگونه با پدر و برادرت غدر کردند. من می ترسم که با شما هم چنین کنند. پس اگر رای
شریفت قرار گیرد که در مکه بمانی که حرم خداوند است، عزیز و مکرم خواهی بود. و کسی
متعرض جناب شما نخواهد شد". حضرت فرمود:" ای برادر! من می ترسم که یزید
مرا در مکه ناگهان شهید گرداند و بدین سبب حرمت این خانه محترم ضایع گردد".
محمد گفت :" اگر چنین است پس به جانب یمن برو. یا متوجه بادیه شو که کسی بر
تو دست نیابد". حضرت فرمود که در این باب فکری کنم!
چون
هنگام سحر شد حضرت از مکه حرکت فرمودند. چون خبر به محمد رسید بی تابانه آمد ومهار
اسب آن حضرت را گرفت و عرض کرد:" ای برادر! به من وعده نکردی در آن عرضی که
دیشب کردم تامل کنی؟".
حضرت
فرمود:"بلی. چون تو از نزدم رفتی، پیامبر (ص) به نزدم آمدند و فرمودند که ای
حسین! بیرون رو. همانا خداوند خواسته که تو را کشته ی راه خود ببیند".
محمد
گفت:"انا لله و انا الیه راجعون"...
با تشکر از دوست خوبم قادر پلاک




پی نوشت :


فیتیله "هفت"، هفت روزه پایین كشیده شد
هراس از شكل گیری 90 غیرورزشی حتی از نوع سینمایی؟
برنامه "7" جمعه شب در حالی اجرا شد و برای دو هفته به تعطیلات رفت كه كاملاً مشخص بود پس از اظهارات و اتفاقات جنجال برانگیزی كه در دو برنامه اخیرش بیان شده یا به وقوع پیوسته، در اصطلاح عام "نتق" این برنامه كشیده شده و جیرانی به خوبی نقش ترمز برنامه را برای جلوگیری از حركت این برنامه به سمت و سویی كه هزینه داشته باشد و جلوگیری از افتادن به ورطه جنجال های اخیر سینمای كشور، برعهده گرفت تا هفت این هفته خالی از بسیاری از مسائلی باشد كه مردم علاقمند بودند پشت پرده اش را بدانند و این هشداری برای برنامه ای است كه ظرفیت تبدیل شدن به "90" غیرورزشی و سینمایی را دارد.
به گزارش سرویس فرهنگی
هنری آینده؛ دو هفته پیش برنامه "7" ابتدا میزبان منتقدانی بود كه
در پی بازشناسی فیلم های سخیف و سینمای زرد بودند و طبیعتاً در این برنامه
انتقادات تند و البته به حقی متوجه آثاری صرفاً "بفروش" و در اصطلاح
فیلمفارسی دهه 90 سینمای ایران شد و در نهایت این نتیجه گیری حاصل آمد كه این سبك
فیلمسازی نیز در حال از رونق افتادن است. اما همراه با رونق افتادنش، گیشه های
سینمای ایران نیز در حال از رونق افتادن است و این به دلیل آن است كه مردم قالب
سینمای وطنی را چنین میپندارند و همه را با یك چوب زده و راهی سالنها نمیشوند و
اینچنین آثار قابل قبول و دارای استاندارد نیز فروش مناسبی نخواهند داشت.
علاوه بر این تاكید شد كه با توجه به محدودیت كمی سالن های
سینما در ایران برخلاف بسیاری از نقاط دنیا، دستگاه های نظارتی و صادركننده پروانه
ساخت و نمایش فیلم، باید از رشد سرطانی این فیلم ها كه باعث میشود سالن برای
اكران فیلمهای دارای محتوا و اتفاقاً بفروش محدود شود، جلوگیری كرده و برای صدور
مجوز به سازندگان فیلم های عامه پسند، استانداردهایی قرار دهند كما اینكه دیگر
كشورها نیز چنین استاندارهایی در نظر میگیرند و سینمای عامه پسندشان، تكرار
دیوانه كننده یك الگوی سناریونویسی و فیلمسازی با مفاهیم پوچ كه حتی خنده آور نیز
نیست، نبوده و حتی در این زمینه نیز تنوع، كیفیت و خلاقیت را رعیات میكنند .

8 روز پیش و یك هفته پس از برنامه فوق الذكر با حضور منتقدان كه در
آن برخی از فیلم های بعد از انقلاب با فیلم فارسی های پیش از انقلاب نیز در قالب
یك میان برنامه مقایسه شده بود، این بار برخی تهیه كنندگان فیلم های عامه پسند
راهی برنامه شده بودند تا در مقابل مسعود فراستی، پای ثابت "7" به دفاع
از سبك فیلمسازی شان بپردازند اما این برنامه كه تا 2 ساعت و اندی پس از بامداد
ادامه داشت، بیش از برنامه هفته پیشش جنجال آفرین شد و در هفته گذشته نیز بسیاری
از اهالی سینما واكنشهایی به اظهارات این سازندگان عامه پسند و به ویژه نقدهای
جدی نسبت به ادبیات فرحبخش علیه منتقدان داشتند و چنین بود كه برنامه
جیرانی به شدت زیر ضرب قرار گرفت .

بدین ترتیب مكانیزم های در نظرگرفته شده برای كنترل رویه
این برنامه توسط مسئولان امر در هفته اخیر فعال تر شد تا با آغاز برنامه این هفته،
از همان دقایق ابتدایی بتوان این تغییر رویه را دریافت و در ادبیات جیرانی در
برخورد با همكارش بیشتر لمس كرد. طبیعی بود كه بیننده درك كند این تغییر لحن و
عبور از برخی موضوعات اصلی به دلیل برخی تذكرات و اتفاقات پشت پرده ای است كه شاید
همین عدم اجازه حضور میترا حجار در برنامه و منتفی شدن پرداختن به فیلم آناهیتا كه
با بازی حجار اكران شده، یكی از آن اتفاقات باشد .

خانه سینما كه انتخاباتش در پیش است و طبیعتاً طبق معمول در
آستانه انتخاباتش جنجال برپا شده و این بار برخی كانون تهیه كنندگان و كانون
كارگردانان ادعایی مبنی بر سوری بودن این انتخابات و تعیین اعضاء از قبل، مطرح
كرده اند با بیانیه كشی و اظهارات فراوانی همراه بوده میتوانست دیشب دستمایه طرح
بسیاری از مسائل باشد. اما جیرانی اجازه طرح این مسائل را نداد و تاكید كرد كه این
مشكل صنفی است و در روزهای آتی حل میشود تا تنها در بخش گفت وگوی برنامه دیشب به
آسیب شناسی نصفه و نیمه این تشكل غیردولتی پرداخته شود. البته پیش بینی جیرانی
چندان غلط هم نبود و كانون كارگردانان اعلام كرد به درخواست تعدادی از كارگردانان،
از تحریم انتخابات خانه سینما منصرف شده و شركت خواهد كرد كه البته این كل ماجرا
را عوض نكرده و انتخابات بعید به نظر میرسد بیحاشیه باشد.
"هفت" با اجرای جیرانی اگرچه نسبت به برنامه های
سینمایی مشابه خارجی، از ضعف های جدی برخوردار است، اما در هفته های اخیر نشان داده
توان بالقوه ای برای مبدل شدن به برنامه ای در همان ابعاد را در صورت انتخاب درست
سوژه ها و همچنین كاهش نگاه تخصصی برنامه، به شكلی كه مخاطبان عام، ارتباط بیشتری
با آن برقرار كنند را دارد. این فرصت مناسبی است كه شبكه سه میتواند از آن در جهت
افزایش مخاطبانش بهره ببرد؛ اما آیا اصغر پورمحمدی مدیر محافظه كار شبكه سوم سیما،
حاضر میشود هزینه هایی كه بابت 90 داده، برای تامین یك نود غیر ورزشی و
ایجاد 90 سینمایی در چهارچوب همین "
7" موجود، بدهد و برابر هراس برخی از وقوع این مسئله، مقاومت كتد؟

جیرانی اگرچه به واسطه حضور در نقش تهیه كننده و كارگردان
بعضاً از سوی میهمانان برنامه به جانبداری و باندبازی متهم میشود و به همین دلیل
بعضاً معذوراتی برای بیان مسائل دارد تا بیشتر این برچسب نصیبش نشود،
اما شخصا چهره معتدلی است و در اجراهایش تلاش كرده برنامه به افراط و تفریط
كشیده نشود. اما واقعیت آن است كه سبك اجرایش با كندی همراه است و این كندی، در
ریتم برنامه كه طبیعتاً با هماهنگی وی تنظیم میشود نیز مشهود است و بعضاً برای
بیننده كه زمان طولانی ای را باید به صفحه تلویزیون خیره شود، خسته كننده میگردد
و مخاطب را وامی دارد حتی در بخشهای جذاب برنامه، یك استراحت به خود بدهد، حال
آنكه برنامه 90 با ریتم تندش، اجازه تكان خوردن مخاطب را از مقابل تلویزیون
نمیدهد، مگر هنگام پخش پیام بازرگانی میان برنامه!
"نود" میتواند همچون "هفت" نگاه به
مراتب تخصص تری داشته باشد و من باب مثال به تشریح جزئیات داوری و قوانین و یا
اختلافات در كمیته داوران فدراسیون فوتبال بپردازد؛ اما فردوسی پور آگاه است كه
این رویه گرچه شاید گروهی از متخصصان را پای این برنامه بنشاند، اما در مقابل جذب
محدودی مخاطبان، حجم عظیمی از بینندگانش كه این مباحث برایشان جذاب نیز را از دست
خواهد داد و از این جهت به نظر میرسد، "هفت" نیز بهتر باشد در عوض
پرداختن به جزئیات نه چندان جذاب از اتفاقات هرهفته سینمای ایران و همچنین كوتاه
كردن جدل انتهای هر برنامه، برخی مباحث را بگنجاند كه گروه بیشتری را پای این
برنامه بنشاند و عمومیت بیشتری بتوان برای تنها برنامه جامع سینمایی چند سال اخیر
سیما تعبیر كرد.

