در هفته های پیاپی كه از سال 90 سپری شده، پرمتقاضی ترین فیلم، هیچ یك از فیلم های هالیوودی نیست، بلكه فیلمی است كه همان تیپ مخاطبان طنز بمب خنده مهران در پی اش هستند؛ مجموعه ای كه می توان به قضاوت نشست كه آیا این فیلم دستاورد یك گروه آماتور است و می توان بر آن عنوان «فیلم زیر زمینی» اطلاق كرد یا باید نامش را یك اثر نسبتاً حرفه ای (به لحاظ تكنیك فیلمبرداری و نظایر آن) تلقی كرد؟

به گزارش سرویس فرهنگی - هنری «آینده»؛ پس از آنكه موسیقی خارج از استودیوها در ایران رواج پیدا كرد و با توجه به عدم وجود منع قانونی برای خرید ابزارهای مورد نیاز برای راه اندازی استودیوی خانگی، گروه های زیرزمینی شكل گرفت و قطعات  موسیقی كه شعر و ریتمشان تایید نشده، در فضای آنلاین منتشر شد، عنوان «موسیقی زیرزمینی» برایش اطلاق شد چرا كه اگرچه عمدتاً نام خوانندگان و نوازندگان مشخص بود، اما در فرایندی خارج از چهارچوب های تعریف شده و برخلاف دیگر اساتید موسیقی، این موسیقی در استودیوهای بدون مجوز و پنهان تولید می شد.

این رویه كه جدیداً برای توجیه عدم  توان معاونت سینمایی و دیگر دستگاه ها در نظارت بر روند تولید "آثار بلند سینمایی"، قرار است به این حوزه تسری داده شود، باعث شده واژه خنده دار «فیلم های زیرزمینی» نیز به فرهنگ لغات مسئولان افزوده شود كه البته باید سریع تر حذف گردد. چرا كه اصولاً چنین فیلمی حداقل در ابعاد فیلمهای بلند كه نماهای خارجی و به خصوص سطح شهرهای بزرگ را شامل شود، قابل ساختن نیست، به خصوص آنكه قرار باشد از عوامل حرفه ای بهره برداری شود.


«اوریون» ساخته علی زمانی عصمتی، «عرق سگی» به كارگردانی فریدون كشاورز و «تهران، من حراج» ساخته گراناز موسوی سه فیلم زیرزمینی است كه مبنای سناریویش هدف گذاری به قصد جشنواره های خارجی و به تصویر كشیدن مسائلی است كه مشخصاً نمایشش در یك جامعه اسلامی ممكن نیست و كارگردانش به قصد ارائه یك فیلم متفاوت از ایران به جشنواره های بین المللی و جلب توجه برای هیات داوران این فستیوال ها، سراغ این سوژه ها می رود.

اوریون روایت دختری است كه در یك ارتباط نامشروع با دوست پسرش در شهر مذهبی یزد، بكارتش را از دست می دهد و روزهای سیاهی برایش رقم می‏خورد. این فیلم در مرحله تدوین توسط مسئولان امر توقیف شد. اما معلوم نگشت بعدها چه اتفاقی افتاد كه به پنجاه و چهارمین جشنواره فیلم لندن رسید و دو بار به نمایش درآمد. این فیلم كه از اشخاص حرفه ای كمتر در روند تولیدش بهره برداری شده،  به زعم منتقد بی بی سی نیز فاقد ارزش بود: «اوریون از نظر سینمایی فیلم چشمگیری نیست و تنها علت پذیرش آن در جشنواره فیلم لندن، می تواند موضوع جنجالی آن باشد. به ویژه اینكه فیلم های دیگری كه از نظر سینمایی بهتر و قوی تری بودند امسال به این جشنواره ارسال شدند اما مورد توجه هیئت انتخاب آن قرار نگرفتند.» اما به هر حال تئوری تازه جواب داد و این فیلم در چند جشنواره كوچك جایزه هم برد تا كارگردانش صرفاٌ با عبور از خط قرمزها معروف شود.

عرق سگی درباره زندگی هفت جوان ایرانی كه در پلان های مختلف سعی در به تصویر كشیدن بخشی از مسائل جنسی موجود در جامعه امروز ایران به صورت غلو شده  دارد و تا آنجا پیش می رود كه در رقابت میان این سه فیلم گوی سبقت را می رباید و به جایی می رسد كه شاید اگر قرار باشد در اكران آمریكا قرار گیرد، حداقل رده R و البته شاید NC-17 باشد و در واقع زیر 18 سال حق تماشای این فیلم حتی با والدینشان را هم در سینماهای آمریكا نتوانند پیدا كنند.