گنجاندن بخش ثابت گفت و گوی كوتاه با بازیگران به تناسب
فیلمهای در حال اكران و یا فستیوالها برگزار شده و دعوت از كارگردانان شاخص
همین آثار به سبك برنامه های خارجی پرمخاطب میتواند باعث جذب بیشتر مخاطبانی شود
كه به شكل تخصصی مسائل حوزه سینما را پیگیری نمیكنند و در كنار این بحث، "7" ظرفیت آن را
دارد كه گزارشهایی از روند ساخت . پشت صحنه فیلم های در محرله تولید تا پیش از
اكران داشته باشد و صرفاً به پخش تریلر یك فیلم اكتفا كند كه این اتفاق با پخش
صداگذاری آخرین اثر مسعود كیمیایی در برنامه شب گذشته به وقوع پیوست و بازخورد
نسبتا خوبی نیز داشت.


تنوع در بكارگیری كارشناسان و منتقدان نیز از مسائلی
است كه جیرانی و برنامه اش را از اتهام باندی بودن مبری میسازد و بر این مبنا
اگرچه مسعود فراستی و معدود منتقدان دعوت شده در این سری برنامه، نقدهای خوبی را
مطرح كردهاند كه با كلیت نگاه منتقدان تعارض جدی نداشته، اما در عین حال
تنوع در دعوت منتقدان یك امر ضروری است. كما اینكه در برنامه های مشابه خارجی نیز
تنوع كارشناسی، یكی از جذابیت ها تلقی میشود و معمولاً متناسب با موضوع مورد نقد،
جدی ترین منتقدان دعوت میشوند و هر هفته ادبیات متفاوتی از دو سوی نقادی، با حضور
مجری اصلی برای عموم بینندگان قابل مشاهده خواهد بود.
كاهش حضور چهره های دولتی و عدم تبدیل شدن بخشی از هر
برنامه "هفت" به تریبون شمقدری یا سجادپور و یا كارگردانانی چون ده نمكی
و حضور چهره های همیشه غایب، اما شاخص سینمای ایران در این برنامه میتواند فضای
استقلال این برنامه را همچون 90 بیشتر سازد و این تصور كه این برنامه ساخته میشود
تا تنها گروهی حرف بزنند و گروهی دیگر از اهالی سینما سهمی از "هفت" ندارند، برطرف
شود كه این یكی، به خالی نكردن پشت این برنامه توسط مسئولان شبكه سه و مدیران ارشد
صداوسیما برمیگردد و قطعاً همین حمایت میتواند به استحكام بیشتر این برنامه
بیانجامد و یا عدم حمایت، منجر به ناكامی شكل گیری یك پتانسیل ارزشمند و پرمخاطب
در حوزه سینما شود. اما آیا رسانه ملی برای جذب مخاطب در سینما همچون فوتبال،
هزینه میدهد؟
منبع: آینده
منشی دكتر: اگه مي دونستم كي سر نوشته آدما رو مي بافه ...
بهش مي گفتم ماله من و کلا بشكافه .....
[ خانه اي روي آب - بهمن فرمانآرا ]
تفاوت دو جهان: اين گناه جمعي

در سال 1980، در يكي از ايستگاههاي راهآهن در امريكا، مردي در مقابل چشم مردم، زني را هتك حرمت كرد. زن فرياد ميزد و از مردمي كه تماشاگر صحنه بودند كمك ميخواست. اما مردم از ترس سلاحي كه در دست مرد متجاوز بود جرات نزديك شدن نداشتند. ماجرا به مطبوعات كشيده شد و خبرش به گوش جامعه رسيد. افكار عمومي ملتهب شد. فيلسوفان اخلاق بيش از همه واكنش نشان دادند. با سرعت و جديت كنفرانس جهاني بر پا كردند كه در آن از همه متفكران سرشناس جهان خواسته شد درباره اين مساله بينديشند كه چرا آدمها در برابر چنين حادثهاي سكوت ميكنند. در اين كنفرانس براي نخستين بار، مساله ضرورت تهيه و انتشار اعلاميه جهاني تكاليف بشر مطرح شد. بسياري از روانشناسان، فيلسوفان، علما و فقهاي اديان مختلف، حقوقدانان، جامعهشناسان... و خلاصه هر كس به فراخور سهمي كه ميتوانست در بروز چنين فاجعهاي داشته باشد حضور پيدا كرد تا با بازنگري در باورها، كردارها، آموزههاي ذهني و هر آنچه به عنوان متوليان فرهنگي جامعه به خورد مردم داده بودند، تجديد نظر كند. آن كنفرانس محلي شد براي اعترافهايي كه همه از سهم خود، در مورد تجاوز قرار گرفتن آن زن داشتند، محفلي شد تا همه با واكاوي خود بفهمند كه به عنوان يك روانشناس، به عنوان يك حقوقدان، به عنوان يك كشيش، چه به مردم آموختهاند كه اگر زني بيپناه در برابر چشمانشان مورد تجاوز قرار گيرد، آنها تنها تماشاچياند. تماشاگراني كه نهتنها گناهشان كم از مرد متجاوز نبود، بلكه شايد بيش از او در بروز چنين فاجعهاي مقصر بودند. اين گناه جمعي مقصران متعددي داشت كه به نوبه خود مجازات شدند. كشيش فهميد كه وقتي موعظههاي روزهاي يكشنبهاش نميتواند به زني بيپناه كه مورد وحشيانهترين رفتار است كمك كند، صحبت كردن از تعداد متديناني كه به كليسا ميروند، شرمآور است. روانشناس فهميد عامل رواني ترس و ايجاد رعب و وحشت تا كجا ميتواند انسانيت ما را مورد تهديد قرار دهد. حقوقدانان بيش از همه به نقص موارد قضايي درباره چنين ماجرايي پي بردند... فيلسوفان اخلاق دانستند كه تكاليف بشر هرگز كماهميتتر از حقوق بشر نيست... جامعهشناسان (اكنون كه اين عبارات را مينويسم، پسر نوجوانم در اتاق ديگر با جديت و اهتمام ماجراي قصاص قاتل سعادتآباد را پي ميگيرد، او به شدت هيجانزده است تا براي تماشاي قصاص حضور داشته باشد، ميداند اين يك فرصت منحصر به فرد است، اينكه شاهد جان دادن انساني ديگر باشي و تنها تماشاچي باشي. چه فرق ميكند كه يك نفر او را با چاقو زده باشد، يا يك گروه حكم به كشتن او داده باشند. براي عبرت ديگران، قرار است تماشاچي جان دادن انساني ديگر بود، دوربينش را امتحان ميكند)...
مژگان ايلانلو در شرق

نام فیلم:آغوشهای گسسته broken embrace
نام کارگردان: پدرو آلمادوار
نویسنده: پدرو آلمادوار
بازیگران: پنه لوپه کروز/ لوییز هومار
ژانر: درام عاطفی هیجان آور
زمان فیلم: 127 دقیقه
محصول:2009 اسپانیا
زبان : اسپانیایی
جوایز:جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره ستلایت برای پنه لوپه کروز
امتباز سایت سینمایی IMDB: 7.2از10
آخرین فیلمهای این کارگردان:
Volver (2006)
Bad Education (2004)
Talk to Her (2002)
All About My Mother (1999)
درباره فیلم:
فیلم آغوشهای گسسته همونطور که از اسمش پیداست یه فیلم عشقیه! یه داستان عاطفی از زندگی گذشته یه مرد که اتفاقاتی از حال حاضر باعث میشه اونو به یاد بیاره!


پنه لوپه کروز به علت فقر و مشکلات شدید مالی به خاطر اینکه پدرپیرش زنده بمونه مجبور میشه تن خودشو در اختیار رییس پیر و بسیار ثروتمندش قرار بده. از اون طرف لنا(پنه لوپه کروز) به عنوان بازیگر در فیلم یک کارگردان بازی میکند و با او رابطه عاطفی برقرار میکند.
یکی از دوستان منتقد نوشته بود مثلث عاشقانه تهییه کننده بازیگر کارگردان در حالیکه به نظر من رابطه لنا با آقای کارگردان وعمقش قابل مقایسه با رابطه اش با تهیه کننده پیر و متمول نبود و لنا واقعا هری(کارگردان ) دوست داشت.
این قسمتی از قصه فیلم است که در فلش بک روایت میشود وبرای دانستن کامل قصه تنها راه تماشای کامل فیلم است وبیان کامل قصه همه چیز را خراب میکند فقط در ادامه بگم که فیلم یه ملودرام احساسی و خانوادگی و روایت جالبی از زندگی و چالشهای روبه رویش دارد.
فیلم آغوشهای گسسته فیلم بی نقص و بدون نقدی نیست ولی اگه با فیلم رابطه برقرار کنید که اکثرا میکنند مطمئننا چند بار این فیلم تماشا میکنید.
پنه لوپه کروز بازیگر نقش لنا که 4 فیلم با پدرو آلمادوار کارگردان فیلم همکاری داشته است از عوامل مهم من به تماشای فیلم بوده است.لبخندهای پنه لوپه کروز بی نظیر است.
بعد از دیدن این فیلم منم مثل هری دلم برای لنا(پنه لوپه کروز) تنگ شد!
عاشقانه آرام و فراموش نشدنیه این فیلم آغوشهای گسسته با هنرمندی پنه لوپه کروز: عاشق لبخنداشم!
امیر پوریا گفته هر کی این فیلم ببینه گریه نکنه باید به سلامت حسیش شک کنه!
پدرو آلمادوار دوست دارم اگه دست از مسائل جنسی و بخصوص تاکید روی دوجنسه ها برداره
.
...
فروزنده: هی گفتی می گیرمت. ای تف به این لغت می گیرمت.
کی رو می گیری؟ چی رو می گیری؟ من اگه بخوام شوهر کنم، من می گیرمت.
حكم - مسعود كيميايي
فوتبال
ایران بدترین روزهای تاریخش را سپری میكند و در كنار ناكامی تمامی تیم
های ملی فوتبال، با فساد شدید و تبعیض روبروست؛ اما آنچه قرار نیست در این
اوضاع به وقوع بپیوندد، تغییر است و انگار سرنوشتی جز نابودی فوتبال ایران
توسط اشخاصی كه خودشان را به صندلی های فدراسیون فوتبال كشورمان دوخته
اند، وجود ندارد كه با این وصف بهتر نیست مسئولان فوتبال ایران به پیشنهاد
دایی یا روش های جایگزین بیشتر فكر كنند؟
به گزارش سرویس ورزشی آینده؛ فدراسیون فوتبال ایران همان گونه كه
«آینده»پیش بینی كرده بود، پس از ناكامی در مسابقات قهرمانی نوجوانان آسیا
و رقابتهای آسیایی جوانان، این بار در رده امید نیز به واسطه اشتباه در
انتخاب كادر فنی و همچنین برنامه ریزی ضعیف نتوانست نتیجه بگیرد و تنها
شعار علی كفاشیان و همكارانش كه مدال آوری در رده های پایه بود نیز رنگ
باخت و مشخص شد این موفقیت برای دوره مدیریت دادكان بوده و در این دوره
نیز حفظ نشده است اما آنچه پس از این ناكامی ها، ناپسند به نظر میرسد،
تحویل دادن خنده به مردمی است كه حداقل انتظارشان، بركناری این مدیران است.
با این حال نه تنها در قبال این ضعف ها، چنین اتفاقاتی نمیپیوندد و
كفاشیان، تاج و نبی كرسی های اصلی فدراسیون فوتبال ایران را از دست
نمیدهند، بلكه حتی احساس نمیكنند باید عملی بیش از توجیه ناكامی با
لبخند داشته باشند و وقتی به نشاط اجتماعی مردم با ناكامی تیم های ملی،
ضربه وارد میشود و میلیاردها تومان بودجه نیز با رقم خوردن این ناكامی ها
هدر میرود، علاوه بر عذرخواهی یك حركت دیگر انجام دهند و حداقل ساختمان
فدراسیون فوتبال در سئول جنوبی را ترك كنند و این مجموعه را به اشخاصی كه
توان اداره موفقش را دارند، واگذار نمایند.
تنها به لیستی كوتاه از تخلفات، اشتباهات و انواع و اقسام رفتارها و تصمیم
گیریهایی كه مجموعه فدراسیون فوتبال كشور را منحرف كرده و جدا از ناكامی
ها، به فوتبال ایران ضربه های سختی وارد كرده، اشاره میشود تا دریابید
انرژی و توان محدود مدیران این مجموعه چگونه صرف میشود كه محصول نهایی اش
همین ناكامی ها با سوزاندن میلیاردها تومان اسكناس میشود.
1- بخشش بازیكن دوپینگی به بهانه اشتباه افسر دوپینگ از جمله اتفاقات
باورنكردنی بود كه حرفهای بسیاری را در پی داشت. اما مرور زمان باعث شد
آنچنان كه باید و شاید مورد پیگیری افكارعمومی قرار نگیرد و همچون بسیاری
از اتفاقات عجیب و غریب كه روزانه در فدراسیون تحت مدیریت كفاشیان، تاج و
نبی میگذرد، این مسئله نیز از حافظه كوتاه مدت، به حافظه بلند مدت منتقل
نشود.

2- داستان مربیان و بازیكنان منشوری كه فدراسیون فوتبال نتوانست دفاع مشخصی در قبالشان داشته باشد و عملاً به انحاء مختلف پیرامون مبارزه با فساد عقب نشینی كرد، از دیگر اتفاقاتی بود كه پرجنجال شد. جالب آنكه پس از جدلهای فراوان تعدادی از مربیان ممنوع الفعالیت شدند اما به ایشان یك برگ حكم محكومیت داده نشد تا بر این اساس دو استدلال شكل بگیرد. یا فدراسیون فوتبال قانونی برای شناسایی مفاسد فوتبال و برخورد با عاملانش ندارد یا مستند قانونی محكمی برای محرومیت این عده وجود نداشته است.

3- پیشگویی ادوارد گرگوریان یكی از مسئولان سازمان لیگ در خصوص شكست استیل آذین برابر فولاد و اخراج مهدوی كیا در این دیدار كه دقیقاً اتفاق افتاد باعث متهم شدن به دست بردن در نتایج لیگ نهم شد و بعد از بالا گرفتن ماجرا، این پیش بینی شوخی تلقی شد(!) تا برخی بگویند فدراسیون فوتبال اول سراغ منشوری ها داخل فدراسیون برود.

4- انتخاب داماد امور مالی فدراسیون فوتبال به عنوان سرپرست تیم ملی جوانان كه در نوع خود اقدامی جالب تلقی میشد و البته آنچه در برابرش صورت پذیرفت، جز سكوت نبود!

5- عدم سپردن اختیارات فوتبال به نهادهایی همچون اتحادیه باشگاه های فوتبال یا كانون مربیان، داوران و بازیكنان حرفه ای و اعتراض مسئولان هریك از این نهادهای مدنی كه داستانی پایان ناپذیر است و به نظر میرسد چهره هایی چون مصطفی آجورلو از پیگیری حقوقشان به واسطه نوع رفتار فدراسیون خسته شده اند.
6- در نظرگرفتن مبلغی به عنوان سقف قرارداد، لیگبرتری دانستن بازیكنان تیمهای سقوط كرده و سایر قوانین و مقررات كه نیاز به ساعتها بحث كارشناسی و حقوقی دارند، در فدراسیون در ساعتی بررسی و تصویب میشود. از اتفاقات خنده دار اینكه بسیاری از این قوانین توسط باشگاه های فوتبال دور زده میشود.
7- استخراج 102 ایراد حقوقی توسط حقوقدانان و مسئولان اتحادیه فوتبال از آیین نامه فدراسیون فوتبال كه هر از چندگاهی بنابر مقتضات روز(!) دچار تغییر میشود.
8- تلاش برای فروش ساختمان 6 طبقه و مجلل فدراسیون فوتبال در تهران و انتقال به مجموعه ورزشی آزادی به بهانه كوچك بودن این مجموعه برای اداره فوتبال ایران، حال آنكه به زعم برخی رسانه ها، علت این مسئله نیز رفتارهای بچه گانه و فرار از درج نام محمد دادكان به عنوان تهیه كننده این بنا برای فدراسیون فوتبال تلقی شده است.
9- پس از آنكه فدراسیون فوتبال حق داریوش مصطفوی دبیركل اسبق فدراسیون فوتبال را نداد، وی در مراجع قضایی طرح دعوا كرد كه با دفاعیات ضعیف فدراسیون، قاضی رای به برداشت 220 میلیون تومان از حساب فدراسیون و پرداخت به مصطفوی داد تا فدراسیون كه دستش به جایی بند نبود، از طریق هیات رسیدگی به تخلفات حرفهای فوتبال، با این عنوان كه طرح دعوا در مراجع قضایی خارج از فوتبال جرم است، او را مادام العمر از فعالیت در این رشته محروم كرد؛ كسی كه بعید است در سالهای آتی حتی از كنار زمین چمن رد شود!
10- عدم پرداخت مابقی قرارداد علی دایی كه بر پایه آن، باید چند صد میلیون تومان توسط فدراسیون به سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال بابت بركناری اش پرداخت میشد اما با وجود صدور رای محكومیت فدراسیون فوتبال توسط كمیته انضباطی فدراسیون به پرداخت، توسط استیناف این رای لغو شد تا در نهایت دایی از فیفا پیگیر این مسئله شود. نكته جالب آنكه كفاشیان به یحیی زاده رئیس كمیته تربیت بدنی كمیسیون فرهنگی مجلس گفته بود كه حق با علی دایی است!

11- ممنوع المصاحبه كردن علی دایی اگرچه به زعم مسئولان كمیته انضباطی برخلاف قوانین جاری كشور نیست و در قوانین كیفری چنین مجازات هایی به عنوان، مجازات های تكمیلی به تشخیص قاضی قابل اجرا است اما آیا رئیس كمیته انضباطی فدراسیون فوتبال یك مقام قضایی است كه با چنین استدلالی، شخصی را از سخن گفتن در خصوص فوتبال محروم كند؟ این اتفاق افتاد و نكته جالب آنكه، پس از آن و به دنبال هشدار جوانفكر مشاور احممدی نژاد به فدراسیون فوتبال، به یك باره مجازات دایی به یك جلسه خلاصه شد و او بخشیده شد تا استقلال فدراسیون فوتبال مشخص تر شود!

13- سفرهای خارجی روسای هیات و رئیس كمیته انضباطی فدراسیون فوتبال از جمله اقداماتی است كه همواره صدای منتقدان را در آورده است. به راستی چه دلیلی دارد فدراسیون هزینه سفرهای هیات های فوتبال را بدهد؟ آیا جز این است كه باید به شكلی این عزیزان را راضی نگه داشت تا اگر شخصی قصد كودتا و برگزاری مجمع به قصد تغییر دوستان را داشت، این هیات های استانی، نمك روی زبانشان اجازه بله گفتن ندهد؟!

با توجه به آنكه در ایران گروهی از مدیران و به خصوص مدیران فدراسیون فوتبال با خنده و خونسردی، بزرگ ترین و تلخ ترین اتفاقات كه برخی از آنها ذكر شد را رقم میزنند و در قبالش اقداماتی از خود بروز نمیدهند كه نشانه شرمندگی شان باشند، به سرنوشت برخی مدیران ناكام یا بی كفایت و فاسد در دیگر كشورها اشاره میشود تا پی برد كه چرا در دیگر كشورها مسئولیت پذیری و حسن اجرای امور فضایی متفاوت با ایران خودمان دارد.
در كشورهای غربی عموماً این دست مدیران، استعفاء داده یا بركنار شده و سپس از طریق حقوقی و قضایی، روند برخوردهای بعدی اعمال میشود و سپس آبروی طرف برده میشود تا دیگر چنین نكند كه برای نمونه میتوان به شهردار استكهلم اشاره كرد كه بابت بنزین زدن با هزینه دولتی پس از استعفاء از صحنه سیاسی كنار رفت و همچنین میتوان از وزیر بهداشت فنلاند نام برد كه بابت سه بار تماس خارج از كشور با همسرش به وسیله تلفن دولتی، متهم به فساد مالی شد و پس از كنار گذاشتنش از كابینه، توسط دادگاه محكوم به پرداخت هزینه مكالماتش شد!