چرا كه  آنگونه كه در اخبار توصیف شده، این فیلم حتی خطوط قرمز اخلاقی تعیین شده برای سینمای ایالات متحده را نیز در خصوص به تصویركشیدن صحنه های جنسی در نوردیده، چه رسد به خطوط قرمز فرهنگ ایران. البته هنوز نسخه ای از عرق سگی در اینترنت قرار نگرفته و توزیع هم نشده كه بتوان به عمق موضوع پی برد اما اگر ادعای سازندگان این فیلم حقیقت داشته باشد كه تمامی صحنه ها در ایران فیلمبرداری شده، یك اتفاق تكان دهنده در مملكتمان رخ داده است. عرق سگی هم در جشنواره لس آنجلس و جشنواره رم به نمایش درآمد.

در كنار اینها اما تهران من، حراج روایت دختری است كه به واسطه روابط آزاد و نامشروعی كه داشته از خانواده مذهبی اش طرد شده و حالا با پسری مقیم استرالیا در یك پارتی آشنا می شود و قصد دارد با او به استرالیا برود. اما زمان دریافت آزمایش ها برای سفر به استرالیا مشخص می شود به ایدز مبتلا شده و با رها كردنش توسط پسر، به صورت قاچاق از كشور خارج می شود. فیلم علاوه بر به تصویر كشیدن مصرف مواد مخدر، دیالوگ ها و صحنه هایی دارد كه باعث می شود در خود آمریكا در رده R  قرار گیرد، چرا كه حتی اگر فیلمی دارای صحنه های جنسی كم باشد، اما در آن مواد مخدر مصرف شود، زیر 18 سال تنها همراه والدینشان می توانند به تماشایش بپردازند.

اگرچه نمی توان منكر وقوع برخی مسائل در تهران با 12 میلون جمعیت شد اما قطعاً همچون دو فیلم دیگر مملو از غلو است و در كنار دو فیلم دیگر به  نظر حكم سیاه نمایی را دارد. این فیلم بلند كه از عوامل و بازیگر نسبتاً حرفه ای بهره برده است، برندهٔ جایزهٔ بهترین طرح فیلمنامهٔ سال 2006 در استرالیا شد و پس از تولید نیز مشابه دو فیلم دیگر در چند جشنواره نه چندان شاخص همچون تورنتو، روتردام و بوستن به نمایش درآمد و جایزه برد.

در صورتی كه از نقد این آثار كه محوریت همه آنها مسائل جنسی است، صرف نظر كنیم، این پرسش پیش می آید چگونه این فیلم های به ادعای آقایان زیرزمینی (به معنای پنهانی و البته بدون مجوز ساخته شده) تولید شده، حال آنكه آثار نهایی شامل نماهای بیرونی در خیابان ها و معابر شهرهای كشورمان نیز می‏ شود؟ به عنوان نمونه در فیلم تهران من، حراج، حتی صحنه هایی در میدان انقلاب به عنوان فینال داستان برداشته ضبط شده كه بعید است كسی تصور كند می توان دوربین فیلمبرداری برای یك اثر سینمایی را با عواملش در میدان انقلاب كاشت و بدون هزار و یك مجوز و هماهنگی تصویر برداری نمود.

آیا اینكه به فیلمی در خیابان های اصلی شهر فیلمبرداری شده و از عوامل نسبتاً حرفه ای در آن بهره برداری شده، «زیرزمینی» اطلاق شود و بدین سان با طرح ادعای ساخت پنهانی و در خفای فیلم،  از پاسخگویی در قبال ساخت چنین آثاری در ایران شانه خالی كرد، حكم لطیفه را ندارد؟ آیا بهتر نیست شمقدری و سجادپور سینمایی و همچنین دیگر مسئولان امر كه در قبال این مسئله عمدتاً سكوت اختیار كرده اند، در این خصوص توضیحی شفاف دهند كه چگونه چنین اتفاق هایی می افتد و این آقایان تا زمان اكرانش در یك جشنواره خارجی، پی به ساختش نمی برند؟

حقیقتاً پیگیری برنامه هایی همچون حمله گاه و بی گاه به خانه سینما، ساختن 3 فیلم درباره ندا آقاسلطان و قراردادن فیلتر مجوز برای ارائه فیلم های استاندارد و مجوزدار در جشنواره های خارجی برای رفع مشكلات فرهنگی سینمای ایران پراهمیت تر است، یا بررسی دقیق آثار در حال ساخت برای عدم خروج چنین محصولاتی از بدنه سینمایی؟ آیا بهتر نیست معاونت سینمایی و البته برنامه هفت به عنوان تریبون این معاونت، این وقایع كه ترجیح داده شده دیده نشود را مورد بررسی قرار دهند و در عوض اتخاذ موضع در خصوص آثار سینمایی داخل چهارچوب های نظام، جلوی ساخت چنین آثاری را در مرحله پیش تولید بگیرند.