در كشورهای شرقی اما روشش یك مقدار دردآورتر است و معممولاً مدیران
فاسد و یا ناكام پس از استعفاء یا بركناری و پیش از، از دست رفتن شرفشان،
خودكشی میكنند. وزیر كشاورزی ژاپن كه متهم به فساد مالی شده بود و در
بیمارستان خود را حل آویز كزد و نخست وزیر پیشین كره جنوبی كه اتهامی
مشابه شامل حالش شده بود و پیش از بررسی دقیق، دست به خودكشی زد، از نمونه
هایی هستند كه هرگز فراموش نمیشوند.
دایی هم حرف اشتباهی نزده بود و تنها یادآور شده بود: "مدیران ناكام در ژاپن هاراكیری میكنند، در ایران میخندند"
و در واقع میشود گفت او یك پشنهاد شرافتمندانه را به مسئولان فدراسیون
فوتبال داده بود و آن استفاده از كاردهای ژاپنی تحت "كاتانا" برای عمل به
سنت ایشان كه همان هاركیری یا خودكشی با فرو كردن چاقو در چهار بندانگشت
بالاتر از ناف است، بود. البته شاید مسئولان فدراسیون فوتبال به واسطه
آنكه این سنت اسلام حرام است، غضب كرده اند و قصد دارند در عوض خودكشی
استعفاء بدهند! هر دو روش متین است؛ پس لطفاً تا دیر نشده و هیچ چیزی از
فوتبال ایران نمانده، یا روش خودتان را اجرا كنید یا روش پیشنهادی دایی را
مورد بهره برداری قرار دهید!
آینده
از
قدیم گفته اند آن چیزی كه جوان در آینه نمی بیند پیرها در خشت خام می
بینند. به نظر من این ضرب المثل درست است چون این مادربزرگ ما روی دیوار
سه سمت خانه اش یك سوراخ درست كرده و هر روز خانه همسایه ها را دید
میزند!! و آن سمتی هم كه سوراخ ندارد خودش یك شكاف عمیق دارد كه آدم كله
اش تا خرخره میرود تو ..
حالا این موضوع چه ربطی به نامه گلپور دارد قضیه به این بر می گردد كه این
آقای گلپور از آن آدمهایی ست كه نشان داد نه نیاز به خشت خام دارد نه نیاز
به آینه! بالاخره كسی كه اینقدر آشنا دارد كه صدای اشباح را هم شنود می
كند دیگر رد شدن از خشت خام یا سوراخ دیوار برایش كاری ندارد و برای همین
هم یك نامه نوشته تا بچه های وزارت حواس شان را جمع كنند كه اگر با گلپور
به توافق نرسند رخت همه شان را پهن می كند زیر آفتاب..
لذا با توجه به این كه رحیمی و مشایی مثل این برادران پت و مت هر وقت هر
كار مثبتی انجام دادند پشت سرش چهارتا كار را خراب می كنند تا دولت همیشه
در حاشیه باشد شما خواهشا به حاشیه نروید و به سوالات ما پاسخ بدهید!
سوال اول: اینكه گلپور گفت مشایی عضو انجمن حجتیه هست این یعنی چی؟
1. یعنی هركسی عضو انجمن حجتیه باشد حتما در دولت 8 پست حساس می گیرد
2. انجمن حجتیه بخش مهمی از دولت و قسمت كوچكی از وزارت اطلاعات سال 60 است
3. یعنی اگر مكتب ایرانی را لخت كنیم می شود انجمن حجتیه
4. مردم اسرائیل دوست ما هستند چون همه شان عضو انجمن حجتیه بودند
سوال دوم: گلپور گفت چون مشایی با من كنار نیامد و با هم توافق نكردیم من این مطلب را نوشتم. به نظر شما آن توافق چه بود؟
1. توافق بر سر زن سوم مشایی و زن چهارم گلپور
2. توافق با پسر نوح برای بازگشت به ایران
3. توافق بر سر پاره كردن خشتك آن دسته از افرادی كه آبروی مردم را بادبان می كنند
4. توافق برای مدیریت جهان
5. توافق بر سر اینكه بلاخره چند نفر از 24 میلیون ایرانی كه به دكتر رای دادند طرفدار نظام بودند
سوال سوم: گلپور گفت بسیاری از اقوام مشایی منافق بودند! این یعنی چی؟
1. یعنی پسر احمدی نژاد منافق است
2. یعنی احمدی نژا دبه خانه منافقین رفت و آمد می كند
3. منافق و مشایی اول شان "میم" است پس همه منافقین هم مشایی اند
4. یعنی ندا آقا سلطان به دست خواهر مشایی كشته شد
5. منافقین به گروهی گفته میشود كه برادرشان در دولت كاره ای باشد
سوال چهارم: گلپور گفت احمدی نژاد ... مشایی است!
1. پدر داماد
2. كشته مرده
3. هیچی نگفته شما گیر ندید
4. مراد و مرید
5. رفیق شیش
6. گزینه های 1 و 2 و 3 نه ولی گزینه چهارم یه جورایی صحیح است!
سوال پنجم: چرا مشایی از دادن پاسخ به گلپور امتناع كرد؟
1. چون هنوز داغ است
2. چون شتر سواری دولا دولا نمی شود حتی شما
3. چون رحیمی رفته ماه عسل ، بیاید دو نفری یه كاری می كنند
4. چون حرف حق جواب ندارد
5. چون هنوز مجلس تصویب نكرد وگرنه شلوارش بادبان است
سوال ششم: با توجه به اینكه گلپور گفت مادر رحیمی كُرد و سنی هست، ما چه نتیجه ای میگیریم؟
1. پدر رحیمی داماد كردستان است
2. 66 درصد رحیمی كرد و سنی هست
3. آزادی عقیده در ایران به راحتی آزاد است
4. در انتخاب رحیمی به عنوان معاون اول تقلب شده
5. اپراتور گوشی را برداشت و گفت حرف نزن وحدت به هم میخوره
سوال هفتم: اینكه گلپور گفت "...تنها در دانشگاه آزاد واحد قروه
:برادرزاده اش خانم "رحیمی" و همسر او "رازانی"؛شوهر خواهرش آقای "ابراهیم
بابایی" ؛ "ثوبی" پسرخاله اش؛" رستمی"(دایی زاده ی همسرش )؛ "مسعود مقیمی"
از اقوام پدری اش ؛ "قباد میمنت آبادی" (برادر داماد بزرگش) به ریاست
دانشگاه . یعنی از 11 نفر استخدامی ؛این تعداد خویشاوند!!! " یعنی چی؟
1. یعنی كار آكسفور برای دادن مدرك به این همه آدم خیلی سخت است
2. آكسفور همان هاوایی فشار قوی است
3. دانشگاه آزاد واحد قروه روی دانشگاه آكسفور رو هم سفید كرده
4. آقای جاسبی تحویل بگیر
سوال آخر: كدامیك از برداشتها در خصوص این نامه صحیح است؟
1. این یك كار از پیش طراحی شده توسط خود مشایی بود تا با پاسخ به
این مواردی كه قطعا بعدها گریبانش را می گرفت بتواند از همین حالا مظلوم
نمایی كرده و به فكر اجرای برنامه های بعدی باشد
2. من اگر جای مهدی هاشمی بودم همین الان می آمدم ایران بعد ادعا می
كردم اول به پرونده های اینها رسیدگی كنید بعد پرونده مرا وگرنه به بابام
میگم ...
3. این كار بچه ها بود تا به ملت بفهمانند با وجود یك همچین افرادی در كنار رئیس جمهور وظیفه ما خیلی سخت تر از گذشته است
4. اگر مشایی یا رحیمی در دور بعد رئیس جمهور بشوند خیلی بد می شود! چیكار كنیم؟
5. داشتن بعضی اطلاعات سری ظرفیت می خواست كه گلپور نداشت!
6. همت آنلاین و مشانیوز هیچ عكس العملی نسبت به این نامه نشان ندادند!! این یعنی چی ؟
7. آها من تازه فهمیدم!
آینده نیوز
ليلا: تازه مي بينم آدم چقدر مي تونه يكي رو دوست داشته باشه.
حالا مي فهمم كه عشقم مي تونه مثل يه موجود زنده رشد كنه بزرگ بشه.

[ لیلا - داریوش مهرجویی ]


در حالی كه مدتهاست بحث كاندیداتوری اسفندیار رحیم مشایی به عنوان نامزد طیف احمدی نژاد در محافل مطرح شده، این احتمال كه در صورت حضور مشایی محمدرضا باهنر به عنوان گزینه كاندیداتوری ریاست جمهوری از سوی جبهه پیروان خط امام و رهبری مطرح گردد، تقویت شده است.
به گزارش خبرنگار «آینده» در آخرین جلسه جبهه پیروان خط امام و رهبری مطرح شده كه محمدرضا باهنر ازپتانسیل بالایی برای انتخابات دور بعد ریاست جمهوری برخوردار است و حتی در دورافتاده ترین نقاط كشور هم جایی به نام شهید باهنر است و نگاه مردم به ویژه در شهرستانها به شهید باهنر مثبت است.
همچنین گفته شده برخی اقدامات باهنر مانند گردن نهادن به نتیجه فراكسیون اصولگرایان، سبب اقبال به وی شده است. البته گویا شهاب الدین صدر در این جلسه به نوعی ساز مخالف زده است.
رجوع اصولگرایان به باهنر در گذشته هم سابقه داشته، اما هر بار باهنر می گفته در صورتی كاندیداتوری را قبول می كند كه تنها گزینه از سوی اصولگرایان باشد. ولی چون هر بار بر روی وی اجماع نمی شده، با كاندیداتوری مخالفت كرده، ولی در این دوره در پاسخ به كسانی كه این مسئله را با وی مطرح كردند تنها سكوت كرده است.
همچنین اعضای جبهه پیروان در این جلسه ضعف منابع مالی را نقطه ضعف دانسته و از باهنر خواسته اند روزنامه خود به نام "پیشرفت" را زودتر منتشر كند. این در حالی است كه مجوز روزنامه پیشرفت به دلیل پایان مهلت باطل شده است.
گفتنی است در جلسات جبهه پیروان خط امام و رهبری، معمولا عسگر اولادی به عنوان دبیر كل، كوهكن، دبیركل جامعه اسلامی نمایندگان ادوار، باهنر دبیركل جامعه اسلامی مهندسین، صدر، دبیركل انجمن اسلامی پزشكان، مریم بهروزی دبیركل جامعه زینب، حسینی وزیر ارشاد و قائم مقام كوهكن، سجادی دبیركل جامعه اسلامی كارمندان، دهقان دبیر جامعه اسلامی فرهنگیان، صابر دبیركل جامعه اسلامی كارگران، غفوری فرد دبیركل جامعه اسلامی ورزشكاران، نبی حبیبی دبیركل موتلفه، بادامچیان و لاله افتخاری و همچنین غلامحسین امیری، قائم مقام سابق جامعه اسلامی مهندسین و مسئول واحد سیاسی جبهه پیروان حضور دارند.
منبع:آینده

نام فیلم: ایستگاه اتوبوسBUS STOP
نام دیگر فیلم: The Wrong Kind of Girl
کارگردان : Joshua Logan
نویسنده: George Axelrod
بازیگر: مارلین مونروئهMarilyn Monroe دون ماری Don Murray
ژانر: رمانس درام کمدی
زمان فیلم: 96 دقیقه
کیفیت: رنگی با زیرنویس
سال اکران: 1956
محصول: آمریکا
امتیاز سایت سینمایی IMDB: 6.8 از 10
جوایز: مارلین مونروئه برنده بهترین بازیگر زن در گلدون گلاب
دون ماری برنده بهترین بازیگر مرد مکمل اسکار وجشنواره بافتا

قیلمهای دیگر کارگردان:
I Met My Love Again (1938)
Picnic (1955) · Bus Stop (1956) · Sayonara (1957) · South Pacific (1958)
Tall Story (1960) · Fanny (1961) · Ensign Pulver (1964) · Camelot (1967) · Paint Your Wagon (1969)

درباره فیلم:
یک کابوی روستایی به همراه دوستش برای شرکت در یک مسابقه گاوبازی به شهر میاید . کابوی بسیار دهاتی و رفتارش بسیار بی ادبانه و غیر متمدنانه است . او کسی است که همه عمرش را در روستت و با اسب و گاو و گوسفند گذرانده است بطوریکه حتی رنگ چراغهای راهنمایی و مفهوم زرد و قرمزی چراغها را نمیداند بسیار داد میزند مثل طویله در مزرعه اش و اصلا آداب و معاشرت شهری سرش نمیشود ولی در عین حال بسیار سالم و با صداقت است بطوریکه تا حالا با هیچ دختری رابطه نداشته است و به شهر میاید که بقول خودش "فرشته" زندگی اش را بیابد.
ازقضا او عاشق یک رقاصه یک کافه میشود و از او میخواهد فردای آشناییشان با او ازدواجکند وبه روستایشان بروند. دختر که رویای هالیوود دارد از آنجا فرار میکند ولی پسر اورا پیدا میکند و به زور با خودش به روستایشان میبرد. در راه باز گشت راه بسته است و در یک ایستگاه بین راه مجبور میشوند یک شسب توقف کنند. در اینجاست که بقیه اعضای اتوبوس متوجه ربوده شدن دختر توسط کابوی میکنند و سعی میکنند که به دختر کمک کنند.
اتفاقات جالبی در این ایستگاه اتوبوس و در این موقع میفتد که برای دانستن آن کافی است فیلم را ببینید....
فیلم bus stop فیلم متوسط وخوبی است که لحظات تاثیر گذاری دارد و البته فیلم سرگرم کننده خوش ریتمی است که ارزش دیدن دارد....

پی نوشت: راستی فیلم از لحاظ اخلافی صحنه خاصی نداره آ. گول پوسترها رو نخورین !خانوادگیه!!!!!
"فیلم
فارسی"، برای برخی آثاری كه در سال های اخیر و به خصوص در 89 اكران شد، یك
نشان افتخار است؛ نشانی بیانگر قدری از فرهنگ كوچه بازاری ایران به همراه
مبتذل كاری ها و عیاشی های معمول گروهی اما چون برخی فیلم های اكران شده
نتوانسته اند این چهارچوب را هم رعایت كنند، عنوان فیلمفارسی زیادی شان
است؛ به خصوص آنكه دستگاه های فرهنگی بر روی این واِه حساسیت دارند و وقتی
چنین واژه ای به عنوان توصیف ضعیف ترین و زردترین آثار اكران شده یا در صف
اكران بیان میشود، داغ میكنند؛ پس شان فیلم فارسی را حفظ می كنیم و همان
عبارت سینمای زرد را برای مجموعه آثار ساخته شده و به نمایش درآمده با این
سبك و محتوا ذكر میكنیم!
به گزارش سرویس فرهنگی آینده؛ سینمای ایران در سال 1389 روزهای بدتری
نسبت به سال های 88، 87 و 86 داشته و این تلخی اوقات صرفاً مربوط به سقوط
آمار فروش نبوده، بلكه بی ارزشی آثار تولیدی و اكران شده سینمای ایران نیز
به شكل اسف باری نیز افزایش پیدا كرده تا كمتر خانواده ای گرایش داشته
باشد، ساعتی از اوقاتش را به مشاهده این آثار سپری كند. از آن بدتر اینكه
تغییری مشاهده نمیشود كه امیدوار بود اوضاع بهتر گردد و در شرایطی كه هر
روز تلویزیون برای برون رفت از آن میزگرد میگذارد و علی رغم خساست در
تبلیغ رایگان، جان نثارانه تبلیغ فیلم های سینمایی را میكند اما فرجی
حاصل شدنی نیست.

سینمای فاخر هم كه امثال ابراهیم حاتمی كیا و مجید مجیدی به عنوان
سرآمدان حال حاضرش شناخته میشوند نیز آنقدر كم كار شده اند كه حتی 5 درصد
تولیدات سینمایی ایران را نمیتوان به آنها نسبت داد و به این دل بست كه
در ماه ها یا سال های نزدیك، نسل جدید "كاگردانان فیلم اولی" كه به مدد
سوبسیدهای برخی نهادهاٰ به این مقام نائل آمده اند، به این سمت و سو گرایش
نشان دهند، چرا كه ته مایه فیلم های ضعیف و بازیگران این "فیلم اولی ها"
هم جز همان بازیگران فیلم های زرد كه چیزی از بازیگری نمیدانند و نان
زییایی و لوندیشان را میخورند نیست.
در سینمایی كه میتوان نقش مكمل مقابل بازیگران مطرح زن و مرد را خرید
و فیلمنامه را نیز با چند ده میلیون تومان به شكلی تغییر داد كه بازیگران
مطرح زن یا مرد عاشق شما باشد و پارتنر متمول آدم حسابش نكند(!)، در
سینمایی كه یك بازیگر به شرط جذب چند بازیگر زن و مرد دارای جذابیت های
ظاهری و تهیه یك فیلم نامه زرد، قبول میكند فیلمی را به نام دیگری
كارگردانی كند و صرفاً مزایایش را ببرد، در سینمایی كه بازیگران هالیوود
در برابر آرایش و چهره های رنگ كرده شان باید لونگ بیاندازند و راز و رزم
كسب ثروت صرفاً در قبال چهره و چیزهای دیگر را از همكاران ایرانی شان یاد
بگیرند، حقیقتاً فروش 400 تا 700 میلیونی برخی فیلم ها، ظلم به آثاری است
كه یا در صف اكران تلف میشوند یا كلاً قید فروش را میزنند و در جشنواره
هاٰ خرج تولیدشان را در می آورند.
البته در تمامی آثار زرد تمامی این اتفاقات نمی افتد اما قطعاً در هر
اثر بخشی از این اتفاقات به وقوع میپیوندد كه بیننده ژس از مشاهده فیلم،
احساس میكند دو ساعت وقتی را كه میتوانسته صرف استراحت و خواب عصر
نماید، به اشتباه و با هزینه گزاف صرف مشاهده این اثر كرده و افسوس میخورد
كه چرا چنین اثری را مشاهده كرد و با رفیقش جای بهتری قرار نگذاشته است كه
اگر بازیگری و سناریو نمره شان صفر است، حداقل در طول دو ساعت یك بخش تازه
و یا یك ماجرای سرگرم كننده غیرتكراری داشته باشد و حوصله دو طرف در طول
فیلم سر نرود و از این جهت میتوان به فیلم سازان زرد مژده داد كه با این
وضعیت، در آینده و به مروز دوست دختر، پسرها هم مشتری این فیلم ها نخواهند
بود!
به خلاصه داستان برخی از فیلمهای اكران شده، در حال اكران و یا در صف اكران توجه كنید:
افراطی ها: این اثر كه برخلاف نظر كارگردانش شباهت
های بی بدیلی از انتخاب بازیگر گرفته تا انتخاب فونت پوسترهایش(!) دارد،
داستان اشخاصی است كه از زندان آزاد میشوند و عین بسیاری داستان ها فیلم
های دیگر و به تقلید از فیلم هندی ها، یكی از بازیگران در خیابان با مردی
آشنا میشود و بعد آن مرد این خانم را راضی میك ند كه با وی ازدواج كند و
عشق آتشینی شكل میگیرد كه لابه لایش نیز چند ترانه جای گرفته تا فیلم
هندی ها كلاسشان بالاتر قرار گیرد. رقم فروشش 717 میلیون تومان بوده و این
نیاز به تقدیر از بابت حسن انتخاب مخاطبان دارد.

پوپك و مش ماشاالله:
پوپك برادرزاده احترام خانم از كانادا به ایران میآید. احترام خانم به
علت مشغله زیاد سكته میكند و پوپك را به مش ماشاالله میسپرد و ماجراهای
پوپك و مش ماشاالله كه از دو دنیای متفاوت هستند، آغاز میشود تا طبیعتاً
عشق و عاشقی كه نقش مهناز افشار هم این وسط مشخص میشود برجسته گردد و این
آشنایی و دیالوگ های گنجانده شده در آن بتوند بیش از یك میلیارد تومان
بفروشد!

پسر آدم دختر حوا:
این اثر رامبد جوان تلاش كرده بود متفاوت با سینمای روحوضی پیش و بعد از
انقلاب، نوع متفاوتی از طنز را برپایه تقابل شخصیتها و طنز موقعیتهای
نمایشی در ساختاری كپی برداری شده و یا الگو گرفته شده از برخی آثار
سینمای آمریكا بپرورد و گاه با شوخی های مبتذل و نامتجانس با چهارچوب
اولیه ارزشی سینمای ایران تلاش كند، مخاطبان بیشتری را به سالن ها بكشد.
این داستان نیز مربوط به عشق و عاشقی دو وكیل دادگستری پس از كل كل های
جانكاه است كه خوب هم جواب داد و 839 میلیون تومان فروش داشته است!

هرچه خدا بخواهد: یكی از منتقدان در خصوص این فیلم به جمله معروفی اشاره كرده بود كه میگوید اگر در صحنهای از فیلم یك اسلحه وجود داشت و در طول فیلم از آن استفاده نشد، باید در پایان آن فیلم، با آن اسلحه به سازنده فیلم شلیك كرد! واقعاً اگر قرار بود این تعریف از حال لطیفه خارج شود، چرا نباید از نوید میهن دوست كارگردان نه چندان مطرح این فیلم حال و احوالی پرسید؟ فیلم داستان مرگ پدر و مادری در كیش است كه پس از آن، فرزندانشان برای پیگیری ماجراها به كیش میروند و در این اثر نیز بازیگران خوشگل كه احتمالاً وضع مالی خوبی دارند و به محض اكران فیلمَ، تصاویرشان را در حالاتی خاص در فضای وب توزیع شده مشاهده میشوند كه دقیقاً مشخص نیست با این بازی ضعیف شان چقدر حضورشان در تسهیل مسائل مالی فیلم، موثر بوده است. تینا آخوندتبار كه یكی از این بازیگران است و تصویرش در ابتدای این مطلب و نمایه قرار گرفته، یكی این بازیگرانی است كه چهره اش توانسته جای خالی الناز شاكردوست را پر كند! این فیلم به تازگی اكران شده و قضاوت درباره فروشش زود است اما شاید مثل آثار فوق الاشاره بالای 500 میلیون بفروشد.

بعد از ظهر سگی سگی: این
فیلم هم اثر یك كارگردان فیلم اولی به نام مصطفی كیایی است كه تا اینجای
كار هزینه فیلمش هم در نیامده است. خلاصه داستانی كه از این فیلم منتشر
شده در این حد بوده كه فیلم بعداز ظهر سگی سگی داستان
زندگی یك مهندس مكانیك است كه طرح هایی نو برای كارخانه خودروسازی دارد
اما وقتی با مخالفت مدیر عامل مواجه می شود تصمیم می گیرد... و بیشتر چیزی بیان شده تا داستان احتمالی او نرود و همین میزان فروش هم از دست نرود!
اشاره به برخی بازیگرانش هم برای آنكه قصه این فیلم بلند دست بیننده
بیاید، بد نیست: مجید صالحی، بهاره رهنما، علی صادقی، حقیقی و رضا عطاران!

دردسر بزرگ: مهدی
گلستانه هم جزو كارگردانان فیلم اولی است كه بعید به نظر میرسد فیلمش
بتواند هزینه هایی كه برای تهیه اش شده، در فروش به دست آورد. فیلم داستان
جوانی را روایت میكند كه برای موفقیت در كسب و كار در موقعیتهای مختلفی
قرار میگیرد كه مورد سؤاستفاده قرار گرفته و باعث میشود به باور جدیدی
از... و ادامه اش را باید روی پرده ببنید! برای آنكه بیشتر جلب شوید
ببنید باید تاكید كنیم كه چهره هایی چون حامد كمیلی، لیلا اوتادی، رضا داودنژاد، بهاره
افشاری، فتحعلی اویسی و سحر قریشی، محمد شیری، احمد پورمخبر در آن بازی
میكنند و كارگردانش نیز در گفت وگویی عنوان كرده دوست ندارد، فیلم
معناگرا بسازد.

داماد خجالتی:
این فیلم با كارگردانی در ژانر كمدی، داستان زوج جوانی را روایت میكند كه
شب عروسی دچار اختلاف شده و این اختلاف به مشكلی ریشهای در زندگی
مشتركشان تبدیل میشود كه حمید گودرزی، حدیث فولادوند و فتحعلی اویسی یكی
از آثاری است كه میتوان در كنار كما، چپ دست و شارلاتان قرارش داد و به
عمق آنچه قرار است روی پرده سینما مشاهده كنید، پی برد! حال با این تفاسیر
این فیلم از مورد حمایت نیز قرار میگیرد تا این اثر فاخر سینمای ایران
احیاناً متضرر نشود! این فیلم، داستان دختری به نام فرشته است كه مدتها
در پی یافتن كار است و سرانجام بعد از این در و آن در زدن، به شركتی
مراجعه میكند كه بیشباهت به سرزمین عجایب نیست. فرشته در این شركت صاحب
شغل و جایگاه غیرقابل تصوری شده و سرنوشت شگفتانگیزی برایش رغم میخورد!

عروسك: عروسك
كه به هفتمین تجربه سینمایی ابراهیم وحیدزاده قرار است از اول دی ماه در
گروه سینمایی آفریقا اكران شود، به نظر میرسد شبیه شام عروسی و تاكسی
نارنجی این كارگردان باشد و از این حیث میتوان حدس زد با بازی لیلی
اوتادی، بهنوش بختیاری و حسام نواب صفوی و نام شكلیش چه محتوای ارزشمندی
به همراه خواهد داشت!

نامزد آمریكایی من: نامزد آمریكایی من دومین ساخته داوود توحیدپرست بعد از فیلم سینمایی معصوم است كه سال 86 تولید شد ولی نتوانست پروانه نمایش بگیرد و با نظر مسئولان سینمایی موفق به دریافت پروانه نمایش شده و بعد از اعمال تغییرات لازم اكران خواهد شد.این طور كه كارگردان اثر گفته است حدود 6 دقیقه از فیلم كم شده و پلانهای جایگزین در پایان سال گذشته فیلم برداری شده و قرار است پس از تدوین و موسیقی و میكس مجدد به اكران عمومی برسد. دختری زیبا و متمول میخواهد ثابت كند كه بچههای جنوب شهر به درد لای جرز میخورند و با همین داستان بروید به پیش و ببیند چه قرار است از این فیلم نصیب مخاطب عام شود!

با این وصف تكلیف قشر فرهنگی و خاص نیز مشخص است
كه این روزها به دستفروشان، سفارش برخی آثار كلاسیك و دارای محتوای سینمای
اروپا و آمریكا و حتی شرق آسیا را میدهند و این تاسف آور است كه امروز
سینمای ژاپن و كره بسیاری آثارشان به لحاظ محتوایی فاخرتر از سینمای كنونی
ایران شده است و حتی قراردادنش برخی آثارش كنار فیلم فارسی نیز توهینی به
این سینما میباشد، چرا كه نه این سینما، پارامترهای سینمایی خارجی را در
خود جای داده و نه پارامترهای سینمای بومی را تلاش میكند، به دست آورد كه
حداقل بتوان در یك قالب مشخص تعریفش كرد.
نكته جالب آنكه برخی از این آثار مورد حمایت بنیاد فارابی بوده و یا
این بنیاد كه باید نگاه حمایتی از فیلم های دارای محتوای ارزشمند و
غیرحمایتی از فیلم های سخیف داشته باشد، در قبال فیلم های زرد صرفاً به
اظهار تاسف و انتقاد میپردازند كه به خروج وضعیت سینمای ایران از این سطح
نازل و جلوگیری از افت فروش سالیانه و كاهش جدی مخاطب اش، این انتقادات
كمك خاصی نمیكند. با این تفاسیر چرا نباید كاری كه وزارت فرهنگ و ارشاد
تمایلی به انجامش ندارد را اجرایی كنند و همانگونه كه در هالیوود فروش
برخی فیلم ها در باكس آفیس به 100 هزار دلار نمیرسد، ترجیح نمیدهند این
فیلم ها را تحریم كنند تا كارگردانان، تهیه كنندگان و سرمایه گذاران به
این نتیجه برسند كه سینمای زرد دیگر فروش ندارد و سراغ تیپ فیلم نامه های
حاتمی كیا و مجیدی بروند؟ آیا راهی جز دعوت مردم به تحریم سینمای زرد با
این بازیگرانش، پیش از مرگ قطعی سینمای ایران مانده است؟
منبع: آینده نیوز

برد دیشب بارسا و نمایش شگفت آور مردان ایالت باسک دیگه جایی برای حرف اضافی ویا تعریف و تمجید باقی نگذاشت. بارسلونا چنان قدرتمندانه رئال مادرید را شکست داد(بخوانید تحقیر کرد فرقی نداره) که هر تماشاگری به راحتی در میافت که رئال حریف بارسا نیست اصلا و ابدا (بقول علی دایی)
فقط خدارا شکر میکنم برای قرار گرفتن در چنین وضعیتی و لذت بردن از چنین بازی ارزشمند و به یاد ماندنی...
درحین بازی نمیشد به هیچ چیزی فکر کرد و هیچ کاری کرد اینقدر که بازی زیبا بود!
این فرصت طلایی بود که دیگر معلوم نیست کی برای ما تکرار بشه چنین بازی لذت بخش و هیجان آوری رو ببینیم.
فقط یک نکته زیبای بازی که شاید کم توجه بهش شده باشه برخورد پپ گوردیولای کبیر که دیگه الان مدتهاست شمایل یک قهرمان و یک مربی خوش فکر رو برام داره با شماره 9 تنفر آور و بی ادب رئال مادرید بود که دربرابر بی ادبی این جوان خام و کوته فکر مانند پدری جا افتاده رفتار کرد و فقط سر بزیر انداخت و گذاشت 1میلیارد تماشاگر ال کلاسیکو در مورد این بچه سرکش قضاوت کنند...
به افتخار مردان بارسلونا.....




خدا را شكر. انصافاً غرور ملیمان یك طور خاصی شد بعد از گوانگژو به چندین و چند دلیل، از جمله این كه با همت بلند ورزشكارانمان چهارم «جهان» شدیم در «آسیا» كه تا به حال نشده بودیم.
از طرفی بسیاری از دشمنانمان از جمله آمریكا، انگلیس، فرانسه، گامبیا و
... نتوانستند در مسابقات آسیایی گوانگژو حتی یك مدال برنز بگیرند، در
حالی كه ما كلی طلا گرفتیم و نقره و برنز.
اما با توجه به این كه چهارم شدهایم و اساساً چهارم شدن خیلی برای صاحب
عنوانش «آمد» ندارد، نگرانیم و پیشبینی میكنم به زودی از ما سند و مدرك
بخواهند و چیزی در چنته نباشد و الباقی قضایا.
خدا تا اینجایش را به خیر گذرانده، الباقیاش را هم به خیر بگذراند چون
ممكن است جماعتی از قوه قضائیه بخواهند: كه به شدت با ما و كره (كه دوم
شده) برخورد كنند.
انزوا
یادش به خیر؛ قدیم هركس كتابهای «هدایت» و در رأس همه آنها «بوف كور»
رامیخواند، میگفتند عنقریب خودكشی میكند. اگر هم كسی خودكشی میكرد،
میگفتند لابد «بوف كور» خوانده.
میگویند در چند روزه اخیر 200، 300 بار «بوف كور» به زبان گامبیایی تجدید
چاپ شده و در گامبیا الان سر توی هر خانهای بكنی، میبینی كه دارند به
زبان گامبیایی میخوانند «در زندگی زخمهایی هست كه مثل خوره روح را در
انزوا میخورد و میتراشد ...»
اخیراً آب طوری سر بالا رفته كه «گامبیا» هم روابطش را با ما قطع كرده، به
قول قدما «اونی كه با ما قطع رابطه نكرده بود، كلاغ گامبیایی بود.»
نظر به این كه هر كشوری با ما قهر كند، با شدت هر چه تمامتر در جهان
منزوی میشود، خیلی غریب نیست كه گامبیاییها دائم «بوف كور» بخوانند؛ «در
زندگی زخمهایی...»
اسكناس
«فارس» نوشته بود كه در آستانه عید غدیر و شدت یافتن تقاضا برای
اسكناسهای نو، شب عید غدیر هر بسته اسكناس 50 تومانی كه 5000 تومان
میارزد، در بازار آزاد 14000 تومان معامله میشده است.
1- این رشد اقتصادی و جهش ارزش ریال را به تمامی مسئولان اقتصادی و بانكمركزی تبریك میگویم.
2- بانك مركزی كه اسكناس كهنه چاپ نمیكند، پس همین اسكناسهای نو هم از بانكها درز كرده. خیلی موضوع پیچیدهای نیست.
3- با توجه به موفقیت چشمگیر بانك مركزی در بالابردن قیمت 50 تومانی،
پیشنهاد میكنم وزارت نفت هم به بانك مركزی داده شود تا قیمت نفت هم یك
تكانی بخورد.
در «شبهاي برره» جامعه مردمي و در
«قهوه تلخ» حاكمان تاريخي نقد ميشوند
«قهوه تلخ» رونوشتي ضعيف از «شبهاي برره» است

مجموعه «قهوه تلخ» ساخته مهران مديري
رونوشتي ضعيف از سريال «شبهاي برره» است. مجموعه «قهوه تلخ» به كارگرداني
«مهران مديري» در زمان ساخت خود با حواشي بسياري روبرو شد. ابتدا بحث سر پخش
تلويزيوني آن بود كه پس از عدم توافق سازندگان با شبكه سه، پخش سريال از تلويزيون
منتفي شد و تهيه كنندگان سريال خود را براي توزيع آن در شبكه نمايش خانگي آماده
كردند و با صرف هزينههاي هنگفت و حتي قراردادن جوايز ميلياردي طوري برنامهريزي
كردند تا مخاطبان آثار تلويزيوني مديري، لوحهاي فشرده آن را هر هفته در قبال
پرداخت 2500 تومان پرداخت كنند و در نهايت با پرداخت 75 هزار تومان بتوانند اثر
تازه مديري را به تماشا بنشيند.
برنامهريزيهاي سازندگان «قهوه تلخ» با واسطه قرار دادن جان مديري و تبليغات
هنگفت مجموعه جواب داد و سري اول مجموعه با استقبال خوبي روبرو شد و تهيهكنندگان
اين مجموعه دلگرم شدند كه تا قسمت نود اين برد را كردهاند، اما پس از توزيع سريهاي
بعدي، ورق برگشت و دست مديري در قهوه تلخ رو شد.
مجموعه «قهوه تلخ» رونوشتي ضعيف و تكراري از مجموعه «شبهاي برره» بود كه در زمان
پخش خود از تلويزيون مخاطبان بسياري را جذب كرده بود. اين سريال كه ماجراهاي آن در
شهري خيالي ميگذشت قصد داشت تلويحا به نقد جامعه بپردازد و البته در اين ميان
گاهي اغراق به حدي زياد ميشد كه لودگي جاي آن را ميگرفت.
اين اتفاق در «قهوه تلخ» نيز افتاده است، با اين تفاوت كه در «شبهاي برره» جامعه
مردمي مورد نقد بود اما در «قهوه تلخ» حاكمان بخشي تاريخي كه معلوم نيست چه دورهاي
است، نقد ميشوند. البته اين نقد معلوم نيست كه سر به كجا ميبرد و از كجا سر بر
ميآورد. چون آدمهاي قهوه تلخ هركدام هر كاري دوست دارند انجام ميدهند و هرچه
دوست دارند بر زبان ميآورند تا مخاطب را پاي اثرشان نگه دارند.
شخصيتهاي قهوه تلخ از جهانگير خان دولو تا بانوي اول دربار و نوچههايي كه دارند،
هر كدام به سهم خود دريچهاي از بيادبي و لغات من درآوري به روي مخاطب باز ميكنند
تا او را بخندانند و استفاده از برخي لغات دو پهلو و گنگ نيز چاشني اين اثر است.
همچنين عليرغم تلاشي كه مديري داشته، پس از توزيع سري ششم «قهوه تلخ» بسياري از
مخاطبان اين اثر به خاطر طولاني شدن و افت كيفي كار، از ادامه آن صرفنظر كردند و
بايد ديد مديري مخاطبان باقيمانده خود را براي ديدن ادامه كار با چه برنامهريزي
نگه ميدارد.
از نكات قابل توجه ديگر در اين مجموعه توجه ويژه مديري به جايگاه زنان است. عليرغم
بازي بسيار زيباي اليكا عبدالرزاقي در نقش بانوي اول دربار، زنان اين دربار كه مشت
و نمونهاي از زنان ايران هستند، همه زنهايي فاقد شعور و ادب و متانت هستند و
تنها دغدغهشان آوردن فرزند پسر است و در اين ميان كاترين، همسر فرنگي پادشاه اين
دربار، الگويي براي زنان ايراني قرار ميگيرد تا با توجه به نظر او لباس بپوشند،
غذا بخورند و حتي ياد بگيرند كه از عطر استفاده كنند!
شايد قصد مديري در تصوير اين دربار و حوادثي كه در آن ميگذرد، نشان دادن بيلياقتي
برخي پادشاهان ايراني بوده است كه مثلا پادشاه در ازاي علاقه به قطاب بخشي از
سرزمين خود را به باد ميدهد و يا اطرافيان او فقط به فكر چاپلوسي و به دست آوردن
منافع خود هستند. شايد اين داستان كه البته نسخه اصلتر آن در شبهاي برره خرج شد،
قصد دارد برخي موارد را كه در تاريخ بوده است، نقد كند، اما چه بهايي در قبال اين
نقد پرداخت ميشود؟
آيا همه مخاطبان اين اثر فقط آن را از وجهه تاريخ نگاه ميكنند و يا جذب ساير بخشهاي
سريال نيز ميشوند؟ آيا مخاطبان نوجوان اين اثر بيشتر به موقعيتهاي طنز كه پر از
لودگي و الفاظ زشت است، بيشتر توجه دارند يا آنچه كه مديري قصد دارد در لابلاي
ديالوگهاي غير مستقيم آنها را به مخاطب برساند؟
چرا در سريال مهران مديري شخصيتهاي مثبت اثر كه قرار است تاثير اين هجويات را كم
كنند، وجود ندارند و مخاطب فقط بايد از طريق زل زدنهاي سيامك انصاري به دوربين
متوجه اين امر شود؟
عليرغم اين كه در مجموعه «قهوه تلخ» به برخي از رويدادها و حوادث تاريخي و يا
بلاهت پادشاه و اطرافيان آن به خوبي پرداخته شد، اين مجموعه با الگوگيري از «شبهاي
برره» ساخته شده و مديري تلاش كرده است اين بار رنگ و لعاب بيشتري به كار ببخشد و
با استفاده از دكورهاي عظيم و چشمگير مخاطبان خود را خارج از تلويزيون حفظ كند.
منبع : فارس
پی نوشت:
این نقد فارس بود بر سریال جدید و پر کشش مهران مدیری.
اکثر نقد قبول ندارم و تا حدودی غرض ورزی و بغض در نوشته نویسنده ناشناس این مقاله وجود دارد و یه جورهایی انگار به نیت خراب کردن اثر خوب مدیری دست به قلم شده است...
من که روز به روز میبینم دورو بری ها و اطرافیانم بیشتر از قهوه تلخ حرف میزنند و منتظر قسمت جدید این سریالند و روز شماری میکنند و خیلی ها هم همون روز و ساعت اول یا نهایتا روز دوم همه قسمتهای سریال را میبینند ومنتظر قسمت جدید هفته آینده! تا الان نشنیدم که کسی از افت سریال در حدی که نخواهد سریال را دنبال کند چیزی گفته باشد.
در مورد تشابه این سریال با سریال موفق "شبهای برره" باید بگم که چنین تشابهی وجود دارد . زیرا گروه نویسندگان و کارگردانی یکی است و مخصوصا در نویسندگی سبک کار همان سبک قبلی و سبک موسوم به مهران مدیری است که البته جواب داده است و در نتیجه قابل تکرار. بطوریکه اساس شوخی ها و دیالوگها و لم آن یکی است .
درمورد بحث لودگی ها و بد آموزی ها و ... که درمورد همه سریالهای طنز مطرح شده است بخصوص ظنز"بزنگاه" رضا عطاران و دیگر آثار مهران مدیری....
قهوه تلخ هم مسخره بازی دارد هم لودگی دارد
حالا این مسخره بازی هم معنی خوب دارد هم معنی بد که هردویش جواب میدهد اینجا...
ولی این دلیل نمیشود که بخواهیم آنرا سخیف و بی ارزش بدانیم.
از لحاظ کارگردانی مدیری سعی کرده است نو آوری هایی در کارش انجام دهد ولی از نظر بازیگری و هدایت بازیگران این بهترین کار مدیری است چراکه بازی همه بازیگران خوب و در سطح بالاست که یکی از شاخصه های این مجموعه همین بازیهاست. خیلی از بازیگرانی که اصلا اسمشان را هم نمیشنیدیم در اینجا بهترین بازیگران فیلم هستند مثل همان الیکا عبدرالرزاقی در نقش فخرالسادات یا عارف لرستانی در نقش بلد الملک...
آیدا : تو چی گوش میدی؟ جَز ، رپ، راک، چی؟
- منصور : من ... من داریوش گوش می دم.
- آیدا: آها .. گرفتم نکته شو

نفس عمیق. پرویز شهبازی
می گویند همه ما در لحظه مرگ 21 گرم سبک تر می شویم.همه ,
21گرم.وزن یک سکه , وزن یک تکه شکلات , وزن یک پرنده کوچک. لحظه مرگ , 21 گرم .

نام فیلم: شهر خدا CITY OF GOD
نام کارگردان: Kátia Lund - Fernando
Meirelles
نام نویسنده: Paulo Lins
-Bráulio Mantovani
بازیگران: Alexandre Rodrigues, Matheus
Nachtergaele
زمان فیلم: 130دقیقه
محصول: برزیل
زبان فیلم: پرتقالی
ژانر: درام جنایی
سال تولید:2002
بودجه :8.5میلیون دلار
امتیازimdb: 8.8 از 10
جوایز:بهترین فیلم جشنواره فیلم بافتا
بهترین فیلم جشنواره فیلم شیکاگو
بهترین فیلم جشنواره فیلم لاس وگاس
بهترین فیلم جشنواره فیلم نیو یورک
بهترین فیلم جشنواره فیلم ستلایت
بهترین فیلم جشنواره فیلم تورنتو
برنده جایزه فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار


درباره فیلم:
فیلم درباره یکی از شهرهای حومه ریو دوژانیرو در برزیل است .که خشونت بی اخلاقی وبذهکاری در آن بیداد میکند. نام فیلم (شهر خدا) در اصل معنای مخالف و معکوس دارد و در لحظاتی از فیلم به راحتی میتونید خود را در جهنم فرض کنید.
فیلم از لحاظ فرم و ساختار بسیار خوب است و تدوین فیلم عالی و کارگردانی بسیار خوب است. ریتم فیلم بسیار تند است و به جرات میتوانم بگویم تندترین فیلمی است که تا به حال دیده ام از لحاظ ریتم.
فیلم از زبان یکی از اعضای همین شهر روایت میشود که سه دوره زمانی ینی دهه 60 دهه70 و دهه 80 را نشان میدهد و در اصل 3 اپیزود مرتبط به هم از سه دوره زمانی این شهر است.خشونت و بذهکاری و بی اخلاقی حرف اول را در این شهر میزند و در صحنه هایی از فیلم که کودکان 12-13ساله مشغول مصرف مواد مخدر و آدم کشی هستند اوج فاجعه نمایان میشود.
دو سوال مرسوم کاربران سایت سینماییIMDB درباره فیلم چنین است:
-چرا اسم فیلم برخلاف محتوای نشان داده در فیلم "شهر خدا" نامگذاری شده است؟
-چه مقدار بی اخلاقی وخشونت و بی دینی در فیلم وجود دارد؟


دیالوگ برگزیده:
کابلیرا: گوش کن برنیس، یه چیز خیلی مهم
می خوام بهت بگم. بگو ببینم، تو تا حالا چیزی در مورد” عشق در نگاه اول” شنیدی؟
برنیس:
آره، اما لوطی ها عاشق نمی شن. اونا فقط حشری میشن.
کابلیرا:
ای بابا، هر حرفی که زدم رو خراب کردی که.
برنیس:
لوطی ها حرف نمی زنن، اونا کلمات رو بالا میارن.
کابلیرا:
ای خدا! من دارم بیخودی فک می زنم. بیخیال بشم بهتره انگار.
برنیس:
لوطی ها بیخیال نمیشن، اونا فقط یه کم اون وسطها استراحت می کنن.
کابلیرا:
مثل اینکه صحبت کردن در مورد عشق با تو بی فایده هست. نه ؟
برنیس:
عشق! شوخی می کنی؟ مزخرف نگو.
کابلیرا:
اما همینه. این احمقی که اینجاس عاشقته

داستان فيلم تازه ابراهيم حاتميكيا يك جور «آژانس شيشهاي» زنانه است

شانزدهمین فیلم بلند ابراهیم حاتمی کیا بعد از یک پیش تولید طولانی و تغییر چند باره گروه بازگران و فیلمبردارش نیمه آبان ماه کلید خورد. به گزارش آتی نیوز به نقل از بولتن، این فیلم ادامه مسیر جدید حاتمی کیا بعد از دعوت و حرکت به سمت سوژه های تند اجتماعی است. بانوی شهر ما داستان یک آژانس ازدواج است که گرفتار حاشیه هایی می شود. رویا تیموریان در نقش مدیر این آژانس ایفای نقش می کند در تقابل با ماموری با بازی رضا کیانیان است که حکم تعطیلی این آژانس را دارد.


لوکیشن این فیلم در یکی از جنوبی ترین نقاط تهران
ساخته شده و بیشتر فیلم در این لوکیشن می گذرد. تولید 30 روزه فیلم در
کنار تدوین همزمانش از دیگر نکات جالب این فیلم است.
حاتمی کیا در
گروه بازیگران این فیلم بر خلاف فیلم قبلی اش به سراغ بازیگرانی کم حاشیه
رفته. سیامک صفری بازیگر مطرح تئاتر و سیامک احصایی طراح صحنه و کارگردان
تئاتر در این گروه حضور دارند. بهروز شعیبی بازیگر نقش فرزند حاج کاظم در
آژانس شیشه ای در کنار مریلا زارعی و طناز طباطبایی دیگر بازیگران این
فیلم هستند.



گزارش ها حاکی از ساخته شدن یکی از جنجالی ترین فیلم های حاتمی کیا است.

دكتر محمود احمدینژاد، رئیسجمهور مملكت آتش زده به مالش آن هم برای محرومان. البته خوبیاش این است كه باز هم مثل همیشه بحث كاملاً كارشناسی شده و مطابق معمول، كار را به دست كاردان سپردهاند. طبیعی است وقتی پای «مال» وسط باشد، وزیر رفاه و تعاون، آقای صادق محصولی پا به عرصه میگذارد.
قضیه از این قرار است كه در همایش مدیران ستادی و استانی وزارت رفاه و
تأمین اجتماعی، آقای محصولی گفته است: «رئیسجمهور برای كمك به ساخت مسكن
مهر، خودروی خود را در یك اقدام خیرخواهانه برای فروش واگذار كرد كه اكنون
این خودرو در مزایده بینالمللی قرار دارد و مبلغ آن به زودی اعلام
میشود.»
1- مگر یك پژوی 504 مدل 1973 چقدر میارزد؟ نكند رئیسجمهور میخواهد گران
بفروشد؟ قیمت یك همچین ماشینی نهایتاً كفاف خرید دو تا دستگیره در، یك
سینك ظرفشویی، 5/1 متر كاشی، یك دوش و علمك حمام، 32 عدد آجر، نیممتر
تیرآهن 18، سه تا كلید برق دوپل، دو تا دریچه كولر و 30 متر سیم برق است.
2- ما محرومین و بیخانمانهای محترم ضمن تشكر از رئیسجمهور مردمیمان،
به عرض میرسانیم كه خانه نمیخواهیم. ایشان سرسیاه زمستان تنها اتومبیل
خانواده را برای ما نفروشند و خانواده را بیماشین نگذارند. اتوبوس و
مترو شلوغ است. تاكسی هم گران شده. ما اساساً راضی به زحمت نیستیم. با
تشكر (جمعی از محرومین و بیخانمانهای خودجوش با مسئولیت نامحدود.)
3- پیشبینی میكنم با توجه به بینالمللی بودن حراج، مشهدی هوگو چاوز،
رئیسجمهور كشور دوست، برادر و سوسیالیست، ونزوئلا در این مزایده برنده
شود.
4- مشكلات محرومان كه یكی، دو تا نیست لذا به احتمال قوی رئیسجمهور در ادامه حراج داراییهایش به فروش اقلام زیر نیز مبادرت میكند:
- دو عدد كاپشن، برای تسهیل ازدواج جوانان.
- یك عدد كلیه، برای استخدام 000/24 پرستار.
- یك لنگه كفش (جفت همان كه در یك دیدار مردمی به شكلی خودجوش گم شد) برای تهیه مبلغ اجارهبهای لوح كورش.
- یك عدد اسلامشناس برجسته، برای پرداخت وام به یك هنرمند كه توحید در عكسهایش متجلی است.
- 10 عدد بلیت متروی باطل شده، برای كمك هزینه سفر حج 10بازیگر
- و...
لطفاً پیشنهادهایتان را برای حراجی بزرگ اجناس رئیسجمهور و موارد مصرف در قالب كامنت مطرح نمایید.
آگهی مزایده
یك عدد پراید سفید تصادفی به پایینترین قیمت پیشنهادی واگذار میشود.
شهرام شکیبا:خبرآنلاین
هفتهنامه "چلچراغ" توقیف شد

این نشریه بهخاطر انتشار برخی مطالب غیراخلاقی در قالب داستان و طنز، 2 بار تذکر کتبی دریافت کرده بود که به دلیل تکرار این تخلفات، توقیف شد.
پی نوشت: خبر بدیه حس نوشتنم نمیاد...
آخرین بقایای آزادی بیان ام ازبین رفت دیگه چی باید گفت.چی میمونه!؟
هر چند قابل پیش بینی بود زیرا دیگر جای آزادی بیان واندیشه نیست وقت جسارت و نقد نیست
فقط باید بشینی وتوجیه کنی
توجیه توجیه توجیه
باید فقط تعریف و تمجید کنی ومگه نه اوت میشی.....